اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شيخ بهايي / غزليات / شماره ١١: نگشود مرا ز ياريت کار

شماره ١١: نگشود مرا ز ياريت کار

نگشود مرا ز ياريت کار
دست از دلم اي رفيق! بردار
گرد رخ من، ز خاک آن کوست
ناشسته مرا به خاک بسپار
رنديست ره سلامت اي دل!
من کرده ام استخاره، صد بار
سجاده زهد من، که آمد
خالي از عيب و عاري از عار
پودش، همگي ز تار چنگ است
تارش، همگي ز پود زنار
خالي شده کوي دوست از دوست
از بام و درش، چه پرسي اخبار؟
کز غير صدا جواب نايد
هرچند کني سؤال تکرار
گر مي پرسي: کجاست دلدار؟
آيد ز صدا: کجاست دلدار؟
از بهر فريب خلق، دامي است
هان! تا نشوي بدان گرفتار
افسوس که تقوي بهائي
شد شهره به رندي آخر کار

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است