کتابخانه فارسی
/
ديوان محتشم کاشاني
/
غزليات
/
شماره ٥٧٧: زهي ز دست کرم گسترت کرم باران
شماره ٥٧٧: زهي ز دست کرم گسترت کرم باران
زهي ز دست کرم گسترت کرم باران
فداي دست و دلت جان اين درم داران
به رنگ دست تو ابري نديده چشم فلک
که سيم ناب و زر سرخ از آن بود باران
تفقد تو تدارک پذير نيست که نيست
ز ممکنات سبک باري گران باران
ز گرم خوني و غم خواري تو کار حسد
به اين رسيده که خونم خورند غم خواران
مدد که درين ملک رتبه سنجانند
سبک کننده قدر بزرگ قدر
نوشت نسخه امساک و صبر هر که گرفت
به جز تو در مرض فقر نبض بيماران
جهان به چشم مبيناد محتشم من بعد
به جز تو گر بودش چشم ياري از ياران
جستجو در مطالب سایت