اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان بيدل دهلوي / غزليات - بخش دوم

غزليات - بخش دوم

  • شماره ١: نيستي پيشه کن از عالم پندار برا
  • شماره ٢: وصف لب تو گر دمد از گفتگوي ما
  • شماره ٣: وفاق تخم ثباتي نکاشت در دل و دين ها
  • شماره ٤: وهم راحت صيد الفت کرد مجنون مرا
  • شماره ٥: هر جا روي اين ناله سلامي ببر از ما
  • شماره ٦: هر چند گراني بود اسباب جهان را
  • شماره ٧: هرزه برگردون رساندي وهم بود و هست را
  • شماره ٨: هر کجا تسليم بندد بر ميان شمشير را
  • شماره ٩: هر کجا نسخه کنند آن خط ريحاني را
  • شماره ١٠: هستي بطپش رفت و اثر نيست نفس را
  • شماره ١١: هم آبله هم چشم پرآبست دل ما
  • شماره ١٢: همچو عنقا بي نياز عرض ايجاديم ما
  • شماره ١٣: همه عمر با تو قدح زديم و نرفت رنج خمار ما
  • شماره ١٤: هوس مشتاق رسوائي مکن سود اي پنهان را
  • شماره ١٥: يک آه سرد نيم شبي از جگر برا
  • شماره ١٦: از خامشي مپرس و ز گفتار عندليب
  • شماره ١٧: از رواني در تحير هم اثر ميدارد آب
  • شماره ١٨: از سر مستي نبود امشب خطايم با شراب
  • شماره ١٩: اگر برافگني از روي ناز طرف نقاب
  • شماره ٢٠: امشب ز ساز مينا گرم است جاي مطرب
  • شماره ٢١: اي جلوه تو سرشکن شان آفتاب
  • شماره ٢٢: اي چيده نقش پاي تو دکان آفتاب
  • شماره ٢٣: اي منت عرق ز جبينت بر آفتاب
  • شماره ٢٤: باز در گلشن ز خويشم ميبرد افسون آب
  • شماره ٢٥: ببند چشم و خط هر کتاب را درياب
  • شماره ٢٦: بخاک راه که گرديد قطره زن مهتاب
  • شماره ٢٧: بروي نسخه هستي که نيست جز تب و تاب
  • شماره ٢٨: پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب
  • شماره ٢٩: بزم ما را نيست غير از شهرت عنقا شراب
  • شماره ٣٠: بسکه دارد برق تيغت درگذشتنها شتاب
  • شماره ٣١: بسکه شد از تشنه کاميهاي ما ناياب آب
  • شماره ٣٢: بود داغ من مردم ديده شب
  • شماره ٣٣: بوصول مقصد عافيت نه دليل جو نه عصا طلب
  • شماره ٣٤: به نيم گردش آن چشم فتنه رنگ شراب
  • شماره ٣٥: پيام داشت بعنقا خط جبين حباب
  • شماره ٣٦: بي کمالي نيست دل از شرم چون ميگردد آب
  • شماره ٣٧: بي لطافت نيست از بس وحشت آهنگ است آب
  • شماره ٣٨: پيوسته است از مژه بر ديده ها نقاب
  • شماره ٣٩: تا از ان پاي نگارين بوسه کرد انتخاب
  • شماره ٤٠: تاب زلفت سايه آويزد بطرف آفتاب
  • شماره ٤١: تا زند فال گهر بي تابي آهنگ است آب
  • شماره ٤٢: تا نمي دزدد غبار غفلت هستي خطاب
  • شماره ٤٣: چو شمع تا سحر افسانه ميشود تب و تاب
  • شماره ٤٤: چو من ز کسوت هستي تر آمده است حباب
  • شماره ٤٥: چيست آدم مفرد کلک دبيرستان رب
  • شماره ٤٦: خون بسته است از غم آن لعل پان بلب
  • شماره ٤٧: دل از خمار طلب خون کن و شراب طلب
  • شماره ٤٨: ز درد تشنه لبي ها درين محيط سراب
  • شماره ٤٩: سايه اندازد اگر بخت سياه من دراب
  • شماره ٥٠: شب که شد جوش فغانم همنواي عندليب
  • شماره ٥١: صبحدم سياره بال افشاند از دامان شب
  • شماره ٥٢: طرب درين باغ مي خرامد ز ساز فرصت پيام بر لب
  • شماره ٥٣: علميکه خلق يافته بيچونش انتخاب
  • شماره ٥٤: فال تسليم زن و شوکت شاهي درياب
  • شماره ٥٥: فيض حلاوت از دل بي کبر و گين طلب
  • شماره ٥٦: گذشته ام به تنکنظر في از مقام حباب
  • شماره ٥٧: گر باين گرميست آه شعله زاي عندليب
  • شماره ٥٨: گرد رين بحر اعتباري از هنر ميدارد آب
  • شماره ٥٩: گر شود آن نرگس ميگون مقابل با شراب
  • شماره ٦٠: کيفيت هواي که دارد سر حباب
  • شماره ٦١: ممسک اگر بعرض سخاجوشد از شراب
  • شماره ٦٢: ميدهد دل را نفس آخر بسيل اضطراب
  • شماره ٦٣: ميکنم گاهي بياد مستي چشمت شتاب
  • شماره ٦٤: ندانم بازم آغوش که خواهد شد دوچار امشب
  • شماره ٦٥: نشسته ايم بيادت زگريه تنگ دراب
  • شماره ٦٦: نگويمت بخطا ساز يا صواب طلب
  • شماره ٦٧: نيم آنکه بجرات وصف لبت رسدم خم و پيچ عنان ادب
  • شماره ٦٨: وقت پيري شرم داريد از خضاب
  • شماره ٦٩: هر کجا بي رويت از چشمم برون ميگردد آب
  • شماره ٧٠: هر گرا کردند راحت محرم احسان شب
  • شماره ٧١: هرگه بباغ بيتو فگندم نظر دراب
  • شماره ٧٢: هيشه سنگدلانند نامدار طرب
  • شماره ٧٣: يا حسن گير صورت آفاق يا نقاب
  • شماره ٧٤: آتش وحشتم آنجا که برافروخته است
  • شماره ٧٥: آخر سياهي از سرد اغم بدر نرفت
  • شماره ٧٦: آرزوي دل چو اشک از چشم ما افتاده است
  • شماره ٧٧: آزادگي غبار در و بام خانه نيست
  • شماره ٧٨: آستان عشق جولانگاه هر بيباک نيست
  • شماره ٧٩: آغاز نگاهم بقيامت نظري داشت
  • شماره ٨٠: آفت سر و برگ هوس آرائي جا هست
  • شماره ٨١: آگاهي و افسردگي دل چه خيال است
  • شماره ٨٢: آمدم تا صد چمن بر جلوه نازان بينمت
  • شماره ٨٣: آمد و رفت نفس نيرنگ طوفان بلاست
  • شماره ٨٤: آن جنگجو بظاهر اگر پشت داده است
  • شماره ٨٥: آنچه در بال طلب رقص است در دل آتش است
  • شماره ٨٦: آن شعله که در دل شرر عشق و هوس ريخت
  • شماره ٨٧: آينه دل داغ جلا ماند و نفس سوخت
  • شماره ٨٨: اجابتي ندميد از دعاي کس بدو دست
  • شماره ٨٩: احتياجي با مزاج سبزه و گل شامل است
  • شماره ٩٠: ادب اظهارم و با وصل توام کاري هست
  • شماره ٩١: ادب نه کسب عبادت نه سعي حق طلبي است
  • شماره ٩٢: از بس قماش دامن دلدار نازکست
  • شماره ٩٣: از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است
  • شماره ٩٤: از حباب اينقدرم عبرت احوال بس است
  • شماره ٩٥: از ره و منزل تحقيق اگر دوري نيست
  • شماره ٩٦: از ميانش مو بموي ناتوانان جستجوست
  • شماره ٩٧: ازين بساط کسي داغ آرميدن رفت
  • شماره ٩٨: اشک از مژگان درين ويرانه نشکست و نريخت
  • شماره ٩٩: اشک يک لحظه بمژگان بار است
  • شماره ١٠٠: اضطراب نبض دل تمهيد آهنگ فناست
  • شماره ١٠١: اگر مي نيست جمعيت کدام است
  • شماره ١٠٢: الفت تن باعث فکر پريشان دل است
  • شماره ١٠٣: الفت دل عمرها شد دست و پايم بسته است
  • شماره ١٠٤: امروز دور صحبت وقف ستم اياغيست
  • شماره ١٠٥: امروز که اميد بکوي تو مقيم است
  • شماره ١٠٦: امشب که بدل حسرت ديدار کمين داشت
  • شماره ١٠٧: انديشه در نزاکت معني کمال داشت
  • شماره ١٠٨: اوج جاه آثارش از اجزاي مهمل ريخته است
  • شماره ١٠٩: او گفتن ما و تو بهررنگ ضرور است
  • شماره ١١٠: اي پرفشان چون بوي گل پيرنگي از پيراهنت
  • شماره ١١١: اي خم مژگان شکوه نرگس مستانه ات
  • شماره ١١٢: ايذوق فضولي زخود انداخته دورت
  • شماره ١١٣: اي صبح گرد ناز تو از کاروان کيست
  • شماره ١١٤: اي ظفر شيفته همت نصرت فالت
  • شماره ١١٥: اي عدم پرورده لاف هستيت جاي حياست
  • شماره ١١٦: اي غره اقبال سرانجام تو شرم است
  • شماره ١١٧: اي کعبه چو يقيني اگر کار بستن است
  • شماره ١١٨: اي که دنيا و جلالش ديده ئي خميازه است
  • شماره ١١٩: اين انجمن چو شمع مپندار جاي ماست
  • شماره ١٢٠: اين زمان يک طالب مستي درين ميخانه نيست
  • شماره ١٢١: اي هستي از قصر غنا افگنده در ويرانه ات
  • شماره ١٢٢: با دل تنگست کار اينجا زحرمان چاره نيست
  • شماره ١٢٣: باز با طرز تکلف آشنا مي بينمت
  • شماره ١٢٤: باز درس خاشاکم سطر شعله خوانيهاست
  • شماره ١٢٥: باز سرگرمي نظاره بسامان شده است
  • شماره ١٢٦: باز گردون در عبير افشاني زلف شب است
  • شماره ١٢٧: بازم بدل نويد صفائي رسيده است
  • شماره ١٢٨: باز وحشي جلوه ئي در ديده جولان کرد و رفت
  • شماره ١٢٩: با کمال بي نقابي پرده دارم شيونست
  • شماره ١٣٠: چوبا نوار قدم آن مهر عالمتاب نزديکست
  • شماره ١٣١: بجاست شکوه ما تا ره فغان خاليست
  • شماره ١٣٢: بحر رازم پيچ و تاب فکر گرداب من است
  • شماره ١٣٣: بحيرتم چه فسون داشت بزم نيرنگت
  • شماره ١٣٤: بخوان لذت دنيا گزند بسيار است
  • شماره ١٣٥: بدست و تيغ کسي خون من حنا بسته است
  • شماره ١٣٦: پربيسکم امروز کسي را خبرم نيست
  • شماره ١٣٧: بر چهره آثار جهان رنگ سبب نيست
  • شماره ١٣٨: بر روي ما چو صبح نه رنگي شکسته است
  • شماره ١٣٩: بر طپيدنهاي دل هم ديده ئي واکردنيست
  • شماره ١٤٠: پرفشان زين گلشن نيرنگ ميبايد گذشت
  • شماره ١٤١: برق آفت لمعه در بي ضبطي اسرار داشت
  • شماره ١٤٢: برق با شوقم شراري بيش نيست
  • شماره ١٤٣: برگ طربم عشرت بي برگ و نوائيست
  • شماره ١٤٤: برگ عيش من بساز بيخودي آماده است
  • شماره ١٤٥: بر کمر تا بهله آن ترک نزاکت مست بست
  • شماره ١٤٦: برگ و سازم جز هجوم گريه بيتاب نيست
  • شماره ١٤٧: بروت تافتنت گربه شاني هوس است
  • شماره ١٤٨: بزخم هستي اگر شرم بخيه پردازيست
  • شماره ١٤٩: بزم پيري کز قد خم گشته ما چنگ اوست
  • شماره ١٥٠: بزم تصور تو کدورت اياغ نيست
  • شماره ١٥١: بزم گردون صبح خيز از گردبيتاب من است
  • شماره ١٥٢: بسکه آفت ما ضعيفان را حصار آهن است
  • شماره ١٥٣: بسکه اجزايم چمن پرورده نيرنگ اوست
  • شماره ١٥٤: بسکه از طرز خرامت جلوه مستانه ريخت
  • شماره ١٥٥: بسکه اين گلشن افسرده کدورت رنگ است
  • شماره ١٥٦: بسکه برق ياس بنياد من ناکام سوخت
  • شماره ١٥٧: بسکه بي قدري دليل دستگاه عالم است
  • شماره ١٥٨: بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است
  • شماره ١٥٩: بسکه دارم غنچه سان شوق تو پنهان زير پوست
  • شماره ١٦٠: بسکه در بزم توام حسرت جنون پيمانه است
  • شماره ١٦١: بسکه دشت از نقش پاي ليلي ما پر گل است
  • شماره ١٦٢: بسکه راز عجز ما باليد پنهان زير پوست
  • شماره ١٦٣: بسکه ساز اين بساط آشفتگيهاي دل است
  • شماره ١٦٤: بسکه سود اي توام سر تا بپا زنجير پاست
  • شماره ١٦٥: بسکه مستانرا بقدر ميکشيهاي آبروست
  • شماره ١٦٦: بعد ازين بايد سراغ من ز خاموشي گرفت
  • شماره ١٦٧: بعد مرگم شام نوميدي سحر آورده است
  • شماره ١٦٨: بفکر دل لبم از ربط قيل و قال گذشت
  • شماره ١٦٩: بگلزاري که حسنت بي نقابست
  • شماره ١٧٠: بمحفلي که دل آئينه رضا طلبيست
  • شماره ١٧١: بندگي با معرفت خاص حضور آدميست
  • شماره ١٧٢: بندگي هنگامه عشرت پرستيها بس است
  • شماره ١٧٣: بهار آئينه رنگي که باشد صرف آئينت
  • شماره ١٧٤: بيا اي جام و ميناي طرب نقش کف پايت
  • شماره ١٧٥: بي ادب بنياد هستي عافيت در بار نيست
  • شماره ١٧٦: بيا که آتش کيفيت هوا تيز است
  • شماره ١٧٧: بيا که هيچ بهاري بحسرت ما نيست
  • شماره ١٧٨: بيتابي عشق اينهمه نيرنگ هوس ريخت
  • شماره ١٧٩: بي توام جاي نگه جنبش مژگاني هست
  • شماره ١٨٠: بي تو در هر جا دل صبر آزما خواهد شکست
  • شماره ١٨١: بيدماغي مژده پيغام محبوبم بس است
  • شماره ١٨٢: بيرخت در چشمه آئينه خاک است آب نيست
  • شماره ١٨٣: پير عقل از ما بدرد نان مقدم رفته است
  • شماره ١٨٤: بيروي تو مژگان چه نگارد بسر انگشت
  • شماره ١٨٥: پيريم پيغامي از رمز سجود آورده است
  • شماره ١٨٦: بي ساز انفعال سراپاي من تهيست
  • شماره ١٨٧: پيش چشميکه نور عرفان نيست
  • شماره ١٨٨: بي شکست از پرده سازم نوائي برنخااست
  • شماره ١٨٩: بيقراري هاي چرخ از دست کجرفتاري است
  • شماره ١٩٠: بي کدورت نيست هر جا محرمي يا غافليست
  • شماره ١٩١: بي محابا بر من مجنون ميفشان پشت دست
  • شماره ١٩٢: پيوستگي بحق زد و عالم بريدن است
  • شماره ١٩٣: تا بکي خواهي ز لاف بخت برسرها نشست
  • شماره ١٩٤: تا بمطلوب رسيدن کاريست
  • شماره ١٩٥: تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت
  • شماره ١٩٦: تا حيرت خرام نوسامان ديده است
  • شماره ١٩٧: تاز آغوش وداعت داغ حيرت چيده است
  • شماره ١٩٨: تا زجنس تب و تاب نفس آثاري هست
  • شماره ١٩٩: تا زحسن او گلستان تماشا رنگ داشت
  • شماره ٢٠٠: تا زمستي غنچه بر فرق چمن مينا شکست
  • شماره ٢٠١: تا عرقناک از چمن آنشوخ بي پروا گذشت
  • شماره ٢٠٢: تا غبار خط بران حسن صفا پيرا نشست
  • شماره ٢٠٣: تا فلک در گردش است آفت بهر سو هاله است
  • شماره ٢٠٤: تا نظر بر شوخي آن نرگس خودکام داشت
  • شماره ٢٠٥: تا نفس باقيست در دل رنگ کلفت مضمر است
  • شماره ٢٠٦: تعين جز افسون اوهام نيست
  • شماره ٢٠٧: تنم زبند لباس تکلف آزاد است
  • شماره ٢٠٨: تنها نه ذره دقت اظهار داشته است
  • شماره ٢٠٩: تو آفتاب و جهان جز بجستجوي تو نيست
  • شماره ٢١٠: تو ازان خلوت يکتا چه خبر خواهي داشت
  • شماره ٢١١: توان بصبر نمودن دل شکسته درست
  • شماره ٢١٢: توئي که غير دلم هيچ جا مقام تو نيست
  • شماره ٢١٣: تو خود شخص نفسخوئي که با دل نيست پيوندت
  • شماره ٢١٤: تو محو خواب و در سير کن فکان باز است
  • شماره ٢١٥: تو مست وهم و درين بزم بوي صهبا نيست
  • شماره ٢١٦: تهمت افسردگي بر طينت عاشق خطاست
  • شماره ٢١٧: تيره بختي چون هجوم آرد سخن مهر لب است
  • شماره ٢١٨: جائيکه مرگ شهرت انجام داشته است
  • شماره ٢١٩: جائيکه نه فلک زحيا سرفگنده است
  • شماره ٢٢٠: چاره دردسر دير محبت جليست
  • شماره ٢٢١: جاي آرام بوحشتکده عالم نيست
  • شماره ٢٢٢: جرأت سوال شرم ترا گر جواب داشت
  • شماره ٢٢٣: جز خموشي هر که دل بر ناله و فرياد داشت
  • شماره ٢٢٤: جز خون دل زنقد سلامت بدست نيست
  • شماره ٢٢٥: چشم بيدار طرب مايه سامان گل است
  • شماره ٢٢٦: چشم خرد آئينه جام مي ناب است
  • شماره ٢٢٧: چشم واکن حسن نيرنگ قدم بي پرده است
  • شماره ٢٢٨: چشميکه ندارد نظري حلقه دام است
  • شماره ٢٢٩: چمن امروز فرش منزل کيست
  • شماره ٢٣٠: جنس ما با اين کسادي قيمتي فهميده است
  • شماره ٢٣١: جنس موهومم دکان آبروئي چيده است
  • شماره ٢٣٢: چنين که عمر تأملگر شتاب گذشت
  • شماره ٢٣٣: چنين که نيک و بد ما بعجز وابسته است
  • شماره ٢٣٤: جوش حرص از ياس من آخر زتاب و تب نشست
  • شماره ٢٣٥: چو صبحم دماغ مي آشام نيست
  • شماره ٢٣٦: چو لاله بيتو زبس رنگ اعتبارم سوخت
  • شماره ٢٣٧: چون حباب آئينه ما از خموشي روشن است
  • شماره ٢٣٨: چو حبابم الفت و هم بقا زنجير پاست
  • شماره ٢٣٩: چون حبابم شيشه دل هر کجا خواهد شکست
  • شماره ٢٤٠: چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است
  • شماره ٢٤١: چون سايه بسکه کلفت غفلت سرشت ماست
  • شماره ٢٤٢: چون سحر طوما چاک سينه ام واکردني است
  • شماره ٢٤٣: چون شمع اگر خلق پس و پيش گذشتست
  • شماره ٢٤٤: جهان در سرمه خوابيد از خيال چشم فتانت
  • شماره ٢٤٥: جهان زجنس اثرهاي اين و آن خاليست
  • شماره ٢٤٦: جهان قلمرو طوفان اعتبار تو نيست
  • شماره ٢٤٧: چه خوش است اگر بود آنقدر هوس بلندي منظرت
  • شماره ٢٤٨: چه دارد اين صفات حاجت آيات
  • شماره ٢٤٩: چه سحر بود که دوشم دل آرزوي تو داشت
  • شماره ٢٥٠: چه گويد آئينه ام شکر خوش معاشي حيرت
  • شماره ٢٥١: حايل عزم نفس گرد ره و فرسنگ نيست
  • شماره ٢٥٢: حذر زراه محبت که پرخطرناک است
  • شماره ٢٥٣: حيرتم عمري باميد ندامت شاد داشت
  • شماره ٢٥٤: حضور کلبه فقر از تکلفات بريست
  • شماره ٢٥٥: حيرت دميده ام گل داغم بهانه ايست
  • شماره ٢٥٦: خاک غربت کيمياي مردم نيک اختر است
  • شماره ٢٥٧: خاک نميم ما را کي فکر عز و جاهست
  • شماره ٢٥٨: خامش نفسم شوخي آهنگ من اينست
  • شماره ٢٥٩: خامشي در پرده سامان تکلم کرده است
  • شماره ٢٦٠: خاموشيم جنونکده شور محشر است
  • شماره ٢٦١: خط خوبان هم حريف طبع وحشت پيشه نيست
  • شماره ٢٦٢: خط لعلت غبار حيرت افزاست
  • شماره ٢٦٣: خلق را بر سر هر لقمه زبس سرشکيست
  • شماره ٢٦٤: خم مکن در عرض حاجت تا تواني پشت دست
  • شماره ٢٦٥: خنده صبحي است که دربند گريبان گلست
  • شماره ٢٦٦: خنده تنها نه همين بر گل و سوسن تيغست
  • شماره ٢٦٧: خنده ام صبحي بصد چاک گريبان آشناست
  • شماره ٢٦٨: خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است
  • شماره ٢٦٩: خواب را در ديده حيران عاشق بار نيست
  • شماره ٢٧٠: خواجه تا کي بايد اين بنياد رسوائي که نيست
  • شماره ٢٧١: خودگدازي نم کيفيت صهباي من است
  • شماره ٢٧٢: خودنمائيها کثافت جوهريست
  • شماره ٢٧٣: خيالي سد راه عبرت ماست
  • شماره ٢٧٤: دارم زنفس ناله که جلاد من اينست
  • شماره ٢٧٥: داغ اگر حلقه زند ساغر صهباي دل است
  • شماره ٢٧٦: دران بساط که حسنت دچار آئينه است
  • شماره ٢٧٧: دران مقام که عرض جلال معبود است
  • شماره ٢٧٨: در بهار گريه عيش بيدلان آماده است
  • شماره ٢٧٩: در پيچ و تاب گيسو تا شانه را عروسيست
  • شماره ٢٨٠: در تکلم از ندامت هيچکس آسوده نيست
  • شماره ٢٨١: در تماشائيکه بايد صد مژه بالا شکست
  • شماره ٢٨٢: در چمن گر طرف دامانت صبا خواهد شکست
  • شماره ٢٨٣: در جهان عجز طاقت پيشگي گردن زن است
  • شماره ٢٨٤: در خموشي يکقلم آوازه جمعيت است
  • شماره ٢٨٥: در خور غفلت نگاهي رونق ما و من است
  • شماره ٢٨٦: در خيال آباد راحت آگهي نامحرم است
  • شماره ٢٨٧: در خيال مزن فهم خويش ساز تو نيست
  • شماره ٢٨٨: در ربط خلق يکسر ناموس کبريائيست
  • شماره ٢٨٩: در سايه ابرو نگهت مست و خرابست
  • شماره ٢٩٠: در سيرگاه امر تحير مقدم است
  • شماره ٢٩١: در طپش آباد دهر حيرت دل لنگر است
  • شماره ٢٩٢: در طريق رفتن از خود رهبري در کار نيست
  • شماره ٢٩٣: در طلبت شب چه جنونها گذشت
  • شماره ٢٩٤: در گلستانيکه دلرا با اشاراتش سريست
  • شماره ٢٩٥: در گلستانيکه گرد عجز ما افتاده است
  • شماره ٢٩٦: در گلشن هوس که سراغ گليش نيست
  • شماره ٢٩٧: در ندامت گل مقصود ببر نزديک است
  • شماره ٢٩٨: در وادي ئي که قدرت عجزم کمال داشت
  • شماره ٢٩٩: در وصلم و سيرم بگريبان خيال است
  • شماره ٣٠٠: درين گلشن دو روزت خنده کاريست
  • شماره ٣٠١: دل از بهار خيال تو گلشن راز است
  • شماره ٣٠٢: دل از غبار نفس زخم خفته در نمک است
  • شماره ٣٠٣: دل از ندامت هستي مکدر افتاده است
  • شماره ٣٠٤: دل انجمن صد طرب از ياد وصال است
  • شماره ٣٠٥: دل بسعي آب گرديدن طرب پيمانه است
  • شماره ٣٠٦: دل بياد پرتو حسنت سراپا آتش است
  • شماره ٣٠٧: دل بياد جلوه ئي طاقت بغارت داده است
  • شماره ٣٠٨: دل در قدم آبله پايان که شکستست
  • شماره ٣٠٩: دل را بخيال خط او سير فرنگيست
  • شماره ٣١٠: دل راز نگه دام هوس بر سر راهست
  • شماره ٣١١: دل را کشاد کار زصد عقده برتر است




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است