کتابخانه فارسی
/
ديوان شاه نعمت الله ولي
/
غزل ها - قسمت اول
/
شماره ٧٠٣: عالم از جود او بود موجود
شماره ٧٠٣: عالم از جود او بود موجود
عالم از جود او بود موجود
هر چه ديديم بي وجود نبود
نامراديم و او مراد همه
يافتيم از عطاي او مقصود
جام گيتي نما به ما بخشيد
نور خود را به عين ما بنمود
بزم عشق است و ما چنين سرمست
هر که آمد به بزم ما آسود
خوش بيا جام مي بگير و بنوش
ساقي عاشقان چنين فرمود
عود دل سوخت آتش عشقش
عود خوش بود آتشي بي دود
صفت و ذات او ظهوري کرد
نعمت الله از آن شده موجود
جستجو در مطالب سایت