اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شاه نعمت الله ولي / غزل ها - قسمت اول / شماره ١٩٢: آب جوياي آب اين عجب است

شماره ١٩٢: آب جوياي آب اين عجب است

آب جوياي آب اين عجب است
سرآب و سراب اين عجب است
ما حبابيم و عين ما آب است
جام عين شراب اين عجب است
گرکسي مست شد ز مي چه عجب
باده مست و خراب اين عجب است
روز و شب آفتاب مي گردد
در پي آفتاب اين عجب است
موج گوئي حجاب دريا شد
ما ز ما در حجاب اين عجب است
نقش خود را خيال مي بندم
تا ببينم به خواب اين عجب است
مي خمخانه حدوث و قدم
مي خورم بي حساب اين عجب است
زاهدي ديده ايم گيلاني
سخت مست و خراب اين عجب است
اين چنين گفته هاي مستانه
خوانده ام بي کتاب اين عجب است
طالب وصل نعمت اللهم
آب جوياي آب اين عجب است

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است