کتابخانه فارسی
/
ديوان اشعار منصور حلاج
/
غزل ها
/
شماره ١٤٦: اي گشته مست عشقت روز الست جانم
شماره ١٤٦: اي گشته مست عشقت روز الست جانم
اي گشته مست عشقت روز الست جانم
مستي جان بماند روزي که من نمانم
هر ذره اي ز خاکم سرمست عشق باشد
چون ذره ها برآيد از خاک استخوانم
فکر بهشت و دوزخ دارند اهل دانش
من مست عشق جانان فارغ ز اين و آنم
گفتي بغير منگر گر طالب حبيبي
والله که در دو گيتي غير از تو من ندانم
از روي مهرباني اي مه بيا خرامان
تا نقد جان و دل را در پاي تو فشانم
چون هيچکس نشاني با خود نيافت از تو
در جستن نشانت از خويش بي نشانم
اسرار عشق جانان دانم حسين ليکن
چون محرمي ندارم گفتن نميتوانم
جستجو در مطالب سایت