کتابخانه فارسی
/
ديوان محتشم کاشاني
/
غزليات
/
شماره ٢٧٦: مردم و بر دل من باز غم يار هنوز
شماره ٢٧٦: مردم و بر دل من باز غم يار هنوز
مردم و بر دل من باز غم يار هنوز
جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز
حال من زار و به بالين رقيب آمد يار
من به اين زاري و او بر سر آزار هنوز
عشوه ات سوخته جان من و جانسوز همان
غمزه ات ساخته کار من و در کار هنوز
دل که دارد سر زلف تو چو غافل مرغيست
که بدام آمده و نيست خبر دار هنوز
سرنهادند حريفان همه در راه صلاح
سر من خاک ره خانه خمار هنوز
چشم اميد شد از فرقت دلدار سفيد
محتشم منتظر دولت ديدار هنوز
جستجو در مطالب سایت