اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شاه نعمت الله ولي / غزل ها - قسمت اول

غزل ها - قسمت اول

  • شماره ١: رنديم و دگر مستيم تا باد چنين بادا
  • شماره ٢: هرچه گفتيم عيان شود بخدا
  • شماره ٣: نعمت الله است دايم با خدا
  • شماره ٤: عارفي کو بود ز آل عبا
  • شماره ٥: همه عالم ترا و او ما را
  • شماره ٦: اي يار دل يار به دست آر خدا را
  • شماره ٧: بيا اي ساقي رندان خدا را
  • شماره ٨: ما به عين تو ديده ايم ترا
  • شماره ٩: رند مستي جو دمي با او برآ
  • شماره ١٠: ذوق اگر داري در اين دريا درآ
  • شماره ١١: ظهور سلطنت عشق اوست در دو سرا
  • شماره ١٢: نور تجلي او، ساخت منور مرا
  • شماره ١٣: خار بي کنگر چه کار آيد مرا
  • شماره ١٤: يار من بي يار کي ماند مرا
  • شماره ١٥: از ازل او تا ابد خواند مرا
  • شماره ١٦: گر بيازارد مرا موري، نيازارم ورا
  • شماره ١٧: فاني درديم و فاني بي فنا
  • شماره ١٨: هرکه آيد بر سر دار فنا
  • شماره ١٩: هر شبي چون ماه مي بينيم ما
  • شماره ٢٠: مبتلايي، ديدمش خوش در بلا
  • شماره ٢١: مجلس خاص اوست حضرت ما
  • شماره ٢٢: اين حضور عاشقان است الصلا
  • شماره ٢٣: عشق تو بلا ومبتلا ما
  • شماره ٢٤: نانوشته حرف مي خوانيم ما
  • شماره ٢٥: غرق آب و آب را جوئيم ما
  • شماره ٢٦: نور او در ديده مردم خوشي ديديم ما
  • شماره ٢٧: جام گيتي نماست سيد ما
  • شماره ٢٨: صد دوا بادا فداي درد بي درمان ما
  • شماره ٢٩: پادشاه و پادشاهي، ما و درويشي ما
  • شماره ٣٠: مشک چبود، شمه اي از بوي ما
  • شماره ٣١: جان چو عود است و دل چو مجمر ما
  • شماره ٣٢: چيست عالم شبنمي از بحر ما
  • شماره ٣٣: خوش آب حياتي است روان در نظر ما
  • شماره ٣٤: ما بنده درويشيم، شاها نظري فرما
  • شماره ٣٥: خوش چشمه آبي است روان در نظر ما
  • شماره ٣٦: دل ما گشته است دلبر ما
  • شماره ٣٧: جام گيتي نماست اين دل ما
  • شماره ٣٨: جامي است جهان نما دل ما
  • شماره ٣٩: دل روان جان مي دهد در عشق آن جانان ما
  • شماره ٤٠: درد درد دل بود درمان ما
  • شماره ٤١: شاه خودرائي است اين سلطان ما
  • شماره ٤٢: در خرابات فنا ملک بقا داريم ما
  • شماره ٤٣: مي ز خم عشق مي نوشيم ما
  • شماره ٤٤: حضرت او را به او بينيم ما
  • شماره ٤٥: هرچه مي گويند مي گوئيم ما
  • شماره ٤٦: مرا گفت باري که اي يار ما
  • شماره ٤٧: از کرم بنواخت ما را يار ما
  • شماره ٤٨: عالمي غرقند در سيلاب ما
  • شماره ٤٩: بحر در جوش است و رو دارد به ما
  • شماره ٥٠: خرم آن دل که شود محرم اسرار شما
  • شماره ٥١: مخزن گنج جمله اسما ما
  • شماره ٥٢: درآمد ساقي و آورد، جامي مي براي ما
  • شماره ٥٣: روشن است از نور رويش ديده بيناي ما
  • شماره ٥٤: روشن است از نور رويش ديده بيناي ما
  • شماره ٥٥: هرچه خواهد مي کند سلطان ما
  • شماره ٥٦: صد دوا بادا فداي درد بي درمان ما
  • شماره ٥٧: رفت آن جانان ما از دست ما
  • شماره ٥٨: بنده ساقي ما شو تا شوي سلطان ما
  • شماره ٥٩: موج است و حباب و آب دريا
  • شماره ٦٠: دردمندانيم و مانده بي دوا
  • شماره ٦١: ساقي به کرم نواخت ما را
  • شماره ٦٢: ما حبابيم و عين ما دريا
  • شماره ٦٣: چشم ما شد به نور او بينا
  • شماره ٦٤: به سر خواجه کلان که مرا
  • شماره ٦٥: روشن است آئينه گيتي نما
  • شماره ٦٦: فقر ما خوش تر ز ملک پادشاه
  • شماره ٦٧: قدمي نه درآ در اين دريا
  • شماره ٦٨: موج و دريا آب باشد نزد ما
  • شماره ٦٩: موج و دريا آب باشد نزد ما
  • شماره ٧٠: صوفي صافي است درعين صفا
  • شماره ٧١: عقل برو برو برو عشق بيا بيا بيا
  • شماره ٧٢: هو معنا وفانظروا معنا
  • شماره ٧٣: گر بيابي آشناي بحر ما
  • شماره ٧٤: فلولاه و لولانا لما کان الذي کانا
  • شماره ٧٥: عين دريائيم و دريا عين ما
  • شماره ٧٦: اگر آئي در اين دريا بيابي آبروي ما
  • شماره ٧٧: به هويت چو اوست با اسما
  • شماره ٧٨: درآ با ما در اين دريا، و خوش بنشين به چشم ما
  • شماره ٧٩: مجمع البحرين جام است و شراب
  • شماره ٨٠: با تو گويم که چيست جام شراب
  • شماره ٨١: چيست عالم سايه بان آفتاب
  • شماره ٨٢: آفتابي رو نموده مه نقاب
  • شماره ٨٣: ديده ام مهر منير مه نقاب
  • شماره ٨٤: اين طرفه بين که حضرت او با همه حجاب
  • شماره ٨٥: آفتابي رو نموده مه نقاب
  • شماره ٨٦: ساقيي ديديم مستانه به خواب
  • شماره ٨٧: صورت و معني ما آب و حباب
  • شماره ٨٨: ساغر پر شراب را درياب
  • شماره ٨٩: در موج و حباب آب درياب
  • شماره ٩٠: در عين ما نظر کن چشم پرآب درياب
  • شماره ٩١: وجود مطلق الحق اوست درياب
  • شماره ٩٢: آب ما مي رود به جو درياب
  • شماره ٩٣: در عين حباب آب درياب
  • شماره ٩٤: خوش حضوري است بزم ما درياب
  • شماره ٩٥: دل به ما ده بيا دلي درياب
  • شماره ٩٦: اي آب حيات آب درياب
  • شماره ٩٧: جامي ز حباب پر کن از آب
  • شماره ٩٨: مظهر و مظهرند آب و حباب
  • شماره ٩٩: صدف و گوهريم و بحر و حباب
  • شماره ١٠٠: آفتابي ز ماه بسته نقاب
  • شماره ١٠١: موجيم و حباب هردو يک آب
  • شماره ١٠٢: موج است و حباب هردو يک آب
  • شماره ١٠٣: اي دل اسرار جان ما درياب
  • شماره ١٠٤: رو فنا شو بيا بقا درياب
  • شماره ١٠٥: آفتابي ز ماه بسته نقاب
  • شماره ١٠٦: چون برآمد از دل جام آفتاب
  • شماره ١٠٧: گر خيال عارضش بنمايدت نقشي به خواب
  • شماره ١٠٨: ماه ما از در درآمد نيم شب
  • شماره ١٠٩: دردمند و درد نوشم روز و شب
  • شماره ١١٠: همت از درويش صاحبدل طلب
  • شماره ١١١: ذوق ما داري درآ در بحر ما ما را طلب
  • شماره ١١٢: در دل ما نقد گنج ما طلب
  • شماره ١١٣: دردمندانه بيا ما را طلب
  • شماره ١١٤: عاشق دريا دلي از ما طلب
  • شماره ١١٥: در محيط عشق ما گوهر طلب
  • شماره ١١٦: نقد گنج کنت کنزا را طلب
  • شماره ١١٧: عين ما جو و در اين بحر بجز ما مطلب
  • شماره ١١٨: نعمت الله نور دين دارد لقب
  • شماره ١١٩: در ديار تو غريبيم و هوادار غريب
  • شماره ١٢٠: مائيم و مي و صحبت رندان خرابات
  • شماره ١٢١: مستيم و خرابيم و گرفتار خرابات
  • شماره ١٢٢: نعمت الله مظهر ذات و صفات
  • شماره ١٢٣: هرکه بد بازي کند بد بازگردد عاقبت
  • شماره ١٢٤: لطف سازنده تا عيانم ساخت
  • شماره ١٢٥: آتش عشق تو دل در بر بسوخت
  • شماره ١٢٦: آتشي ظاهر شد و پيدا و پنهانم بسوخت
  • شماره ١٢٧: آتش عشقش تمام عود وجودم بسوخت
  • شماره ١٢٨: مطرب عشاق ساز ما نواخت
  • شماره ١٢٩: مطرب عشق ساز ما بنواخت
  • شماره ١٣٠: درد دردش نوش کن گر صاف درمان بايدت
  • شماره ١٣١: چشم ما نور خدا بنمايدت
  • شماره ١٣٢: چشمم به نور معني ديده جمال صورت
  • شماره ١٣٣: معنيي رو نمود در صورت
  • شماره ١٣٤: هرکه ز اهل خداست تابع آل عباست
  • شماره ١٣٥: منزل صاحبدلان صفه اهل صفاست
  • شماره ١٣٦: هفت دريا شبنمي از بحر بي پايان ماست
  • شماره ١٣٧: شراب خانه عشاق جاي سيد ماست
  • شماره ١٣٨: نور بسيط لمعه اي از آفتاب ماست
  • شماره ١٣٩: قابل روح الهي جان ماست
  • شماره ١٤٠: روح اعظم روان سيد ماست
  • شماره ١٤١: دل ما کنج گنج خانه ماست
  • شماره ١٤٢: علم ام الکتاب حاصل ماست
  • شماره ١٤٣: عشق جانان در ميان جان ماست
  • شماره ١٤٤: عشق او سلطان ملک جان ماست
  • شماره ١٤٥: حق مطلق به حق حقيقت ماست
  • شماره ١٤٦: عاشقي و باده نوشي کار ماست
  • شماره ١٤٧: درد دل ما دواي درد دل ماست
  • شماره ١٤٨: ساقي سرمست رندان مير بي همتاي ماست
  • شماره ١٤٩: عشق او همدم ديرينه ماست
  • شماره ١٥٠: منزل جان جهان بر در جانانه ماست
  • شماره ١٥١: حاليا دور قمر دوران ماست
  • شماره ١٥٢: عشق او آب حيات وآن حيات جان ماست
  • شماره ١٥٣: در سراپرده دل خلوت جانانه ماست
  • شماره ١٥٤: گنج عشقش دفينه دل ماست
  • شماره ١٥٥: هفت دريا قطره اي از بحر بي پايان ماست
  • شماره ١٥٦: نور چشم است و در نظر پيداست
  • شماره ١٥٧: موج بحريم وعين ما درياست
  • شماره ١٥٨: عشق او سلطان ملک جان ماست
  • شماره ١٥٩: چشم عالم روشن از نور خداست
  • شماره ١٦٠: عاشق رندي که او هم درد ماست
  • شماره ١٦١: ما ز دريائيم و دريا عين ماست
  • شماره ١٦٢: چشمي که به نور عشق بيناست
  • شماره ١٦٣: راه عشاق رو که آن ره ماست
  • شماره ١٦٤: هرکجا پيري است طفل پيرماست
  • شماره ١٦٥: صورتت آراستي معني کجاست
  • شماره ١٦٦: هر ذره که مي بيني خورشيد در او پيداست
  • شماره ١٦٧: آنچنان مجلسي که جانم خواست
  • شماره ١٦٨: درد با همدرد اگر گوئي رواست
  • شماره ١٦٩: زلف او اگر سرکشد از ما رواست
  • شماره ١٧٠: پادشاهي چو بندگي خداست
  • شماره ١٧١: عقل اگرچه رئيس اين ده ماست
  • شماره ١٧٢: خواجه عمري سراي خود آراست
  • شماره ١٧٣: آبروي ما ز اشک چشم ماست
  • شماره ١٧٤: چشم ما روشن به نورالله ماست
  • شماره ١٧٥: نور او روشني ديده ماست
  • شماره ١٧٦: ايهاالعشاق کوي عشق ميدان بلاست
  • شماره ١٧٧: اين شيشه ما پر از گلاب است
  • شماره ١٧٨: هرچه مي بيني همه نور خداست
  • شماره ١٧٩: جاميست پرآب و عين آب است
  • شماره ١٨٠: خوش آب حياتي است که گويند شراب است
  • شماره ١٨١: خوش آب حياتي است که گويند شراب است
  • شماره ١٨٢: موج است و حباب هر دو آب است
  • شماره ١٨٣: جامي ز حباب پر ز آب است
  • شماره ١٨٤: اين جام حباب پر ز آب است
  • شماره ١٨٥: سرير سلطنت عشق بر سر دار است
  • شماره ١٨٦: دامن دلبر اگر داري به دست
  • شماره ١٨٧: دل ما در هواي الوند است
  • شماره ١٨٨: بشنو معانئي که بيان ولايت است
  • شماره ١٨٩: آئينه ذات عين ذات است
  • شماره ١٩٠: ما غرقه آبيم و چنين تشنه عجيب است
  • شماره ١٩١: هرچه او مي دهد همه داد است
  • شماره ١٩٢: آب جوياي آب اين عجب است
  • شماره ١٩٣: دنيي دون بي وفا هيچ است
  • شماره ١٩٤: دل به دنيا مده که آن هيچ است
  • شماره ١٩٥: ناله دلسوز ما از ساز بلبل خوشتر است
  • شماره ١٩٦: گفتمش روي تو گويا قمر است
  • شماره ١٩٧: در دل ما عشقش از جان خوشتر است
  • شماره ١٩٨: عمر خوش باشد ولي با يار همدم خوشتر است
  • شماره ١٩٩: ملک جان در ولايتي دگر است
  • شماره ٢٠٠: نور رويش آفتابي ديگر است
  • شماره ٢٠١: نور رويش آفتابي ديگر است
  • شماره ٢٠٢: عشق او در جان هوائي ديگر است
  • شماره ٢٠٣: بحر بي پايان ما را آبروئي ديگر است
  • شماره ٢٠٤: چشم مستش مي فروشي ديگر است
  • شماره ٢٠٥: گوهر درياي ما را آبروئي ديگر است
  • شماره ٢٠٦: اي عاشقان اي عاشقان ما را بياني ديگر است
  • شماره ٢٠٧: عاشقان حضرت او را نيازي ديگر است
  • شماره ٢٠٨: تن همچو تخت شاه است دل گوئيا سرير است
  • شماره ٢٠٩: چه غم دارم که يارم غمگسار است
  • شماره ٢١٠: عشق مست است و عقل مخمور است
  • شماره ٢١١: عشق مست است و عقل مخمور است
  • شماره ٢١٢: عشق مست است و عقل مخمور است
  • شماره ٢١٣: نور او در جمله اشيا ظاهر است
  • شماره ٢١٤: عشق مست است و عقل مخمور است
  • شماره ٢١٥: عشق مست است و عقل مخمور است
  • شماره ٢١٦: در محبت جان اگر بازي خوش است
  • شماره ٢١٧: چشم مستش ترک عياري خوش است
  • شماره ٢١٨: ساقي سرمست ما ياري خوش است
  • شماره ٢١٩: صورت و معني به همديگر خوش است
  • شماره ٢٢٠: چشمه چشم ما پرآب خوش است
  • شماره ٢٢١: نور روي او به او ديدن خوش است
  • شماره ٢٢٢: جان من در خدمت جاني خوش است
  • شماره ٢٢٣: اين خوش است و آن خوش است و اين و آن با هم خوش است
  • شماره ٢٢٤: در سراپرده جان خلوت جانانه خوش است
  • شماره ٢٢٥: عشق جانان در ميان جان خوش است
  • شماره ٢٢٦: بي نوائي نواي درويش است
  • شماره ٢٢٧: بياکه جان و دلم درهواي درويش است
  • شماره ٢٢٨: انسان کامل است که او کون جامع است
  • شماره ٢٢٩: همسايه حضرت شريف است
  • شماره ٢٣٠: همه عالم تن است و جان عشق است
  • شماره ٢٣١: درد دل درمان جان عاشق است
  • شماره ٢٣٢: شاه ما در همه جهان طاق است
  • شماره ٢٣٣: همه جا خوان نعمت عشق است
  • شماره ٢٣٤: شهر دل در ولايت عشق است
  • شماره ٢٣٥: پادشاه جهان جان عشق است
  • شماره ٢٣٦: سرم سرگشته سوداي عشق است
  • شماره ٢٣٧: نور دل ماه انور عشق است
  • شماره ٢٣٨: جان ما زنده دل از آب حيات عشق است
  • شماره ٢٣٩: دم مزن اي دل که اين سرنازک است
  • شماره ٢٤٠: عشق است که وارسته ز نقصان و کمال است
  • شماره ٢٤١: دل مسند پادشاه عشق است
  • شماره ٢٤٢: ما را همه شب شب وصال است
  • شماره ٢٤٣: رند سرمست فارغ البال است
  • شماره ٢٤٤: مخزن اسرار سبحاني دل است
  • شماره ٢٤٥: دردمنديم و دوا درد دل است
  • شماره ٢٤٦: مرغ صحرائي به صحرا مايل است
  • شماره ٢٤٧: تا مرا عين عشق مفهوم است
  • شماره ٢٤٨: اي عاشقان اي عاشقان معشوقه با ما همدم است
  • شماره ٢٤٩: نقش خيال اوست که گويند عالم است
  • شماره ٢٥٠: ختم رسل که سيد اولاد آدم است
  • شماره ٢٥١: در کوي خرابات کسي را که مقام است
  • شماره ٢٥٢: لطف اگر بر ما گمارد حاکم است
  • شماره ٢٥٣: گر ترا عزم عالم قدم است
  • شماره ٢٥٤: درگوشه ميخانه کسي راکه مقام است
  • شماره ٢٥٥: ميخانه سراي عاشقان است
  • شماره ٢٥٦: عالم بدن است و عشق جان است
  • شماره ٢٥٧: نعمت الله که مير مستان است
  • شماره ٢٥٨: گر جفا مي کند وفا آن است
  • شماره ٢٥٩: کار عشق است و کار ما آن است
  • شماره ٢٦٠: خلوت من مقام رندان است
  • شماره ٢٦١: نعمت الله امام رندان است
  • شماره ٢٦٢: نعمت الله که پير رندان است
  • شماره ٢٦٣: دل وجانم فداي جانان است
  • شماره ٢٦٤: هرچه پيدا وهرچه پنهان است
  • شماره ٢٦٥: درد ار داري دوا همان است
  • شماره ٢٦٦: درد دل او دواي جان است
  • شماره ٢٦٧: خانه دل سراي جانان است
  • شماره ٢٦٨: همه عالم تن است واو جان است
  • شماره ٢٦٩: مقصود توئي نه اين وآن است
  • شماره ٢٧٠: نعمت الله حريف مستان است
  • شماره ٢٧١: بندگي کن که کار نيک آن است
  • شماره ٢٧٢: هرکه حلقه بگوش مردان است
  • شماره ٢٧٣: اي که گوئي که ماهتاب آن است
  • شماره ٢٧٤: دل بدست آر که آئينه حضرت آن است
  • شماره ٢٧٥: کشته عشق تو دل زنده جاويدان است
  • شماره ٢٧٦: کشته حضرت او زنده جاويدان است
  • شماره ٢٧٧: زمين جسم است وجانت آسمان است
  • شماره ٢٧٨: هرقطره اي از اين بحر درياي بيکران است
  • شماره ٢٧٩: رندي که حريف عاشقان است
  • شماره ٢٨٠: ميخانه سراي عاشقان است
  • شماره ٢٨١: جامي ز مي پر از مي دربزم ما روان است
  • شماره ٢٨٢: مقام عاشقان در ملک جان است
  • شماره ٢٨٣: ميرميخانه ما سيد سرمستان است
  • شماره ٢٨٤: هرکه چون ما حريف مستان است
  • شماره ٢٨٥: عالم بدن است وعشق جان است
  • شماره ٢٨٦: کفر زلفش که رونق دين است
  • شماره ٢٨٧: درد دل دارم ودوا اين است
  • شماره ٢٨٨: چشم ما از نور رويش روشن است
  • شماره ٢٨٩: در نظر آنکه نور چشم من است
  • شماره ٢٩٠: عشق جانان من غذاي من است
  • شماره ٢٩١: درد عشقش دواي جان من است
  • شماره ٢٩٢: دردمنديم و آن دوا اين است
  • شماره ٢٩٣: چشم و چراغ جان من از نور جانان روشن است
  • شماره ٢٩٤: نعمت الله جان وعالم چون تن است
  • شماره ٢٩٥: ياد جانان ميان جان من است
  • شماره ٢٩٦: عشق جانان حيات جان من است
  • شماره ٢٩٧: در سراپرده جان خانه دلدار من است
  • شماره ٢٩٨: گفتم که اين جانان کي است جان گفت جانان من است
  • شماره ٢٩٩: عشق جانان حيات جان من است
  • شماره ٣٠٠: درد دردش دواي جان من است
  • شماره ٣٠١: همه عالم حجاب حضرت اوست
  • شماره ٣٠٢: ما را وجود نيست وگر هست جود اوست
  • شماره ٣٠٣: بشنو اي دوست اين سخن از دوست
  • شماره ٣٠٤: جان ما بنده محبت اوست
  • شماره ٣٠٥: جان عالم فداي خدمت اوست
  • شماره ٣٠٦: شاه شاهان گداي حضرت اوست
  • شماره ٣٠٧: در آينه عالم تمثال جمال اوست
  • شماره ٣٠٨: در آينه عالم تمثال صفات اوست
  • شماره ٣٠٩: همه عالم ظهور حضرت اوست
  • شماره ٣١٠: هرچه مي بيني همه انوار اوست
  • شماره ٣١١: درهرچه نظر کردم نقشي ز خيال اوست
  • شماره ٣١٢: چشم ما روشن به نور روي اوست
  • شماره ٣١٣: بنده ايم و عابد و معبود اوست
  • شماره ٣١٤: در خانقهي که شيخ ما اوست
  • شماره ٣١٥: چشم ما روشن به نور روي اوست
  • شماره ٣١٦: چشم ما روشن به نور روي اوست
  • شماره ٣١٧: ديده تا نور جمالش ديده است
  • شماره ٣١٨: دلبر سرمست ما يار خوشي نوخاسته است
  • شماره ٣١٩: آفتاب حسن او از مه نقابي بسته است
  • شماره ٣٢٠: نعمت الله در شراب افتاده است
  • شماره ٣٢١: چشم مردم ديده ما نور رويش ديده است
  • شماره ٣٢٢: ديده تا نور جمالش ديده است
  • شماره ٣٢٣: ياري که ز ملک آشنائي است
  • شماره ٣٢٤: ميخانه دل طرب سرائي است
  • شماره ٣٢٥: کار دل در عشق بازي بندگي است
  • شماره ٣٢٦: هر شاهدي که بينيم با او مرا هوائي است
  • شماره ٣٢٧: با محيط عشق او دنيا بر ما شبنمي است
  • شماره ٣٢٨: با آفتاب حسنش مه نزد او هلالي است
  • شماره ٣٢٩: صحبت جانان من مجلس روحاني است
  • شماره ٣٣٠: دل جام جهان نماي شاهي است
  • شماره ٣٣١: روح ها در روح اعظم فاني است
  • شماره ٣٣٢: تن ميرد و روح پاک باقي است
  • شماره ٣٣٣: هرچه بيني جمله آيات وي است
  • شماره ٣٣٤: شادمانم زانکه غمخوارم وي است
  • شماره ٣٣٥: موج و حباب و قطره در اين بحر ما يکي است
  • شماره ٣٣٦: دل ما با زبان يکيست يکي است
  • شماره ٣٣٧: در دو عالم خدا يکيست يکي است
  • شماره ٣٣٨: پادشاه و گدا يکيست يکي است
  • شماره ٣٣٩: صورت و معني در اين دعوي يکي است
  • شماره ٣٤٠: هرکجا کنجي است گنجي در وي است
  • شماره ٣٤١: سر در اين راه عشق دردسر است
  • شماره ٣٤٢: اگر تو عاشق ياري به عشق دوست نکوست
  • شماره ٣٤٣: چشم ما روشن به نور روي اوست
  • شماره ٣٤٤: کنج دل گنجينه عشق وي است
  • شماره ٣٤٥: درنظر عالم چو جام پر مي است
  • شماره ٣٤٦: بيا اي شاه ترکستان که هندوستان غلام تست
  • شماره ٣٤٧: اهل دل را ز سراپرده جان بايد جست
  • شماره ٣٤٨: از دير برون آمد ترسا بچه اي سرمست
  • شماره ٣٤٩: آمد ز درم نگار سرمست
  • شماره ٣٥٠: دواي درد دل اي يار درد است
  • شماره ٣٥١: هرکه باشد همچو سيد حق پرست
  • شماره ٣٥٢: هرکه او با ما در اين دريا نشست
  • شماره ٣٥٣: جان ما با ما در اين دريا نشست
  • شماره ٣٥٤: هرکه آمد سوي ما با ما نشست
  • شماره ٣٥٥: هرکه اوبا ما در اين دريا نشست
  • شماره ٣٥٦: دوش رفتم در خرابات مغان رندانه مست
  • شماره ٣٥٧: نوش بادا مرا شراب الست
  • شماره ٣٥٨: از جور و جفاي بي وفا دوست
  • شماره ٣٥٩: همه را از همه بجو اي دوست
  • شماره ٣٦٠: جانم خيال شد به خيال خيال دوست
  • شماره ٣٦١: چشم ما روشن به نور روي اوست
  • شماره ٣٦٢: چشم ما روشن به نور روي اوست
  • شماره ٣٦٣: هرچه بيني مظهر اسماي اوست
  • شماره ٣٦٤: چشم ما روشن به نور روي اوست
  • شماره ٣٦٥: خواجه گرچه بود عمري بت پرست
  • شماره ٣٦٦: قطره اي کو به بحر ما پيوست
  • شماره ٣٦٧: منم آن رند عاشق سرمست
  • شماره ٣٦٨: ما را چو ز عشق راحتي هست
  • شماره ٣٦٩: از خرابات مي رسم سرمست
  • شماره ٣٧٠: عاشقانه به عشق او سرمست
  • شماره ٣٧١: لطف آن سلطان ما را انتهائي هست نيست
  • شماره ٣٧٢: هرکجا جامي است بي مي هست نيست
  • شماره ٣٧٣: همچو اين محبوب ما صاحب جمالي هست نيست
  • شماره ٣٧٤: در دل ما غير دلبر هست نيست
  • شماره ٣٧٥: عقل را در مجلس عشاق ينگي هست نيست
  • شماره ٣٧٦: زاهدان را ذوق رندان هست نيست
  • شماره ٣٧٧: موج و دريائيم وهر دو غير آبي هست نيست
  • شماره ٣٧٨: همچو اين شه پادشاهي هست نيست
  • شماره ٣٧٩: هيچ کس بي نعمت الله هست نيست
  • شماره ٣٨٠: در اين دريا بجز ما آشنا نيست
  • شماره ٣٨١: بي حضور عشق جانان راحت جان هيچ نيست
  • شماره ٣٨٢: شک به عدم نيست که او هيچ نيست
  • شماره ٣٨٣: چو ميخانه سرائي هيچ جا نيست
  • شماره ٣٨٤: آن وتر که غير او احد نيست
  • شماره ٣٨٥: عشق را خود قرار پيدا نيست
  • شماره ٣٨٦: يک قدم از خويش بيرون نه که گامي بيش نيست
  • شماره ٣٨٧: عشق را با کفر و ايمان کار نيست
  • شماره ٣٨٨: موجود حقيقي بجز از ذات خدا نيست
  • شماره ٣٨٩: دل ندارد هرکه او را درد نيست
  • شماره ٣٩٠: مي رود عمر عزيز ما دريغا چاره نيست
  • شماره ٣٩١: غنچه باغ غير خندان نيست
  • شماره ٣٩٢: در دل هرکه عشق جانان نيست
  • شماره ٣٩٣: هرکه را عشق نيست آنش نيست
  • شماره ٣٩٤: جان ندارد هرکه جانانيش نيست
  • شماره ٣٩٥: جان ما بي عشق جانان هيچ نيست
  • شماره ٣٩٦: در همه جان جز که هم جان هيچ نيست
  • شماره ٣٩٧: بحري است بحر دل که کرانش پديد نيست
  • شماره ٣٩٨: قطره و دريا به نزد ما يکيست
  • شماره ٣٩٩: محقق در اين ره به تقليد نيست
  • شماره ٤٠٠: هرکه را درد نيست درمان نيست
  • شماره ٤٠١: در هر دلي که مهر جمال حبيب نيست
  • شماره ٤٠٢: هر دل که به عشق مبتلا نيست
  • شماره ٤٠٣: خوشتر از ساغر مي همدم نيست
  • شماره ٤٠٤: او با تو ترا از او خبر نيست
  • شماره ٤٠٥: هرچه امروز حاصل ما نيست
  • شماره ٤٠٦: در حقيقت عشق را خود نام نيست
  • شماره ٤٠٧: عشق بازي و عشق بازي نيست
  • شماره ٤٠٨: عاشق از دنيي و عقبي درگذشت
  • شماره ٤٠٩: دل ما از مني وما بگذشت
  • شماره ٤١٠: رمضان آمد و روان بگذشت
  • شماره ٤١١: نعمت الله از اين وآن بگذشت
  • شماره ٤١٢: دل سرمست ما ز جان بگذشت
  • شماره ٤١٣: آفتاب خوشي هويدا گشت
  • شماره ٤١٤: علم ما درکتاب نتوان يافت
  • شماره ٤١٥: علم ما در کتاب نتوان يافت
  • شماره ٤١٦: دل ز جان بگذشت و جانان بازيافت
  • شماره ٤١٧: جانم از درد دل دوائي يافت
  • شماره ٤١٨: بلبل چو هواي گلستان يافت
  • شماره ٤١٩: بي درد دل اي دوست دوا را نتوان يافت
  • شماره ٤٢٠: به سخن وصل يار نتوان يافت
  • شماره ٤٢١: گرد خاک ما روان بر باد رفت
  • شماره ٤٢٢: عاشقي جان را به جانان داد و رفت
  • شماره ٤٢٣: عاشقي جان را به جانان داد و رفت
  • شماره ٤٢٤: نعمت الله جان به جانان داد و رفت
  • شماره ٤٢٥: در ره عشق چو ما بي سروپا بايد رفت
  • شماره ٤٢٦: يار ما زاري ما نشنيد و رفت
  • شماره ٤٢٧: رند سرمستي ز پا افتاد و رفت
  • شماره ٤٢٨: عقل مشوش دماغ، از سرما رفت رفت
  • شماره ٤٢٩: به خرابات مغان بي سر و پا خواهم رفت
  • شماره ٤٣٠: رند سرمست از جهان خواهيم رفت
  • شماره ٤٣١: نعمت الله جان به جانان داد و رفت
  • شماره ٤٣٢: يار ما رفت و گوئيا جان رفت
  • شماره ٤٣٣: جان به خلوتسراي رندان رفت
  • شماره ٤٣٤: راز دل عشاق به هرکس نتوان گفت
  • شماره ٤٣٥: آتش عشقش خوشي در ما گرفت
  • شماره ٤٣٦: عشق سلطان ما جهان بگرفت
  • شماره ٤٣٧: شهرت عشق ما جهان بگرفت
  • شماره ٤٣٨: آفتاب رخش جهان بگرفت
  • شماره ٤٣٩: گر وصال يارخواهي ترک جان بايد گرفت
  • شماره ٤٤٠: نور چشم عالمي در ديده ما جا گرفت
  • شماره ٤٤١: تا که سوداي خيالش در سويدا جا گرفت
  • شماره ٤٤٢: تاکه سوداي خيالش در سويدا جا گرفت
  • شماره ٤٤٣: چشم مستش گوشه اي از ما گرفت
  • شماره ٤٤٤: سيد ما بر درش مأوا گرفت
  • شماره ٤٤٥: عشق دلبر در دل ما جا گرفت
  • شماره ٤٤٦: سلطان عشق ملک جهان را روان گرفت
  • شماره ٤٤٧: در کوي خرابات نشستم به سلامت
  • شماره ٤٤٨: هرگز نبود عاشقي و راه سلامت
  • شماره ٤٤٩: رفتي به سلامت به سلامت به سلامت
  • شماره ٤٥٠: چون من به ولاي تو رسيدم به ولايت
  • شماره ٤٥١: ما را به غير او نبود التفات هيچ
  • شماره ٤٥٢: عمر بي او که بر سرآري هيچ
  • شماره ٤٥٣: حضرت سلطان ما پاينده باد
  • شماره ٤٥٤: يا رب ز غم هجران رستيم مبارک باد
  • شماره ٤٥٥: مي محبت نوش کن که نوشت باد
  • شماره ٤٥٦: ذوقي است دلم را که به عالم نتوان گفت
  • شماره ٤٥٧: مي خورم جام مي که نوشم باد
  • شماره ٤٥٨: ورد صاحب نظران فاتحه روي تو باد
  • شماره ٤٥٩: عشق او با جان من پيوسته باد
  • شماره ٤٦٠: دل به دست ياد خواهم داد هرچه باد باد
  • شماره ٤٦١: مده باد هوا جان خويشتن بر باد
  • شماره ٤٦٢: زاهد دگر از خلوت تقوي بدر افتاد
  • شماره ٤٦٣: آتشي در نهاد جان افتاد
  • شماره ٤٦٤: دل به دست زلف دلبر اوفتاد
  • شماره ٤٦٥: هر که در درياي بي پايان فتاد
  • شماره ٤٦٦: هر که برخاک راه او افتاد
  • شماره ٤٦٧: آب چشم ما بروي ما فتاد
  • شماره ٤٦٨: آب چشم ما بروي ما فتاد
  • شماره ٤٦٩: آب چشم ما بهر سو رو نهاد
  • شماره ٤٧٠: ساقي جامي به اين و آن داد
  • شماره ٤٧١: دردي است دلم را به درمان نتوان داد
  • شماره ٤٧٢: ترک سرمستم دگر باره کلاهي کج نهاد
  • شماره ٤٧٣: هر که او در عشق جانان جان نداد
  • شماره ٤٧٤: عاشقي کو سر به پاي ما نهاد
  • شماره ٤٧٥: آب چشم ما به هر سو رو نهاد
  • شماره ٤٧٦: هر که فاني شود بقا يابد
  • شماره ٤٧٧: دلي که درد ندارد دوا کجا يابد
  • شماره ٤٧٨: هر که او نيک مي کند يابد
  • شماره ٤٧٩: خرابات است و خم در جوش و ساقي مست و ما بيخود
  • شماره ٤٨٠: چشم بينائي که بر او اوفتد
  • شماره ٤٨١: گر آتش آه ما درافتد
  • شماره ٤٨٢: ذوق ما در جهان نمي گنجد
  • شماره ٤٨٣: مرا حالي است با جانان که جانم در نمي گنجد
  • شماره ٤٨٤: در دل بجز از خدا نگنجد
  • شماره ٤٨٥: در دلم غير او نمي گنجد
  • شماره ٤٨٦: بود و نابود در نمي گنجد
  • شماره ٤٨٧: در اين خلوت حکايت درنگنجد
  • شماره ٤٨٨: توحيد و موحد و موحد
  • شماره ٤٨٩: در جهنم خراب مي گردد
  • شماره ٤٩٠: چارپا در پي علف گردد
  • شماره ٤٩١: معني يکي و صورت او در ظهور صد
  • شماره ٤٩٢: عاشقي کو هواي ما دارد
  • شماره ٤٩٣: هر کجا ساغري است مي دارد
  • شماره ٤٩٤: بسته بند بلاي تو نجاتي دارد
  • شماره ٤٩٥: هر که از اهل کمال است جمالي دارد
  • شماره ٤٩٦: پرده ديده من نقش خيالت دارد
  • شماره ٤٩٧: چو نور ديده چشم من خيالش در نظر دارد
  • شماره ٤٩٨: هر جا که دکان داري است او مايه ز ما دارد
  • شماره ٤٩٩: عالم از نام او نشان دارد
  • شماره ٥٠٠: هواي درد بي درمان که دارد
  • شماره ٥٠١: پادشاهي گداي او دارد
  • شماره ٥٠٢: هر که او عاشق است جان دارد
  • شماره ٥٠٣: مي خمخانه ما مستي ديگر دارد
  • شماره ٥٠٤: صاحب نظري کو که جهان در نظر آرد
  • شماره ٥٠٥: گوئيا چشم ابر مي خارد
  • شماره ٥٠٦: هر کس که هواي ما ندارد
  • شماره ٥٠٧: ياري که خيال دوست دارد
  • شماره ٥٠٨: عقل از اينجا بي خبر او ره به آنجا کي برد
  • شماره ٥٠٩: گر ز چين سنبل زلفش صبا بوئي برد
  • شماره ٥١٠: ترک چشم مست او دلها به غارت مي برد
  • شماره ٥١١: ترک چشم مست او دل ها به غارت مي برد
  • شماره ٥١٢: خواجه عاقل برفت و جان سپرد
  • شماره ٥١٣: هر که بد زيست عاقبت بد مرد
  • شماره ٥١٤: اي که گوئي نعمت الله جان سپرد
  • شماره ٥١٥: خوش بود گر او بحالم بنگرد
  • شماره ٥١٦: ما به تو هستيم و تو هستي به خود
  • شماره ٥١٧: چون شراب صاف درمان است ما را درد درد
  • شماره ٥١٨: بود روزي خواجه اي سالار کرد
  • شماره ٥١٩: عقل مخمور است و مستان را به قاضي مي برد
  • شماره ٥٢٠: چشم ما چون به روي او نگرد
  • شماره ٥٢١: با من بي نوا چه خواهي کرد
  • شماره ٥٢٢: غنچه در گلستان تبسم کرد
  • شماره ٥٢٣: مقصود بي وسيله حاصل نمي توان کرد
  • شماره ٥٢٤: محبوب دل و راحت جاني چه توان کرد
  • شماره ٥٢٥: نوري است که وصفش به ستاره نتوان کرد
  • شماره ٥٢٦: حسن او بر چشم ما پيدا که کرد
  • شماره ٥٢٧: با چنين درد دلي ميل دوا نتوان کرد
  • شماره ٥٢٨: کردگار از کرم عيانم کرد
  • شماره ٥٢٩: دست با او در کمر خواهيم کرد
  • شماره ٥٣٠: دوش تا روز دل از عشق تنعم مي کرد
  • شماره ٥٣١: به حکايت شراب نتوان خورد
  • شماره ٥٣٢: عاشقي جان را به جانان داد مرد
  • شماره ٥٣٣: ساقيي جام سوي ما آورد
  • شماره ٥٣٤: عشق دردي است تا نمي گيرد
  • شماره ٥٣٥: اگر مه روي من روزي نقاب از رخ براندازد
  • شماره ٥٣٦: ساز عشقش نواي دل سازد
  • شماره ٥٣٧: ما انا الحق از فنا خواهيم زد
  • شماره ٥٣٨: آتشي در دل و است جان سوزد
  • شماره ٥٣٩: چشم مست تو گر از خواب گران برخيزد
  • شماره ٥٤٠: نور در نور خوش در آويزد
  • شماره ٥٤١: مست هشيار و مست نشناسد
  • شماره ٥٤٢: ملک عشقش به غير ما نرسد
  • شماره ٥٤٣: دولت عشق به هر بي سر و پائي نرسد
  • شماره ٥٤٤: دولت وصل تو به ما کي رسد
  • شماره ٥٤٥: جام مي گر بدست ما برسد
  • شماره ٥٤٦: ترا اهل نظر خوانم گرت منظور او باشد
  • شماره ٥٤٧: همه عالم خيال او باشد
  • شماره ٥٤٨: گفتم بخواب بينم گفتا خيال باشد
  • شماره ٥٤٩: مدام همدم جام شراب خوش باشد
  • شماره ٥٥٠: ناز با يار غار خوش باشد
  • شماره ٥٥١: سلطان سراپرده ميخانه کجا شد
  • شماره ٥٥٢: از احد احمد آشکارا شد
  • شماره ٥٥٣: واحدي در کثير پيدا شد
  • شماره ٥٥٤: نيم شب ماه ما هويدا شد
  • شماره ٥٥٥: ما عاشق مستيم کرامات چه باشد
  • شماره ٥٥٦: هر که او را خبر از اهل دلانش باشد
  • شماره ٥٥٧: به يمن دولت وصلش جهان در حکم ما باشد
  • شماره ٥٥٨: گر نه او يار غار ما باشد
  • شماره ٥٥٩: وجود صورت و معني ز جود ما باشد
  • شماره ٥٦٠: همه عالم فداي ما باشد
  • شماره ٥٦١: هر که را شيخ آنچنان باشد
  • شماره ٥٦٢: بکام ما بود عالم اگر او يار ما باشد
  • شماره ٥٦٣: کرمش گنج بي کران پاشد
  • شماره ٥٦٤: عاشق و يار خويش خوش باشد
  • شماره ٥٦٥: بجز ميخانه جاي مانباشد
  • شماره ٥٦٦: مي محبت او راحتي به جان بخشد
  • شماره ٥٦٧: هر چه بخشد خدا به ما بخشد
  • شماره ٥٦٨: مدام جام مي او حيات مي بخشد
  • شماره ٥٦٩: آفتابي به ماه پيدا شد
  • شماره ٥٧٠: آفتابي ز غيب پيدا شد
  • شماره ٥٧١: اول ما چو آخر ما شد
  • شماره ٥٧٢: عاقبت سيد ما سوي مغان خواهد شد
  • شماره ٥٧٣: ما مريديم و پير ما مرشد
  • شماره ٥٧٤: مه ز برج شرف چو طالع شد
  • شماره ٥٧٥: دل سوي صاحب جمالي مي کشد
  • شماره ٥٧٦: يار سرمست است و ما را مي کشد
  • شماره ٥٧٧: عين دريائيم و ما را موج دريا مي کشد
  • شماره ٥٧٨: ترک سرمستي مرا دامن کشانم مي کشد
  • شماره ٥٧٩: دل دگر ما را به مأوا مي کشد
  • شماره ٥٨٠: عشق ما را سوي دريا مي کشد
  • شماره ٥٨١: خاطر ما سوي دريا مي کشد
  • شماره ٥٨٢: هر دم بر آب چشم ما نقش خيالي مي کشد
  • شماره ٥٨٣: چشم ما نقش خيال او بر آبش مي کشد
  • شماره ٥٨٤: غرق دريائيم و ما را موج دريا مي کشد
  • شماره ٥٨٥: به سراپرده ميخانه روان خواهم شد
  • شماره ٥٨٦: به عشق چهره ليلي دل بيچاره مجنون شد
  • شماره ٥٨٧: سنبل زلف او پريشان شد
  • شماره ٥٨٨: بحر عشقش را کران پيدا نشد
  • شماره ٥٨٩: هر که او آشناي سلطان شد
  • شماره ٥٩٠: بلبل جان چو ساکن تن شد
  • شماره ٥٩١: عشق او با جان ما پيوسته شد
  • شماره ٥٩٢: رند مست از بلا نينديشد
  • شماره ٥٩٣: از سر ذوق ديده ام عين يکي و نام صد
  • شماره ٥٩٤: خوش ماه تمامي است که از غيب برآمد
  • شماره ٥٩٥: عمر من رفته بود باز آمد
  • شماره ٥٩٦: عمر ما رفته بود باز آمد
  • شماره ٥٩٧: مستانه ساقي از در درآمد
  • شماره ٥٩٨: واحد به صفات کثرت آمد
  • شماره ٥٩٩: توحيد و موحد و موحد
  • شماره ٦٠٠: عهد با زلف تو بستيم خدا مي داند
  • شماره ٦٠١: ياري که مي ننوشد از ذوق ما چه داند
  • شماره ٦٠٢: تا نگوئي که خواجه مالش ماند
  • شماره ٦٠٣: غير او کي به ياد ما ماند
  • شماره ٦٠٤: پيش از اين گر مرا حجابي بود
  • شماره ٦٠٥: غره ماه منور بين که غرا کرده اند
  • شماره ٦٠٦: آب حيات ماست که مي نام کرده اند
  • شماره ٦٠٧: مشکلات ما چو حل واکرده اند
  • شماره ٦٠٨: بحريان احوال دريا گفته اند
  • شماره ٦٠٩: عاشقان از بيش و کم آسوده اند
  • شماره ٦١٠: خوش در ميخانه اي بگشاده اند
  • شماره ٦١١: در ازل بر ما در ميخانه را بگشوده اند
  • شماره ٦١٢: خاک پاک ما به مي بسرشته اند
  • شماره ٦١٣: آن خط نگر که بر رخ جانان کشيده اند
  • شماره ٦١٤: عاشقان درش از درد دوا يافته اند
  • شماره ٦١٥: آفتابي را که هويدا کرده اند
  • شماره ٦١٦: گنج پنهاني که پيدا کرده اند
  • شماره ٦١٧: آفتابي را به مه بنموده اند
  • شماره ٦١٨: آتش عشق هماندم که برافروخته اند
  • شماره ٦١٩: آتشي از عشق او در بزم ما افروختند
  • شماره ٦٢٠: به علي رغم عدو باز زدم جامي چند
  • شماره ٦٢١: بيا اي يار و بر اغيار مي خند
  • شماره ٦٢٢: عاشقان اول ز جان باز آمدند
  • شماره ٦٢٣: خاکساران که گوئيا گردند
  • شماره ٦٢٤: بر هر دري که رفتيم بر ما روان گشودند
  • شماره ٦٢٥: کشتگان از دم او زنده شدند
  • شماره ٦٢٦: مدام همدم جام شراب باشد رند
  • شماره ٦٢٧: آنها که نگار را نگارند
  • شماره ٦٢٨: دل چو دم از عشق دلبر مي زند
  • شماره ٦٢٩: عاشقاني که عشق مي بازند
  • شماره ٦٣٠: مرغ زيرک بين که ياهو مي زند
  • شماره ٦٣١: عاشقي کز عشق او دم مي زند
  • شماره ٦٣٢: ساغر مي مدام در کارند
  • شماره ٦٣٣: عاشقاني که در جهان باشند
  • شماره ٦٣٤: هر کسي نقشي بر آبي مي کشند
  • شماره ٦٣٥: جان و جانان هر دو با هم سرخوشند
  • شماره ٦٣٦: همه در بحر بي کران غرقند
  • شماره ٦٣٧: خسته عشق تو بيچاره شفا را چه کند
  • شماره ٦٣٨: عاشق جانانم و جانم خروشي مي کند
  • شماره ٦٣٩: ترک عشقش ملک دل بگرفت و غارت مي کند
  • شماره ٦٤٠: دلبر سرمست ما عزمي به دريا مي کند
  • شماره ٦٤١: اين دل دريا دل ما عزم دريا مي کند
  • شماره ٦٤٢: دل عاشق نظر به جان نکند
  • شماره ٦٤٣: دل باز عزم کعبه مقصود مي کند
  • شماره ٦٤٤: در خرابات مغان خمخانه جوشي مي کند
  • شماره ٦٤٥: آب چشمم دمبدم از دل روايت مي کند
  • شماره ٦٤٦: کشته عشق او شفا چه کند
  • شماره ٦٤٧: اهل دنيا مقلد قالند
  • شماره ٦٤٨: رندان همه مستند و مي از جام ندانند
  • شماره ٦٤٩: سيدم روح اعظمش خوانند
  • شماره ٦٥٠: دست چپ را يسار مي خوانند
  • شماره ٦٥١: کفر زلف او به ايمان کي دهند
  • شماره ٦٥٢: آنها که مقربان شاهند
  • شماره ٦٥٣: چه خوش چشمي که روي او به نور روي او بيند
  • شماره ٦٥٤: ديده ما چو روي او بيند
  • شماره ٦٥٥: هر که او را به نور او بيند
  • شماره ٦٥٦: ديده ما چو نور او بيند
  • شماره ٦٥٧: خوش است اين ديده روشن که غير او نمي بيند
  • شماره ٦٥٨: نقش خيال عالم عارف به خوابي بيند
  • شماره ٦٥٩: چشم ما عين ما به ما بيند
  • شماره ٦٦٠: هر که در کوي تو جانا نفسي بنشيند
  • شماره ٦٦١: اهل نظران ديده بر وي تو گشايند
  • شماره ٦٦٢: هر در که به روي ما گشايند
  • شماره ٦٦٣: عارفاني که ما به ما جويند
  • شماره ٦٦٤: در مرتبه اي ساجد در مرتبه اي مسجود
  • شماره ٦٦٥: مائيم اياز و يار محمود
  • شماره ٦٦٦: آن لحظه که جان در تتق غيب نهان بود
  • شماره ٦٦٧: يک دم بي مي نمي توان بود
  • شماره ٦٦٨: گر يکي ور هزار خواهد بود
  • شماره ٦٦٩: نقش غيري محال خواهد بود
  • شماره ٦٧٠: جان مجنون فداي ليلي بود
  • شماره ٦٧١: هر چه آيد در نظر چون او بود
  • شماره ٦٧٢: عاشقي از عاقلي خوش تر بود
  • شماره ٦٧٣: آينه چندانکه روشنتر بود
  • شماره ٦٧٤: حاصلم از دين و دنيا او بود
  • شماره ٦٧٥: در نظر گر نور روي او بود
  • شماره ٦٧٦: چشم ما روشن به نور او بود
  • شماره ٦٧٧: نسبت خرقه ام از پير خرابات بود
  • شماره ٦٧٨: دل که بي دلبر بود بي جان بود
  • شماره ٦٧٩: عقل کل در عشق سرگردان بود
  • شماره ٦٨٠: نقل ما چون نقل سر مستان بود
  • شماره ٦٨١: حق است دين سيد و دين من اين بود
  • شماره ٦٨٢: آن چنان ذاتي نهان در هر صفت پيدا بود
  • شماره ٦٨٣: کون جامع جامع اسما بود
  • شماره ٦٨٤: آب روي ما ز چشم ما بود
  • شماره ٦٨٥: قطره و دريا همه از ما بود
  • شماره ٦٨٦: مشرب توحيد ياران خوش بود
  • شماره ٦٨٧: هر که را ذوقش به سوي ما بود
  • شماره ٦٨٨: هر که چون ما غرقه دريا بود
  • شماره ٦٨٩: بحر ما درياي بي پايان بود
  • شماره ٦٩٠: هر چه ما را مي رسد از او بود
  • شماره ٦٩١: فعل عالم ظل فعل الله بود
  • شماره ٦٩٢: روح اعظم دره بيضا بود
  • شماره ٦٩٣: جان بي جانان تن بي جان بود
  • شماره ٦٩٤: جان بي جانان تن بي جان بود
  • شماره ٦٩٥: خوش بود دردي که درمان او بود
  • شماره ٦٩٦: بحر ما درياي بي پايان بود
  • شماره ٦٩٧: چشم ما روشن به نور او بود
  • شماره ٦٩٨: خواجه آنجا فقير خواهد بود
  • شماره ٦٩٩: چشم ما روشن به نور او بود
  • شماره ٧٠٠: هر که از عشق در طرب نبود
  • شماره ٧٠١: نور روي او به چشم ما نمود
  • شماره ٧٠٢: آب چشم ما به هر سو مي رود
  • شماره ٧٠٣: عالم از جود او بود موجود
  • شماره ٧٠٤: هستي ما همه بود به وجود
  • شماره ٧٠٥: صبحدم آفتاب رو بنمود
  • شماره ٧٠٦: به سر عاشقان که عين وجود
  • شماره ٧٠٧: فيض فياض از خزانه جود
  • شماره ٧٠٨: بيا اي نور چشم ما و خوش نشين به جاي خود
  • شماره ٧٠٩: عاشقم بر روي نورالله خود
  • شماره ٧١٠: خون دل از ديده بر رو مي رود
  • شماره ٧١١: چشم ما خوش چشمه آبش بهرسو مي رود
  • شماره ٧١٢: عقل دورانديش هر دم جاي ديگر مي رود
  • شماره ٧١٣: آب چشم ما به هر سو مي رود
  • شماره ٧١٤: چشم ما آبش به هر سو مي رود
  • شماره ٧١٥: هر که رخسار تو بيند به گلستان نرود
  • شماره ٧١٦: رند مستي کو حريف ما شود
  • شماره ٧١٧: هر زمان عشقي ز نو پيدا شود
  • شماره ٧١٨: مظهري بايد که تا مظهر به او ظاهر شود
  • شماره ٧١٩: هر که باشد بنده او در جهان سلطان شود
  • شماره ٧٢٠: نطق و حيوان جمع کن تا آدمي حاصل شود
  • شماره ٧٢١: خوش بود گر اين دوئي يکتا شود
  • شماره ٧٢٢: در رحمت خدا به ما بگشود
  • شماره ٧٢٣: لطف ساقي بسي کرم فرمود
  • شماره ٧٢٤: لطف ساقي بسي کرم فرمود
  • شماره ٧٢٥: در همه آينه جمال نمود
  • شماره ٧٢٦: هر کجا صاحب جمالي رو نمود
  • شماره ٧٢٧: ساقي ما به ما کرم فرمود
  • شماره ٧٢٨: خوش خيالي به خواب رو بنمود
  • شماره ٧٢٩: نقطه اي دايره نمود و نبود
  • شماره ٧٣٠: آفتابي مه نقابي رو نمود
  • شماره ٧٣١: اين سعادت بين که ما را رو نمود
  • شماره ٧٣٢: هر کسي را عنايتي فرمود
  • شماره ٧٣٣: آفتاب از رخ نقاب مه گشود
  • شماره ٧٣٤: جيب شب آفتاب چون بگشود
  • شماره ٧٣٥: نظري خوش به چشم ما فرمود
  • شماره ٧٣٦: يک نفس يعقوب بي يوسف نبود
  • شماره ٧٣٧: پادشه حکم ما روان فرمود
  • شماره ٧٣٨: هر چه امکان لطف و رحمت بود
  • شماره ٧٣٩: بيا که مجلس عشق است و طالع مسعود
  • شماره ٧٤٠: جام وي بخشيد و مي وي مي دهد
  • شماره ٧٤١: هر که جان در عشق جانان مي دهد
  • شماره ٧٤٢: عقل ناقص بکار مي نايد
  • شماره ٧٤٣: ساقي رخ اگر بما نمايد
  • شماره ٧٤٤: حسني که کمال جان نمايد
  • شماره ٧٤٥: مرا هر دم خيالي رو نمايد
  • شماره ٧٤٦: نوري که خدا به ما نمايد
  • شماره ٧٤٧: عالم چو مثالي است که در آب نمايد
  • شماره ٧٤٨: خيال غير خوابي مي نمايد
  • شماره ٧٤٩: ذاتش به صفات مي نمايد
  • شماره ٧٥٠: ذاتش به صفات مي نمايد
  • شماره ٧٥١: نوش کن مي که روحت افزايد
  • شماره ٧٥٢: نقشي است خيالش که به هر دست برآيد
  • شماره ٧٥٣: خوش درد دلي دارم درمان به چه کار آيد
  • شماره ٧٥٤: با رخ او قمر چه کار آيد
  • شماره ٧٥٥: جسمي دارم که جان نمايد
  • شماره ٧٥٦: گهي عکس رخش جان مي نمايد
  • شماره ٧٥٧: بربسته نقاب دل ربايد
  • شماره ٧٥٨: خيال او به هر نقشي برآيد
  • شماره ٧٥٩: خواب در چشم چون نمي آيد
  • شماره ٧٦٠: عقل چندانکه خود بيارايد
  • شماره ٧٦١: گر در طلب اوئي ناگه ببرت آيد
  • شماره ٧٦٢: نگار مست من هر دم ز نو بزمي بيارايد
  • شماره ٧٦٣: عقل هر دم که در سخن آيد
  • شماره ٧٦٤: چشمت نورش بتو نمايد
  • شماره ٧٦٥: در سراپرده دل خانه خدا را طلبيد
  • شماره ٧٦٦: نوري است که آن نور به آن نور توان ديد
  • شماره ٧٦٧: او را به خود نبيني او را به او توان ديد
  • شماره ٧٦٨: چشمي که چشمه آب از چشم ما روان ديد
  • شماره ٧٦٩: چشمم نورت در اين و آن ديد
  • شماره ٧٧٠: چشمم نورت در اين و آن ديد
  • شماره ٧٧١: نقشش نه خيالي است که در خواب توان ديد
  • شماره ٧٧٢: به چشم ما جهان مي توان ديد
  • شماره ٧٧٣: در ديده ما نور رخ يار توان ديد
  • شماره ٧٧٤: اين و آن بود جمله آن گرديد
  • شماره ٧٧٥: سالها در طلبت ديده به هر سو گرديد
  • شماره ٧٧٦: عين او در عين اعيان شد پديد
  • شماره ٧٧٧: گرد ميخانه دل به جان گرديد
  • شماره ٧٧٨: ديده عمري به سر روان گرديد
  • شماره ٧٧٩: از کرم جان عزيزم بر جانانه بريد
  • شماره ٧٨٠: نعمت الله باز با ما وا رسيد
  • شماره ٧٨١: آب حيات از لب ساقي به ما رسيد
  • شماره ٧٨٢: رخت ما را به سراپرده ميخانه بريد
  • شماره ٧٨٣: زاهد به سراپرده رندان مگذاريد
  • شماره ٧٨٤: آفتاب چرخ معني بايزيد
  • شماره ٧٨٥: بيا اي جان و اي جانان سيد
  • شماره ٧٨٦: گر يار غار خواهي مائيم يار سيد
  • شماره ٧٨٧: سلطان که بود گداي سيد
  • شماره ٧٨٨: نعمت الله خدا به ما بخشيد
  • شماره ٧٨٩: جام گيتي نما به ما بخشيد
  • شماره ٧٩٠: مي خمخانه را به ما بخشيد
  • شماره ٧٩١: نعمت الله خدا به ما بخشيد
  • شماره ٧٩٢: دولتي خوش خدا به ما بخشيد
  • شماره ٧٩٣: دامن از تردامنان اي جان بدر بايد کشيد
  • شماره ٧٩٤: اين چنين رندي که من ديدم که ديد
  • شماره ٧٩٥: در دور قمر نقطه خورشيد ببينيد
  • شماره ٧٩٦: عاشق آن است که معشوق به جان مي جويد
  • شماره ٧٩٧: هر که او عين ما به ما جويد
  • شماره ٧٩٨: ترک مي و ميخانه به يکبار مگوئيد
  • شماره ٧٩٩: کفر سر زلف بت عيار ببينيد
  • شماره ٨٠٠: خوش بر در ميخانه نشستيم دگربار




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است