اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان صائب / غزليات - قسمت هشتم

غزليات - قسمت هشتم

  • شماره ١: من که از وسعت مشرب به فلک ساخته ام
  • شماره ٢: به نظر بازي از آن تنگ شکر ساخته ام
  • شماره ٣: تا نظر از گل رخسار تو برداشته ام
  • شماره ٤: تا ز بي حاصلي خويش خبر يافته ام
  • شماره ٥: دست بر زلف پريشان سخن يافته ام
  • شماره ٦: غوطه در بحر گهر ز آبله پا زده ام
  • شماره ٧: دست در دامن آن زلف معنبر زده ام
  • شماره ٨: گر چه از مشق جنون خواب پريشان شده ام
  • شماره ٩: گر شوي با خبر از سوز دل بيتابم
  • شماره ١٠: رفت آن روز که دامان بهار از دستم
  • شماره ١١: به فلک از تن خاکي چو مسيحا رفتم
  • شماره ١٢: سوختم بس که به دنبال تمنا رفتم
  • شماره ١٣: عالم بيخبري بود بهشت آبادم
  • شماره ١٤: بيخودي داشت ز فکر دو جهان آزادم
  • شماره ١٥: اگر چه چندي به زمين همچو غبار افتادم
  • شماره ١٦: عمرها تربيت ديده بينا کردم
  • شماره ١٧: در مصافي که من از آه علم وا کردم
  • شماره ١٨: قطع اميد ز هجران و وصالش کردم
  • شماره ١٩: مدتي صبر چو زنجير به زندان کردم
  • شماره ٢٠: ياد آن عهد که در بحر سفر مي کردم
  • شماره ٢١: دست در دامن رنگين بهاري نزدم
  • شماره ٢٢: فيض در بيخبري بود چو هشيار شدم
  • شماره ٢٣: چند اميد به خوي تو ستمگر بندم؟
  • شماره ٢٤: شفق آلود شراب است مگر دستارم؟
  • شماره ٢٥: طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم
  • شماره ٢٦: قطره بي سرو پايم دل دريا دارم
  • شماره ٢٧: جگري تشنه تر از وادي محشر دارم
  • شماره ٢٨: چند از ساده دلي زخم هوس بردارم؟
  • شماره ٢٩: از دل سوخته اخگر به گريبان دارم
  • شماره ٣٠: جگري سوخته چون لاله ايمن دارم
  • شماره ٣١: از سري کوي تو آهنگ جدايي دارم
  • شماره ٣٢: کرده ام نذر که از دست سبو نگذارم
  • شماره ٣٣: چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟
  • شماره ٣٤: چند خود را زخيال تو به خواب اندازم ؟
  • شماره ٣٥: تا به کي افتم و تا چند بپا برخيزم؟
  • شماره ٣٦: جذبه اي کو که ز خود دست فشان برخيزم؟
  • شماره ٣٧: چند در دايره مردم عاقل باشم؟
  • شماره ٣٨: من که از داغ جنون ساغر سرشار باشم
  • شماره ٣٩: منم آن سيل که دريا نکند خاموشم
  • شماره ٤٠: تاخت از سينه به مژگان دل بازيگوشم
  • شماره ٤١: بس که چون برگ خزان ديده پريشان حالم
  • شماره ٤٢: گوش ناز تو به فرياد حزين مي مالم
  • شماره ٤٣: شوق کرده است ز بس گرم سفر چون قلمم
  • شماره ٤٤: چشم بيمار بلايي است که من مي دانم
  • شماره ٤٥: کيستم من که ز فرمان تو سرگردانم؟
  • شماره ٤٦: هردم از شوق عدم ناله و فرياد زنم
  • شماره ٤٧: من نه آنم که چو گلچين در گلزار زنم
  • شماره ٤٨: چه شکايت ز تو اي خانه برانداز کنم
  • شماره ٤٩: حال خود چون به تو اي غنچه دهن عرض کنم؟
  • شماره ٥٠: گوشه اي کو که دل از فکر سفر جمع کنم؟
  • شماره ٥١: چه بود هستي فاني که نثار تو کنم؟
  • شماره ٥٢: من که از شرم گذارم چو خيال تو کنم
  • شماره ٥٣: رخنه در سنگ اگر از آه سحرگاه کنم
  • شماره ٥٤: دست در يوزه خسيسانه به بالا چه کنم؟
  • شماره ٥٥: با دل تشنه و سوز جگر خود چه کنم؟
  • شماره ٥٦: شکوه از کجروي طالع وارون چه کنم؟
  • شماره ٥٧: به که برديده گستاخ تمنا فکنم
  • شماره ٥٨: به که در پيش تو اظهار محبت نکنم
  • شماره ٥٩: تا لبش کرد چو طوطي به سخن تلقينم
  • شماره ٦٠: چه ضرورست که آلوده تعمير شوم؟
  • شماره ٦١: بسته تر شد دل من داد چو خط دست به هم
  • شماره ٦٢: برگ عيش خود از آن تازه چمن مي خواهم
  • شماره ٦٣: ما به ناسازي ابناي زمان ساخته ايم
  • شماره ٦٤: ما به پيغامي از ان تنگ دهن ساخته ايم
  • شماره ٦٥: نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ايم
  • شماره ٦٦: ما به دنيا نه پي ناز و نعم آمده ايم
  • شماره ٦٧: گر چه با کوه گرانسنگ گناه آمده ايم
  • شماره ٦٨: ما ز بيقدري اگر لايق ديدار نه ايم
  • شماره ٦٩: از غم زلف تو در دام بلا افتاديم
  • شماره ٧٠: صفحه دل، سيه از مشق تمنا کرديم
  • شماره ٧١: جز غبار از سفر خاک چه حاصل کرديم
  • شماره ٧٢: خط به اوراق جهان، ديده و ناديده زديم
  • شماره ٧٣: صبح در خواب عدم بود که بيدار شديم
  • شماره ٧٤: گر چه از وعده احسان فلک پير شديم
  • شماره ٧٥: خواب سنگيني از افسانه غفلت داريم
  • شماره ٧٦: چشم اميد به مژگان تر خود داريم
  • شماره ٧٧: گر چه از طول امل پا به سلاسل داريم
  • شماره ٧٨: هر چه احسان تو داده است به ما آن داريم
  • شماره ٧٩: گر چه پيريم تمناي جواني داريم
  • شماره ٨٠: ما لب خشک قناعت لب نان مي دانيم
  • شماره ٨١: خيز جان در ره صاحب نفسي افشانيم
  • شماره ٨٢: چند در پرده دل باده گلنار زنيم
  • شماره ٨٣: دل به اين عمر سبکسير چرا شاد کنيم
  • شماره ٨٤: چه قدر سرخوشي از باده انگور کنيم
  • شماره ٨٥: پيش دل شرح زر و گوهر دنيا چه کنيم
  • شماره ٨٦: عشق کو تا (به) نم اشک نظر تازه کنيم
  • شماره ٨٧: نوبهارست بيا روي به ميخانه کنيم
  • شماره ٨٨: روزگاري است ز دل نقش خودي مي شويم
  • شماره ٨٩: ما نه زان بيخبرانيم که هشيار شويم
  • شماره ٩٠: مختلف چند ازين پرده نيرنگ شويم
  • شماره ٩١: آنقدر عقل نداريم که فرزانه شويم
  • شماره ٩٢: چه خيال است که ديوانه و شيدا نشويم؟
  • شماره ٩٣: گذشت عمر سبکرو به خورد و خواب تمام
  • شماره ٩٤: به حرف پوچ مرا عمر شد تباه تمام
  • شماره ٩٥: به حرف و صوت ز بوس و کنار ساخته ام
  • شماره ٩٦: چه غوطه ها که درين بحر پر خطر زده ام
  • شماره ٩٧: چو شانه مهر به لب با دو صد زبان زده ام
  • شماره ٩٨: سبک به چشم تو از شيوه وفا شده ام
  • شماره ٩٩: برون نيامده از برگ بي ثمر شده ام
  • شماره ١٠٠: چو بيد اگر چه درين باغ بي بر آمده ام
  • شماره ١٠١: به توبه راهنمون گشت باده نابم
  • شماره ١٠٢: ز بيغمي نه ز مطرب ترانه مي طلبم
  • شماره ١٠٣: ادب گذشته بر روي يکديگر دستم
  • شماره ١٠٤: مرا که هست به دل کوه آهن از مردم
  • شماره ١٠٥: ز سادگي است تمناي سود ازين مردم
  • شماره ١٠٦: منم که از جگر لاله داغ مي دزدم
  • شماره ١٠٧: درين رياض چو شبنم اگر چه آب شدم
  • شماره ١٠٨: ز ناروايي خود اين چنين که خوار شدم
  • شماره ١٠٩: اگر دو روز درين تيره خاکدان ماندم
  • شماره ١١٠: به حرف تلخ ز لبهاي يار خرسندم
  • شماره ١١١: جمال يوسف ازين تيره خاکدان ديدم
  • شماره ١١٢: ز ابر تربيت روزگار نوميدم
  • شماره ١١٣: به جرم اين که متاع هنر بود بارم
  • شماره ١١٤: گمان مبر که بغير از تو آشنا دارم
  • شماره ١١٥: به حرف و صوف ز لب مهر از چه بردارم
  • شماره ١١٦: ز سر کلاه نمد را چگونه بردارم
  • شماره ١١٧: ز جوش عشق تو ميخانه در بغل دارم
  • شماره ١١٨: ز خال روز سياهي که داشتم دارم
  • شماره ١١٩: چگونه درد خود از مردمان نهان دارم
  • شماره ١٢٠: کنون که با تو مکان در يک انجمن دارم
  • شماره ١٢١: چو خامه معني نازک در آستين دارم
  • شماره ١٢٢: نه ذوق صحبت و نه ميل گفتگو دارم
  • شماره ١٢٣: ز ضعف اگر نفس بال بسته اي دارم
  • شماره ١٢٤: لب خموش و زبان گزيده اي دارم
  • شماره ١٢٥: درين سفر که توکل شده است راهبرم
  • شماره ١٢٦: به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
  • شماره ١٢٧: به لب نمي رسد از ضعف آه شبگيرم
  • شماره ١٢٨: منم که فيض شراب از کتاب مي گيرم
  • شماره ١٢٩: ز بيم هجر شب وصل يار مي لرزم
  • شماره ١٣٠: اگر چه در چمن روزگار خار و خسم
  • شماره ١٣١: ز خال گوشه ابروي يار مي ترسم
  • شماره ١٣٢: چنان که نيل بود مانع رسيدن چشم
  • شماره ١٣٣: مرا که گفت که دست از عنان يار کشم
  • شماره ١٣٤: ز بوي باده گلرنگ مي پرد رنگم
  • شماره ١٣٥: ز بردباري ما خوار و زار شد عالم
  • شماره ١٣٦: ز گمرهي خود از روي رهنما خجلم
  • شماره ١٣٧: از آن زمان که به زلف تو مبتلاست دلم
  • شماره ١٣٨: اگر چه نيک نيم در پناه نيکانم
  • شماره ١٣٩: اگر چه نيک نيم، خاک پاي نيکانم
  • شماره ١٤٠: ز رعشه رفته برون دست و پا ز فرمانم
  • شماره ١٤١: منم که قيمت ياقوت داغ مي دانم
  • شماره ١٤٢: منم که مصرف نقد نگاه مي دانم
  • شماره ١٤٣: ستاره سوخته آتشين عذارانم
  • شماره ١٤٤: اگر چه با گل دمساز مي شود شبنم
  • شماره ١٤٥: به تنگ همچو شرر از بقاي خويشتنم
  • شماره ١٤٦: چگونه توبه ز مي موسوم بهار کنم
  • شماره ١٤٧: چه دست در خم آن زلف دلنواز کنم
  • شماره ١٤٨: بر آن سرم که وطن در ديار خويش کنم
  • شماره ١٤٩: چگونه پيش رخ نازک تو آه کنم
  • شماره ١٥٠: دلم ز پاس نفس تار مي شود چه کنم
  • شماره ١٥١: اگر به روي تو بار دگر نظاره کنم
  • شماره ١٥٢: صفاي روي ترا از نقاب مي بينم
  • شماره ١٥٣: ز خط طراوت رخسار يار مي بينم
  • شماره ١٥٤: چو عکس چهره خود در پياله مي بينم
  • شماره ١٥٥: به سرمگي سوي آن خاک پا نمي بينم
  • شماره ١٥٦: اثر ز غنچه درين گلستان نمي بينم
  • شماره ١٥٧: کجاست جذبه عشقي که بر کنار روم
  • شماره ١٥٨: من آن نيم که به گلشن به اختيار روم
  • شماره ١٥٩: به هر که باده دهد يار، من خراب شوم
  • شماره ١٦٠: چراغ طور نسوزد اگر کليم شوم
  • شماره ١٦١: درين جهان نشود حال آن جهان معلوم
  • شماره ١٦٢: هوالغفور ز جوش شراب مي شنوم
  • شماره ١٦٣: پيام دوست ز باد بهار مي شنوم
  • شماره ١٦٤: شدند جمع دل و زلف از آشنايي هم
  • شماره ١٦٥: نه مي به جام و نه گل در کنار مي خواهم
  • شماره ١٦٦: کجاست باده که ناموس را به آب دهم
  • شماره ١٦٧: به مهر داغ رسيده است جمله اعضايم
  • شماره ١٦٨: به اشک درد دل خود نوشته سر داديم
  • شماره ١٦٩: به دوست پي زدل خونچکان خود برديم
  • شماره ١٧٠: ز ميوه گر چه درين بوستان سبکباريم
  • شماره ١٧١: چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داريم
  • شماره ١٧٢: عنان گسسته تر از سيل در بيابانيم
  • شماره ١٧٣: به جاي باده اگر در پياله آب کنيم
  • شماره ١٧٤: ز بحر کسب هوا چند چون حباب کنيم؟
  • شماره ١٧٥: ز بوستان تو عشق بلند مي گويم
  • شماره ١٧٦: چو خامه نيست ز من هر سخن که مي گويم
  • شماره ١٧٧: جنون کجاست که دستي به کار بگشاييم
  • شماره ١٧٨: از سردي جهان لب گفتار بسته ام
  • شماره ١٧٩: زين نه صدف به روشني دل گذشته ام
  • شماره ١٨٠: روي سخن ز آينه رويان نديده ام
  • شماره ١٨١: روي دلي چو غنچه ز بلبل نديده ام
  • شماره ١٨٢: سر بر فلک ز همت والا کشيده ام
  • شماره ١٨٣: از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام
  • شماره ١٨٤: در عين وصل داغ جدايي چو لاله ام
  • شماره ١٨٥: رنگين شده است بس که ز خونين ترانه ام
  • شماره ١٨٦: تا شد به داغ عشق هم آغوش سينه ام
  • شماره ١٨٧: هرگز نشد به حرف غرض آشنا لبم
  • شماره ١٨٨: هر چند از گهر صدف آسا لبالبم
  • شماره ١٨٩: امشب که داغ بر دل افگار سوختم
  • شماره ١٩٠: دلتنگ از ملامت اغيار نيستم
  • شماره ١٩١: تا همچو لعل، رنگ به رخسار داشتم
  • شماره ١٩٢: با هرکه روي حرف بجز يار داشتم
  • شماره ١٩٣: از دست رفت دامن ياري که داشتم
  • شماره ١٩٤: چون زلف دست بر کمر يار يافتم
  • شماره ١٩٥: چشم دلم ستاره فشان بود صبحدم
  • شماره ١٩٦: امشب به آه سرد ره خواب مي زدم
  • شماره ١٩٧: از خاکيان ز صافي طينت جدا شدم
  • شماره ١٩٨: با صد زبان چو غنچه گل بي زبان شدم
  • شماره ١٩٩: بي خواست بس که بار دل گلستان شدم
  • شماره ٢٠٠: عمري چو گرد در قدم کاروان شدم
  • شماره ٢٠١: موي ميان نبود که من همچو مو شدم
  • شماره ٢٠٢: خط تو ريشه در رگ جان مي دواندم
  • شماره ٢٠٣: با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم
  • شماره ٢٠٤: تا چند خون زرشک تماشاييان خورم؟
  • شماره ٢٠٥: همت بلند نام شد از طبع سرکشم
  • شماره ٢٠٦: چشمي به گريه تر نشد از دود آتشم
  • شماره ٢٠٧: از شرم عشق بود مرا در نقاب چشم
  • شماره ٢٠٨: از گوهر سرشک بود آب و تاب چشم
  • شماره ٢٠٩: از گريه شبانه فزايد جلاي چشم
  • شماره ٢١٠: از زلف او چگونه دل ناتوان کشم؟
  • شماره ٢١١: آن بختم از کجاست سخن زان دهن کشم؟
  • شماره ٢١٢: از روي نرم سرزنش خار مي کشم
  • شماره ٢١٣: اول سري به رخنه ديوار مي کشم
  • شماره ٢١٤: تيغ برهنه را به بغل تنگ مي کشم
  • شماره ٢١٥: از فکر خلق عشق خدا کرد فارغم
  • شماره ٢١٦: سرگرم عشقم از غم دستار فارغم
  • شماره ٢١٧: دل را ز جوش گريه نگرديد تاب کم
  • شماره ٢١٨: از موج اشک، کام نهنگ است مسکنم
  • شماره ٢١٩: چون نيست پاي آن که ز عالم بدر زنم
  • شماره ٢٢٠: کو ناخني که رخنه به داغ جگر کنم؟
  • شماره ٢٢١: چون شمع چند من به زبان گفتگو کنم؟
  • شماره ٢٢٢: آغاز خط مفارقت از يار مي کنم
  • شماره ٢٢٣: روزي که چشم بر رخ او باز مي کنم
  • شماره ٢٢٤: دل را جلا به ديده نمناک مي کنم
  • شماره ٢٢٥: لب چون صدف به آب گهر تر نمي کنم
  • شماره ٢٢٦: نزديک من ميا که ز خود دور مي شوم
  • شماره ٢٢٧: نتوان گرفت روزي هم از دهان هم
  • شماره ٢٢٨: مي مي کشند لاله عذاران ز روي هم
  • شماره ٢٢٩: تا چند پير ميکده را درد سر دهم؟
  • شماره ٢٣٠: سنجد کسي که باده و ترياک را به هم
  • شماره ٢٣١: کاري مکن که رو به در آسمان نهم
  • شماره ٢٣٢: دست طمع ز مايده چرخ شسته ايم
  • شماره ٢٣٣: از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ايم
  • شماره ٢٣٤: عمري است ما لب از طمع خام بسته ايم
  • شماره ٢٣٥: طومار عمر طي شد و غافل نشسته ايم
  • شماره ٢٣٦: خندان به زير تيغ تغافل نشسته ايم
  • شماره ٢٣٧: خرسند با هزار تمني نشسته ايم
  • شماره ٢٣٨: ما از اميدها همه يکجا گذشته ايم
  • شماره ٢٣٩: اين سطرهاي آه که هر جا نوشته ايم
  • شماره ٢٤٠: جا در سياه خانه سودا گرفته ايم
  • شماره ٢٤١: از زلف يار رنگ دگر برگرفته ايم
  • شماره ٢٤٢: ما شمع را به شهپر خود، سر گرفته ايم
  • شماره ٢٤٣: يک عمر پشت دست به دندان گرفته ايم
  • شماره ٢٤٤: ما هوش خود به باده گلرنگ داده ايم
  • شماره ٢٤٥: ما نقض دلپذير ورقهاي ساده ايم
  • شماره ٢٤٦: هر چند همچو ذره محقر فتاده ايم
  • شماره ٢٤٧: ما نام خود ز صفحه دلها سترده ايم
  • شماره ٢٤٨: ما توبه را به طاعت پيمانه برده ايم
  • شماره ٢٤٩: صلح از فلک به ديده بيدار کرده ايم
  • شماره ٢٥٠: ما خير باد لذت پرواز کرده ايم
  • شماره ٢٥١: ما پرده هاي گوش خود از هوش کرده ايم
  • شماره ٢٥٢: ما رنگ گل ز بوي گل ادراک کرده ايم
  • شماره ٢٥٣: ما نقل باده را ز لب جام کرده ايم
  • شماره ٢٥٤: چندين کتاب در گرو باده کرده ايم
  • شماره ٢٥٥: از آه دام موج به دريا فکنده ايم
  • شماره ٢٥٦: ما در محيط حادثه لنگر فکنده ايم
  • شماره ٢٥٧: ما گل به دست خود ز نهالي نچيده ايم
  • شماره ٢٥٨: ما همچو آفتاب به هر جا رسيده ايم
  • شماره ٢٥٩: ما پرده از حقيقت عالم کشيده ايم
  • شماره ٢٦٠: مادام را ز دانه صياد ديده ايم
  • شماره ٢٦١: ما رخت خود به گوشه عزلت کشيده ايم
  • شماره ٢٦٢: ما هر کجا که تيغ زبان برکشيده ايم
  • شماره ٢٦٣: در محفلي که تيغ زبان بر کشيده ايم
  • شماره ٢٦٤: ما همچو غنچه سر به گريبان کشيده ايم
  • شماره ٢٦٥: تا واله نظاره آن ماهپاره ايم
  • شماره ٢٦٦: ما گر چه در بلندي فطرت يگانه ايم
  • شماره ٢٦٧: داغي ز عشق بر دل فرزانه سوختيم
  • شماره ٢٦٨: ما اختيار خويش به صهبا گذاشتيم
  • شماره ٢٦٩: چون غنچه دست بر دل شيدا گذاشتيم
  • شماره ٢٧٠: ما داغ توبه بر دل ساغر گذاشتيم
  • شماره ٢٧١: ما خنده را به مردم بيغم گذاشتيم
  • شماره ٢٧٢: ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتيم
  • شماره ٢٧٣: هموار از درشتي چرخ دغا شديم
  • شماره ٢٧٤: گشتيم خاک تا ز فلک برتر آمديم
  • شماره ٢٧٥: ما تازه روي چون صدف از دانه خوديم
  • شماره ٢٧٦: ما در شکست گوهر يکدانه خوديم
  • شماره ٢٧٧: با هر که شکوه از دل افگار مي بريم
  • شماره ٢٧٨: در کوي جان به قطع مراحل نمي رسيم
  • شماره ٢٧٩: گاهي در آب ديده و گاهي در آتشيم
  • شماره ٢٨٠: ما همچو خار سلسله جنبان آتشيم
  • شماره ٢٨١: تا کي به ذوق نشأه مي دردسر کشيم؟
  • شماره ٢٨٢: ما زهر را به جبهه بگشاده چون کشيم؟
  • شماره ٢٨٣: ما درد را به ذوق مي ناب مي کشيم
  • شماره ٢٨٤: ما تلخي جهان به رخ تازه مي کشيم
  • شماره ٢٨٥: با شوخ ديدگان هوس آشنا نيم
  • شماره ٢٨٦: آيينه خانه ايم و دم از نور مي زنيم
  • شماره ٢٨٧: چون صبح خنده با جگر چاک مي زنيم
  • شماره ٢٨٨: خيزيد تا ز عالم صورت سفر کنيم
  • شماره ٢٨٩: در شهر اگر ملول نگرديم چون کنيم؟
  • شماره ٢٩٠: آن همت از کجاست که منزل يکي کنيم
  • شماره ٢٩١: از خويش مي رويم و ترا ياد مي کنيم
  • شماره ٢٩٢: ما روي دل به هر کس و ناکس نمي کنيم
  • شماره ٢٩٣: برخيز تا به عالم بي چند و چون رويم
  • شماره ٢٩٤: ما کنج دل به روضه رضوان نمي دهيم
  • شماره ٢٩٥: ما داغ خود به تاج فريدون نمي دهيم
  • شماره ٢٩٦: افزود گرانباري غفلت ز شتابم
  • شماره ٢٩٧: روشن ز فروغ مي ناب است حياتم
  • شماره ٢٩٨: آن حال ندارم که به فکر دگر افتم
  • شماره ٢٩٩: تلخي ز لب لعل تو نشنفتم و رفتم
  • شماره ٣٠٠: پيش از گل رخسار تو افروخته بودم
  • شماره ٣٠١: فرياد که از کوتهي بخت ندارم
  • شماره ٣٠٢: آتش به دل از گرمي اين مرحله دارم
  • شماره ٣٠٣: وقت است که داغي به دل دام گذارم
  • شماره ٣٠٤: آن قدر ندارم که سزاوار تو باشم
  • شماره ٣٠٥: از تلخ زبانان نشود پست خروشم
  • شماره ٣٠٦: دستي که به جامي نشود رهزن هوشم
  • شماره ٣٠٧: بيخود ز نواي دل ديوانه خويشم
  • شماره ٣٠٨: تا چند به روزن نرسد نور چراغم؟
  • شماره ٣٠٩: در هر که ترا ديده به حسرت نگرانم
  • شماره ٣١٠: جان را به دم خنجر قاتل برسانم
  • شماره ٣١١: کو بخت که در ميکده با يار نشينم؟
  • شماره ٣١٢: هر چند ز پيراهن بحرست کلاهم
  • شماره ٣١٣: تا روي عرقناک ترا ديد نگاهم
  • شماره ٣١٤: از بخت سيه پست نگرديد نوايم
  • شماره ٣١٥: کو مي که ز زندان دل تنگ برآيم؟
  • شماره ٣١٦: ما تخم درين مزرعه جز اشک نکشتيم
  • شماره ٣١٧: از يار ز ناسازي اغيار گذشتيم
  • شماره ٣١٨: در پله آغاز ز انجام گذشتيم
  • شماره ٣١٩: خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم
  • شماره ٣٢٠: ما دستخوش سبحه و زنار نگشتيم
  • شماره ٣٢١: کام دل ازان غنچه مستور گرفتيم
  • شماره ٣٢٢: از صبر عنان دل خود کام گرفتيم
  • شماره ٣٢٣: ما چاشني بوسه ز دشنام گرفتيم
  • شماره ٣٢٤: هرگز به خراش جگري شاد نگرديم
  • شماره ٣٢٥: ما زمزمه عشق به بازار فکنديم
  • شماره ٣٢٦: مستانه سر شيشه مي باز گشوديم
  • شماره ٣٢٧: از ناله ني راز دل عشق شنيديم
  • شماره ٣٢٨: چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم
  • شماره ٣٢٩: سررشته مهر از مي بيباک بريديم
  • شماره ٣٣٠: يک عمر ز هر خار و خسي ناز کشيديم
  • شماره ٣٣١: تا سر به گريبان تماشا نکشيديم
  • شماره ٣٣٢: ما طالع جمعيت اسباب نداريم
  • شماره ٣٣٣: يک چشم زدن فرقت مي تاب نداريم
  • شماره ٣٣٤: ما فکر لباس و غم دستار نداريم
  • شماره ٣٣٥: بر دل غم سيم و زر دنيا نگذاريم
  • شماره ٣٣٦: ما فرق به تردستي حاتم نفروشيم
  • شماره ٣٣٧: اشک است درين مزرعه تخمي که فشانيم
  • شماره ٣٣٨: تا در خم اين کارگه شيشه گرانيم
  • شماره ٣٣٩: آن طفل يتيمم که شکسته است سبويم
  • شماره ٣٤٠: برون نمي برد از فکر دوست عالم آبم
  • شماره ٣٤١: دلم سياه شد از بس که برکتاب گذشتم
  • شماره ٣٤٢: قسم به ساقي کوثر که از شراب گذشتم
  • شماره ٣٤٣: ازان گشاده جبين جام پر شراب گرفتم
  • شماره ٣٤٤: مکش ز حسرت تيغ خودم که تاب ندارم
  • شماره ٣٤٥: به سينه تخم اميدي چو شوره زار ندارم
  • شماره ٣٤٦: چشم گشايش از خلق نبود به هيچ بابم
  • شماره ٣٤٧: از جام بيخودي کرد ساقي خداپرستم
  • شماره ٣٤٨: با آن که من ندارم کاري به کار مردم
  • شماره ٣٤٩: چون چشم آبگينه، هر چند پاک بينم
  • شماره ٣٥٠: از باد دستي خود ما ميکشان خرابيم
  • شماره ٣٥١: مي شود از دم زدن خراب وجودم
  • شماره ٣٥٢: حوصله وصل آن نگار ندارم
  • شماره ٣٥٣: حوصله وصل آن نگار ندارم
  • شماره ٣٥٤: سوخته جانم غم وسيله ندارم
  • شماره ٣٥٥: چين ز جبين در مقام جنگ گشايم
  • شماره ٣٥٦: به وحشت ز دنيا سلامت گزيدم
  • شماره ٣٥٧: ترم چون حباب از هوايي که دارم
  • شماره ٣٥٨: ازان زلف يک مو جدايي ندارم
  • شماره ٣٥٩: در سخن بر نيايد آوازم
  • شماره ٣٦٠: ما خراباتي و نظر بازيم
  • شماره ٣٦١: چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم
  • شماره ٣٦٢: همه اشکم، همه آهم، همه دردم، همه داغم
  • شماره ٣٦٣: تحفه طور شراري داريم
  • شماره ٣٦٤: بده مي که بر قلب گردون زنيم!
  • شماره ٣٦٥: از عزيزان رفته رفته شد تهي اين خاکدان
  • شماره ٣٦٦: تا به وصف آن دهن شد سبزه خط ترزبان
  • شماره ٣٦٧: سالکان را کي دل از اسباب مي گردد گران؟
  • شماره ٣٦٨: از نگاه خيره چشم يار مي گردد گران
  • شماره ٣٦٩: ديدن بي حاصلان بر آسمان باشد گران
  • شماره ٣٧٠: بر سر آشفتگان دستار مي باشد گران
  • شماره ٣٧١: مي کند گل زردرويي از شراب ديگران
  • شماره ٣٧٢: شاخ چون دست کريمان شد زرافشان از خزان
  • شماره ٣٧٣: خاک را دامان پر زر مي کند فصل خزان
  • شماره ٣٧٤: بر سر بالين بي دردان گل احمر فشان
  • شماره ٣٧٥: اي فداي چشم مخمور تو خواب عاشقان
  • شماره ٣٧٦: باده گلگون نمي آيد به کار عاشقان
  • شماره ٣٧٧: ساده است از نقش انجم آسمان عاشقان
  • شماره ٣٧٨: از رخش خواهند جاي بوسه نافهميدگان
  • شماره ٣٧٩: فارغند از قيد چرخ نيلگون ديوانگان
  • شماره ٣٨٠: سوخته است از آتش گل اشتهاي بلبلان
  • شماره ٣٨١: مشک شد خون در وجود آهوان ما همچنان
  • شماره ٣٨٢: مبتلاي آرزوي نفس را عاقل مخوان
  • شماره ٣٨٣: کرسي دارست اوج اعتبار اين جهان
  • شماره ٣٨٤: هر کسي کرده است چيزي خوش ز نعماي جهان
  • شماره ٣٨٥: چون صدف دارد خمش در خوشابي در ميان
  • شماره ٣٨٦: با لب او کار دندان مي کند سين سخن
  • شماره ٣٨٧: شد ز پيري ها مرا گوش گران مهر دهن
  • شماره ٣٨٨: عاشق صادق نينديشد ز آتش تاختن
  • شماره ٣٨٩: شمه اي از حيرت عشق است دل پرداختن
  • شماره ٣٩٠: در کهنسالي نفس را راست نتوان ساختن
  • شماره ٣٩١: بي تحمل خصم را هموار نتوان ساختن
  • شماره ٣٩٢: چيست جان تا زير تيغ يار نتوان باختن؟
  • شماره ٣٩٣: فاش خواهد شد ز آهم عشق پنهان باختن
  • شماره ٣٩٤: از بصيرت نيست دنبال تمنا تاختن
  • شماره ٣٩٥: چند چون خامان نظر بر ماهتاب انداختن؟
  • شماره ٣٩٦: گر چو غواصان تواني پاي از سر ساختن
  • شماره ٣٩٧: چند بزم باده پنهان از حريفان ساختن؟
  • شماره ٣٩٨: آن خرابم کز زبانم حرف نتوان ساختن
  • شماره ٣٩٩: تا چون درويشان توان با گاه گاهي ساختن
  • شماره ٤٠٠: دل به حرف پوچ تا کي شاد خواهي ساختن؟
  • شماره ٤٠١: نيستم در عشق کافر ماجراي سوختن
  • شماره ٤٠٢: نيست آسان خون نعمت هاي الوان ريختن
  • شماره ٤٠٣: بر سبکروحان گران نبود بپا برخاستن
  • شماره ٤٠٤: چون صدف تا چند پيش ابر دست افراشتن؟
  • شماره ٤٠٥: نيست معشوقي همين زلف چليپا داشتن
  • شماره ٤٠٦: پيش اهل دل ادب منظور بايد داشتن
  • شماره ٤٠٧: پيچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن
  • شماره ٤٠٨: راز را در سينه دشوارست پنهان داشتن
  • شماره ٤٠٩: کار هر بي ظرف نبود عشق پنهان داشتن
  • شماره ٤١٠: اندکي کوتاه کن زلف بلند خويشتن
  • شماره ٤١١: موج دريا را نباشد اختيار خويشتن
  • شماره ٤١٢: به که غافل باشد آن سرو روان از خويشتن
  • شماره ٤١٣: چند چون طاوس باشي محو بال خويشتن؟
  • شماره ٤١٤: آدمي را نيست خصمي چون جمال خويشتن
  • شماره ٤١٥: تندخويان مي زنند آتش به جان خويشتن
  • شماره ٤١٦: برده ام تا از سر کويت نشان خويشتن
  • شماره ٤١٧: هيچ همدردي نمي يابم سزاي خويشتن
  • شماره ٤١٨: عشق در بند گران است از وفاي خويشتن
  • شماره ٤١٩: پيش هر تلخي نريزم آبروي خويشتن
  • شماره ٤٢٠: حق گوهر چيست، آب و رنگ گوهر يافتن
  • شماره ٤٢١: در محبت راز سر پوشيده نتوان يافتن
  • شماره ٤٢٢: سر به زانوماندگان را طاق مي گردد سخن
  • شماره ٤٢٣: در لب جان پرور جانان نمي ماند سخن
  • شماره ٤٢٤: دل مدام از خط و زلف يار مي گويد سخن
  • شماره ٤٢٥: نيست از منصور اگر مستانه مي گويد سخن
  • شماره ٤٢٦: هر که باشد چون قلم از سينه چاکان سخن
  • شماره ٤٢٧: مي نشاند آن دهان تنگ را در خون سخن
  • شماره ٤٢٨: مي شود نقل مجالس چون شود شيرين سخن
  • شماره ٤٢٩: چون قلم آن را که در سر هست سوداي سخن
  • شماره ٤٣٠: دست رد مشکل بود بر توشه عقبي زدن
  • شماره ٤٣١: لشکر خط ملک حسنت را به هم خواهد زدن
  • شماره ٤٣٢: باده با رندان صافي سينه مي بايد زدن
  • شماره ٤٣٣: باده بي لعل لب دلبر نمي بايد زدن
  • شماره ٤٣٤: تا توان خاموش بودن دم نمي بايد زدن
  • شماره ٤٣٥: تا به کي پوشيده از همصحبتان ساغر زدن؟
  • شماره ٤٣٦: چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن؟
  • شماره ٤٣٧: بخيه تا کي بر لباس تن ز آب و نان زدن؟
  • شماره ٤٣٨: چيست داني عشقبازي، بي سخن گويا شدن
  • شماره ٤٣٩: استخوان من اگر رزق هما خواهد شدن
  • شماره ٤٤٠: عاقبت اين مرغ وحشي زين قفس خواهد شدن
  • شماره ٤٤١: شوق ما بال و پر جسم گران خواهد شدن
  • شماره ٤٤٢: چون سياهي شد ز مو هشيار مي بايد شدن
  • شماره ٤٤٣: خانه سوز و آشيان پرداز مي بايد شدن
  • شماره ٤٤٤: در حضور بلبلان خاموش مي بايد شدن
  • شماره ٤٤٥: پيش مستان از خرد بيگانه مي بايد شدن
  • شماره ٤٤٦: مرد غوغا نيستي سرور نمي بايد شدن
  • شماره ٤٤٧: از سرانجام سفر غافل نمي بايد شدن
  • شماره ٤٤٨: چون توان قانع به پيغام از لب دلبر شدن؟
  • شماره ٤٤٩: چند سرگردان درين درياي بي لنگر شدن؟
  • شماره ٤٥٠: گر تو اي سرو روان خواهي هم آغوشم شدن
  • شماره ٤٥١: عمر اگر باشد ز قيد تن رها خواهم شدن
  • شماره ٤٥٢: با هوسناکان چنين گر آشنا خواهي شدن
  • شماره ٤٥٣: زندگي بخشا! روان چند کس خواهي شدن؟
  • شماره ٤٥٤: چند با من سرکش اي سرو روان خواهي شدن؟
  • شماره ٤٥٥: بي کشش نتوان برون از قيد دنيا آمدن
  • شماره ٤٥٦: غنچه سان مهر خموشي بر لب گفتار زن
  • شماره ٤٥٧: آب را بر باد ده، در چشم آتش خاک زن
  • شماره ٤٥٨: از خموشي مشت خاک بر دهان قال زن
  • شماره ٤٥٩: نيستي کوه گران، بر سير پشت پا مزن
  • شماره ٤٦٠: با توانايي به اهل فقر استغنا مزن
  • شماره ٤٦١: حلقه بر هر در چو خورشيد سبک لنگر مزن
  • شماره ٤٦٢: چرخ را خاکستري از برق سودا کرد حسن
  • شماره ٤٦٣: مي گدازد شيشه دل را مي رنگين حسن
  • شماره ٤٦٤: گرد غم فرش است دايم در غم آباد وطن
  • شماره ٤٦٥: چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن
  • شماره ٤٦٦: روز چون روشن شود زان روي انور ياد کن
  • شماره ٤٦٧: با کمند زلف تسخير دل افگار کن
  • شماره ٤٦٨: زلف مشکين را ز صبح عارض خود دور کن
  • شماره ٤٦٩: بهر معني هاي رنگين لفظ را پرداز کن
  • شماره ٤٧٠: مطربا صبح است، قانون صبوحي ساز کن
  • شماره ٤٧١: سينه را از آرزو چون بي نيازان پاک کن
  • شماره ٤٧٢: سرکشي بگذار پيش امر حق تسليم کن
  • شماره ٤٧٣: صبح شد ساقي بيا فکر من افتاده کن
  • شماره ٤٧٤: سر به پيش انداختن از بردباري پيشه کن
  • شماره ٤٧٥: اي دل از پست و بلند روزگار انديشه کن
  • شماره ٤٧٦: ساقيا صبح است مي از شيشه در پيمانه کن
  • شماره ٤٧٧: صبح شد ساقي نقاب دختر رز برفکن
  • شماره ٤٧٨: گر طلبکار حضوري لب به غيبت وامکن
  • شماره ٤٧٩: نيستي چون اهل معني لب به دعوي وا مکن
  • شماره ٤٨٠: صيد دل زين بيش با موي ميان خود مکن
  • شماره ٤٨١: سرمه را هم محرم چشم سياه خود مکن
  • شماره ٤٨٢: اي دل روشن حجاب از طارم اخضر مکن
  • شماره ٤٨٣: بر نظربازان ستم در ابتداي خط مکن
  • شماره ٤٨٤: در سرانجام عمارت عمر خود باطل مکن
  • شماره ٤٨٥: دل غمين ز انديشه روزي درين عالم مکن
  • شماره ٤٨٦: رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن
  • شماره ٤٨٧: مجلس اغيار را از خنده گلريزان مکن
  • شماره ٤٨٨: شکوه بيهوده از ناسازي گردون مکن
  • شماره ٤٨٩: از براي کام دنيا خويش را غمگين مکن
  • شماره ٤٩٠: تا نگردد چهره نوخط زلف را کوته مکن
  • شماره ٤٩١: چون دو تا شد قدت از پيري گرانجاني مکن
  • شماره ٤٩٢: آه گرمي هست دايم در دل بي تاب من
  • شماره ٤٩٣: شد در ايام کهنسالي گرانتر خواب من
  • شماره ٤٩٤: دامن خود را کشيد آه سرو ناز از دست من
  • شماره ٤٩٥: مي گذشت از پرده هاي آسمان فرياد من
  • شماره ٤٩٦: هرگز آهي سر نزد از جان غم فرسود من
  • شماره ٤٩٧: چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من
  • شماره ٤٩٨: نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من
  • شماره ٤٩٩: چند گردد قسمت افسردگان گفتار من؟
  • شماره ٥٠٠: مي زدايد بي کسي زنگ از دل افگار من
  • شماره ٥٠١: آه مي دزدد نفس در سينه افگار من
  • شماره ٥٠٢: آسمان ها را به چرخ آرد دل پر شور من
  • شماره ٥٠٣: مغز را آشفته مي سازد دل پر شور من
  • شماره ٥٠٤: دست کوته کرد زلف يار از تسخير من
  • شماره ٥٠٥: بي اثر تا چند باشد ناله شبگير من؟
  • شماره ٥٠٦: دل ز کاهش واصل آن يار جاني شد ز من
  • شماره ٥٠٧: بي نقاب آن چهره را ديدن نمي آيد ز من
  • شماره ٥٠٨: از جفاي چرخ ناليدن نمي آيد ز من
  • شماره ٥٠٩: بلبلم اما رسد بر لاله و گل ناز من
  • شماره ٥١٠: چند آواز تو از بيرون ربايد هوش من؟
  • شماره ٥١١: از هواداران شود دايم مکدر شمع من
  • شماره ٥١٢: آه مظلوم است در بالا دوي ادراک من
  • شماره ٥١٣: بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
  • شماره ٥١٤: از گهر گرد يتيمي شست آب چشم من
  • شماره ٥١٥: سر نمي پيچد ز اشک لاله گون مژگان من
  • شماره ٥١٦: نيست جز لخت جگر چيزي دگر بر خوان من
  • شماره ٥١٧: با سيه چشمان بود بزم مي گلگون من
  • شماره ٥١٨: گر نخارد ناخن مرغان سر مجنون من
  • شماره ٥١٩: دامنش چون لاله گون گردد ز رنگ خون من؟
  • شماره ٥٢٠: اهل معني گر چه خاموشند از تحسين من
  • شماره ٥٢١: عشقبازي بود دايم در جهان آيين من
  • شماره ٥٢٢: مي کند در پرده دل سير دايم آه من
  • شماره ٥٢٣: چون زند دامان وحشت بر کمر سوداي من
  • شماره ٥٢٤: بس که دارد ناتواني ريشه در اعضاي من
  • شماره ٥٢٥: بس که شبها چين غم مي چيند از ابروي من
  • شماره ٥٢٦: مي زند از گريه موج خوشدلي ابروي من
  • شماره ٥٢٧: آن که ننشيند کنون از ناز در پهلوي من
  • شماره ٥٢٨: بر رخ کس نيست رنگ وحدتي در انجمن
  • شماره ٥٢٩: کي به سنگ از مغز مجنون مي رود سودا برون؟
  • شماره ٥٣٠: عاصيان را گريه از شرم گناه آرد برون
  • شماره ٥٣١: ناله را درد از دل افگار مي آرد برون
  • شماره ٥٣٢: ناله ني از جگرها آه مي آرد برون
  • شماره ٥٣٣: خط سر از خال لب جانانه مي آرد برون
  • شماره ٥٣٤: جان به صد داغ از تن خاکي سرشت آمد برون
  • شماره ٥٣٥: دل چو گردد صاف آن مه بي حجاب آيد برون
  • شماره ٥٣٦: حرف پوچي کز دهان اهل لاف آيد برون
  • شماره ٥٣٧: شمع را شب تيغ روشن از نيام آيد برون
  • شماره ٥٣٨: نيست ممکن پخته کس زين خاکدان آيد برون
  • شماره ٥٣٩: چون ز طرف باغ آن سرو روان آيد برون
  • شماره ٥٤٠: ساقي از ميخانه عالمتاب مي آيد برون
  • شماره ٥٤١: گوهر راز از دل بي تاب مي آيد برون
  • شماره ٥٤٢: غم ز محنت خانه من شاد مي آيد برون
  • شماره ٥٤٣: دشمن از غمخانه من شاد مي آيد برون
  • شماره ٥٤٤: آه کي از جان دردآلود مي آيد برون
  • شماره ٥٤٥: غم کجا از سينه بي غمخوار مي آيد برون؟
  • شماره ٥٤٦: مو اگر از کاسه فغفور مي آيد برون
  • شماره ٥٤٧: پاي ما تا از گل تعمير مي آيد برون
  • شماره ٥٤٨: دل کجا از چنگ آن طناز مي آيد برون؟
  • شماره ٥٤٩: راز عاشق از لب خاموش مي آيد برون
  • شماره ٥٥٠: تا به عزم صيد آن بي باک مي آيد برون
  • شماره ٥٥١: گر بنالم خون ز چشم سنگ مي آيد برون
  • شماره ٥٥٢: چون خط از لعل لب آن ماه مي آيد برون
  • شماره ٥٥٣: از تن خاکي دل صد پاره مي آيد برون
  • شماره ٥٥٤: کي سخن خام از لب فرزانه مي آيد برون؟
  • شماره ٥٥٥: ناله ما سينه چاک از سينه مي آيد برون
  • شماره ٥٥٦: عقل پوچ از عهده سودا نمي آيد برون
  • شماره ٥٥٧: خط به تمکين آيد از لعل دلبر برون
  • شماره ٥٥٨: ديده بي نور ما را کرد بينا پيرهن
  • شماره ٥٥٩: تا برآورد آن بهشتي روي از بر پيرهن
  • شماره ٥٦٠: ديده خونبار مي خواهد نسيم پيرهن
  • شماره ٥٦١: مجلس رقص است، بر تمکين بيفشان آستين
  • شماره ٥٦٢: خال يا تخم اميد عاشق شيداست اين؟
  • شماره ٥٦٣: سرو گلزار ارم يا قامت دلجوست اين؟
  • شماره ٥٦٤: روي در ميخانه کن آرامش دلها ببين
  • شماره ٥٦٥: جلوه مستانه آن سرو قامت را ببين
  • شماره ٥٦٦: گوي سيمين ذقن، زلف چو چوگان را ببين
  • شماره ٥٦٧: گلگل از مي روي آتشناک جانان را ببين
  • شماره ٥٦٨: نرگس نيلوفري، مژگان زرين را ببين
  • شماره ٥٦٩: خال را در زير زلف آن پري پيکر ببين
  • شماره ٥٧٠: روي جانان را نهان در خط چون ريحان ببين
  • شماره ٥٧١: چشم خواب آلود او را در خم ابرو ببين
  • شماره ٥٧٢: تا به خون رنگين نسازي چون گل احمر جبين
  • شماره ٥٧٣: اي لب لعل ترا خون يمن در آستين
  • شماره ٥٧٤: پيش هر ناشسته رويي وا مکن لب بيش ازين
  • شماره ٥٧٥: عشق ما را ظرف دنيا برنتابد بيش ازين
  • شماره ٥٧٦: سايه تا افتاد ازان شمشاد بالا بر زمين
  • شماره ٥٧٧: هر که اينجا از سرافرازان نهد سر بر زمين
  • شماره ٥٧٨: در گلستاني که ريزد خون بلبل بر زمين
  • شماره ٥٧٩: سايه تا افتاد ازان مشکين سلاسل بر زمين
  • شماره ٥٨٠: ريخت مژگان تر من رنگ گلشن بر زمين
  • شماره ٥٨١: مي کشد دامن چو زلف سرکش او بر زمين
  • شماره ٥٨٢: از حجاب عشق محرومم ز رخساري چنين
  • شماره ٥٨٣: مي از خود آورد بيرون اياغ لاله رخساران
  • شماره ٥٨٤: نباشد لقمه اي بي خون دل بر خوان درويشان
  • شماره ٥٨٥: اگر بر زخم کافر نعمتان باشد گران پيکان
  • شماره ٥٨٦: ز چشم ظالم او چون نينديشند معصومان؟
  • شماره ٥٨٧: ز بي دردي نمي سازم به صندل دردسر پنهان
  • شماره ٥٨٨: مکن آزادگان را جستجو از اين و آن پنهان
  • شماره ٥٨٩: چه آسان است با بي برگي احرام سفر بستن
  • شماره ٥٩٠: به اميد اقامت دل به اسباب جهان بستن
  • شماره ٥٩١: ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن
  • شماره ٥٩٢: خطر دارد به محفل از کمند وحدت افتادن
  • شماره ٥٩٣: به جان دشوار ازان باشد گراني از جهان بردن
  • شماره ٥٩٤: به تدبير خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن
  • شماره ٥٩٥: چو نتوان بر کنار افتاد با بحر از شنا کردن
  • شماره ٥٩٦: عنان مصلحت در عشق مي بايد رها کردن
  • شماره ٥٩٧: سرشک تلخ را مشک بود صاحب اثر کردن
  • شماره ٥٩٨: ز کوي يار آساني کي توان قطع نظر کردن؟
  • شماره ٥٩٩: چه باشد جان که نتوان صرف راه دلستان کردن؟
  • شماره ٦٠٠: ز دل مجموعه اي هر روز املا مي توان کردن
  • شماره ٦٠١: به حسن خلق دلها را مسخر مي توان کردن
  • شماره ٦٠٢: ز درد و داغ دل را نيک محضر مي توان کردن
  • شماره ٦٠٣: به روي سخت نتوان گفتگو را دلنشين کردن
  • شماره ٦٠٤: شراب لعل از لبهاي دلبر مي توان خوردن
  • شماره ٦٠٥: فقيران را به چوب منع از درگاه خود راندن
  • شماره ٦٠٦: جدا شو از دو عالم تا تواني با خدا بودن
  • شماره ٦٠٧: ميسر نيست با هوش وخرد بي دردسر بودن
  • شماره ٦٠٨: ميسر نيست بي ابر تنک خورشيد را ديدن
  • شماره ٦٠٩: به زير تيغ جانان از بصيرت نيست لرزيدن
  • شماره ٦١٠: ندارد حاصلي چون زاهدان خشک لرزيدن
  • شماره ٦١١: مروت نيست جرم بوسه دزدان را نبخشيدن
  • شماره ٦١٢: مروت نيست گل از بوستان پيش از سحر چيدن
  • شماره ٦١٣: به دامن برگ عيش از داغ پنهان مي توان چيدن
  • شماره ٦١٤: مروت نيست مي در پرده، اي رعنا رسانيدن
  • شماره ٦١٥: چه عاجز مانده اي، دامان همت بر کمر مي زن
  • شماره ٦١٦: زهي از شبنم رخساره ات چشم حيا روشن
  • شماره ٦١٧: ز روي آتشين شمع اگر شد انجمن روشن
  • شماره ٦١٨: دلا چون ذره زين وحشت سرا آهنگ بالا کن
  • شماره ٦١٩: شب عيدست ساقي باده روشن مهيا کن
  • شماره ٦٢٠: قدم بر چشم من نه قلزم خون را تماشا کن
  • شماره ٦٢١: چو تيغم پهلوي خود جاي ده جوهر تماشا کن
  • شماره ٦٢٢: سفر نزديک شد، فکر اقامت را ز سر وا کن
  • شماره ٦٢٣: خدايا قطره ام را شورش دريا کرامت کن
  • شماره ٦٢٤: برآورد از نهادت گرد عصيان، گريه اي سر کن
  • شماره ٦٢٥: به يک زخم نمايان سرفرازم از شهيدان کن
  • شماره ٦٢٦: سر بي مغز را از باده گلرنگ خالي کن
  • شماره ٦٢٧: براي کام دنيا دامن دل بر ميان مشکن
  • شماره ٦٢٨: نيابد ره به بزمش گر دل پر اضطراب من
  • شماره ٦٢٩: به خاموشي بدل شد نغمه هاي دلفريب من
  • شماره ٦٣٠: نبندد دشمن آتش زبان طرف از گزند من
  • شماره ٦٣١: سبک جولانتر از برق است حسن لاله زار من
  • شماره ٦٣٢: به يک خميازه گل طي شد ايام بهار من
  • شماره ٦٣٣: نشد کم در حريم وصل يک مو پيچ و تاب از من
  • شماره ٦٣٤: ز بي عشقي بهار زندگي دامن کشيد از من
  • شماره ٦٣٥: نشان از بي وجودي نيست در روي زمين از من
  • شماره ٦٣٦: به هم پيوسته از بس در حريم سينه داغ من
  • شماره ٦٣٧: نبالد بر خود از شهرت دل نازک خيال من
  • شماره ٦٣٨: گهي در بحر سرگردان و گاهي در سرابم من
  • شماره ٦٣٩: ندارد جوهر افشاي غم، تيغ زبان من
  • شماره ٦٤٠: نه امروزست گرم از داغ سوداي تو نان من
  • شماره ٦٤١: ز بس دامن کشد در خون مردم نازنين من
  • شماره ٦٤٢: ز آه من ندارد هيچ پروا کج کلاه من
  • شماره ٦٤٣: اگر اشک پشيماني نگردد عذرخواه من
  • شماره ٦٤٤: به خون غلطد چمن از ناله دردآشناي من
  • شماره ٦٤٥: دل نشکسته نتوان برد از ارض و سما بيرون
  • شماره ٦٤٦: به جز خالش که خط عنبرين فام آورد بيرون
  • شماره ٦٤٧: ز بزم وصل ذوق انتظارم مي کشد بيرون
  • شماره ٦٤٨: منه زنهار اي غافل ز حد خود قدم بيرون
  • شماره ٦٤٩: ز ابر آن روز آيد روشني بخش جهان بيرون
  • شماره ٦٥٠: چو آيد از چمن آن يوسف گل پيرهن بيرون
  • شماره ٦٥١: شنيدم دختر رز را ز محفل کرده اي بيرون
  • شماره ٦٥٢: نيم غمگين که مرگ آرد مرا از زندگي بيرون
  • شماره ٦٥٣: اگر پوشيده گردد ديگران را تن ز پيراهن
  • شماره ٦٥٤: عالمي نيست که عزلت نبود بهتر از آن
  • شماره ٦٥٥: آب شد بس که در آتشکده دل پيکان
  • شماره ٦٥٦: اي لب لعل تو مهر لب شيرين سخنان
  • شماره ٦٥٧: نيست بي مغز حقيقت سخن خودشکنان
  • شماره ٦٥٨: چشم خورشيد به رخسار تو باشد روشن
  • شماره ٦٥٩: مي دهم گر چه به ظاهر چو قلم داد سخن
  • شماره ٦٦٠: چند دندان تأمل به جگر افشردن؟
  • شماره ٦٦١: ديده زان حسن به سامان چه تواند بردن؟
  • شماره ٦٦٢: در دل سخت تو نتوان به سخن جا کردن
  • شماره ٦٦٣: نيست مقدور علاج غم دنيا کردن
  • شماره ٦٦٤: باده با حوصله ما چه تواند کردن؟
  • شماره ٦٦٥: آه با ديده اختر چه تواند کردن؟
  • شماره ٦٦٦: با گرانجاني تن دل چه تواند کردن؟
  • شماره ٦٦٧: آه ما با دل جانان چه تواند کردن؟
  • شماره ٦٦٨: توبه از مي به چه تدبير توانم کردن؟
  • شماره ٦٦٩: گر چو شبنم دل خود آب تواني کردن
  • شماره ٦٧٠: پيش غافل سخن از پند و نصيحت راندن
  • شماره ٦٧١: نرسد هيچ کمالي به سخن سنجيدن
  • شماره ٦٧٢: بي بصيرت چه گل از غيب تواند چيدن؟
  • شماره ٦٧٣: سرد شد دست و دعا صبح به يک خنديدن
  • شماره ٦٧٤: پرده عيب جهان است نظر پوشيدن
  • شماره ٦٧٥: من و دزديده در آن چاک گريبان ديدن
  • شماره ٦٧٦: نيست ممکن ز سخن سير توان گرديدن
  • شماره ٦٧٧: کار درياست ز هر موج خطر خنديدن
  • شماره ٦٧٨: چند چون مردم کوتاه نظر خنديدن؟
  • شماره ٦٧٩: خون پامال بود شبنم گلزار وطن
  • شماره ٦٨٠: خاک ره باش و تماشاي تن آساني کن
  • شماره ٦٨١: روي از خلق نگردانده به حق روي مکن
  • شماره ٦٨٢: عاشق سلسله زلف گرهگيرم من
  • شماره ٦٨٣: لب به نيسان نگشايد صدف ديده من
  • شماره ٦٨٤: مي کند آن که علاج دل بيچاره من
  • شماره ٦٨٥: غنچه از باده نگردد گل خميازه من
  • شماره ٦٨٦: دلنشين است ز بس گوشه غمخانه من
  • شماره ٦٨٧: گو مکن سايه کسي بر سر ديوانه من
  • شماره ٦٨٨: غم دنيا نبود در دل ديوانه من
  • شماره ٦٨٩: نيست امروز ز مژگان گهرافشاني من
  • شماره ٦٩٠: من که بيخود شدم از مي، چه کند ساز به من؟
  • شماره ٦٩١: نشود دام رهم جلوه هر تر دامن
  • شماره ٦٩٢: داغ بر دل شدم از انجمن يار برون
  • شماره ٦٩٣: جام مي غم ز دل تنگ نيارد بيرون
  • شماره ٦٩٤: ز آستين دست تو گر يک سحر آيد بيرون
  • شماره ٦٩٥: اشک خونين نه ز هر آب و گل آيد بيرون
  • شماره ٦٩٦: خار غم از دل عشاق کم آيد بيرون
  • شماره ٦٩٧: عقل سالم ز مي ناب نيايد بيرون
  • شماره ٦٩٨: راز عشق از دل غمناک نيايد بيرون
  • شماره ٦٩٩: غم به اشک از دل غمناک نيايد بيرون
  • شماره ٧٠٠: شور عشق از دل ديوانه نيايد بيرون
  • شماره ٧٠١: چون دهد چشم ترم اشک به دامان بيرون
  • شماره ٧٠٢: نيست در روي زمين سيمبري بهتر ازين
  • شماره ٧٠٣: حذر کن از عرق روي لاله رخساران
  • شماره ٧٠٤: به شکر اين که نه اي، اي صراحي از دوران
  • شماره ٧٠٥: هلال سيل فنايند خانه پردازان
  • شماره ٧٠٦: خمار سوخت مرا ساقيا شراب رسان
  • شماره ٧٠٧: صداي پا نبود در خرام درويشان
  • شماره ٧٠٨: مخور ز حرف خنک بر دماغ سوختگان
  • شماره ٧٠٩: دل دو نيم بود ذوالفقار زنده دلان
  • شماره ٧١٠: اگر چه خاک کند کشته از نظر پنهان
  • شماره ٧١١: نمي شود سخن راست در دهان پنهان
  • شماره ٧١٢: زهي ز صافي چشم تو چشم جان روشن
  • شماره ٧١٣: به آه گرم ز خود پاک مي توان رفتن
  • شماره ٧١٤: سخن ز مهر و وفا با تو بي وفا گفتن
  • شماره ٧١٥: به درد و داغ توان گشت کامياب سخن
  • شماره ٧١٦: به رنگ بي جگران رگ به نيشتر دادن
  • شماره ٧١٧: خوش است مشق قناعت ز بوريا کردن
  • شماره ٧١٨: ز دور تا بتوان سير گلستان کردن
  • شماره ٧١٩: گرفتم اين که نظر باز مي توان کردن
  • شماره ٧٢٠: ز عشق صبر تمنا نمي توان کردن
  • شماره ٧٢١: خجل ز کوشش تدبير بايدم بودن
  • شماره ٧٢٢: مرا که دست به خواب است وقت گل چيدن
  • شماره ٧٢٣: زکات صحت جسم است خسته پرسيدن
  • شماره ٧٢٤: خوش است فصل بهاران شراب نوشيدن
  • شماره ٧٢٥: ز سينه غم به مي ناب مي توان چيدن
  • شماره ٧٢٦: مباش درصدد بي شمار خنديدن
  • شماره ٧٢٧: مکن تعجب اگر شد چراغ ما روشن
  • شماره ٧٢٨: چنان که سرمه سواد نظر کند روشن
  • شماره ٧٢٩: ز نور شمع چه مقدار جا شود روشن؟
  • شماره ٧٣٠: مرا ز لاله چراغ نظر شود روشن
  • شماره ٧٣١: رواق چرخ شد از شمع کلک من روشن
  • شماره ٧٣٢: نظر به زلف و خط آن بهشت سيما کن
  • شماره ٧٣٣: به آب و گل چه فرو رفته اي نظر وا کن
  • شماره ٧٣٤: شکوه عشق جهانگير را تماشا کن
  • شماره ٧٣٥: حضور مي طلبي سينه را مصفا کن
  • شماره ٧٣٦: بپوش چشم ز وضع جهان و عشرت کن
  • شماره ٧٣٧: دميد صبح، سر از خواب بيخودي برکن
  • شماره ٧٣٨: ترا که گفت وطن زير چراغ اخضر کن؟
  • شماره ٧٣٩: کرم به ابر سبکدست همچو عمان کن
  • شماره ٧٤٠: قدم ز خويش برون نه فلک سواري کن
  • شماره ٧٤١: به رنگ سرو درين باغ زندگاني کن
  • شماره ٧٤٢: نظر دلير به رخسار آفتاب مکن
  • شماره ٧٤٣: ز باده توبه در ايام نوبهار مکن
  • شماره ٧٤٤: هواي جام صبوح و مي شبانه مکن
  • شماره ٧٤٥: صبا برون نرود از غبار خاطر من
  • شماره ٧٤٦: زمين به لرزه درآيد ز دل تپيدن من
  • شماره ٧٤٧: به تن علاقه ندارد روان ساده من
  • شماره ٧٤٨: اگر به سوخته جاني رسد شراره من
  • شماره ٧٤٩: ز جوش نشأه به تنگ آمده است شيشه من
  • شماره ٧٥٠: هلاک جلوه برق است آشيانه من
  • شماره ٧٥١: شده است در همه عالم سمر غريبي من
  • شماره ٧٥٢: رحيم شد دل دشمن ز ناتواني من
  • شماره ٧٥٣: کسي که مي نهد از حد خود قدم بيرون
  • شماره ٧٥٤: ز تن شکفته رود جان صادقان بيرون
  • شماره ٧٥٥: لب ترا خط سبز آمد از کمين بيرون
  • شماره ٧٥٦: غم حريص ز دينار مي شود افزون
  • شماره ٧٥٧: ز نقش چپ رود آب سيه به جوي نگين
  • شماره ٧٥٨: ز بي قراري من مي کند سفر بالين
  • شماره ٧٥٩: در آتش است نعل مي ناب ديگران
  • شماره ٧٦٠: خون دل است باده گلفام عاشقان
  • شماره ٧٦١: چرخ مقوس است ترا خانه کمان
  • شماره ٧٦٢: گشتم غبار و غيرت ناورد من همان
  • شماره ٧٦٣: مژگان او ز سنگ کند جوي خون روان
  • شماره ٧٦٤: چند اي دل غمين به مداران گريستن؟
  • شماره ٧٦٥: خامي بود سر از پي دنيا گذاشتن
  • شماره ٧٦٦: امروز رخ نشسته به خون جگر سخن
  • شماره ٧٦٧: بوي گل و نسيم صبا مي توان شدن
  • شماره ٧٦٨: پيش قضاي حق دم چون و چرا مزن
  • شماره ٧٦٩: خاکم به چشم در نگه واپسين مزن
  • شماره ٧٧٠: دلهاي صيقلي بود آيينه دار حسن
  • شماره ٧٧١: دل را به هم شکن که فروزان شود ز حسن
  • شماره ٧٧٢: دل را به آتش نفس گرم آب کن
  • شماره ٧٧٣: ساقي دميد صبح قدح پر شراب کن
  • شماره ٧٧٤: از آب زندگي به شراب التفات کن
  • شماره ٧٧٥: چون آفتاب و ماه نظر را بلند کن
  • شماره ٧٧٦: ساقي دميد صبح، علاج خمار کن
  • شماره ٧٧٧: مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن
  • شماره ٧٧٨: يا حلقه ارادت ساغر به گوش کن
  • شماره ٧٧٩: عمر عزيز را به مي ناب صرف کن
  • شماره ٧٨٠: پيش از وصال، ترک تمناي خام کن
  • شماره ٧٨١: دل از گناه پاک چو دارالسلام کن
  • شماره ٧٨٢: از زنگ کبر آينه خويش ساده کن
  • شماره ٧٨٣: از خود برون نرفته هواي سفر مکن
  • شماره ٧٨٤: در کارزار عشق حديث جگر مکن
  • شماره ٧٨٥: بيجا سخن چو طوطي شکرشکن مکن
  • شماره ٧٨٦: عرض صفا به اهل هنر مي کني مکن
  • شماره ٧٨٧: در بيخودي گذشت زمان شباب من
  • شماره ٧٨٨: بارست خنده بر دل کلفت پرست من
  • شماره ٧٨٩: در کاسه سپهر کند خاک گرد من
  • شماره ٧٩٠: يک دل نشد گشاده ز گفت و شنيد من
  • شماره ٧٩١: همچشم آبله است دل اشکبار من
  • شماره ٧٩٢: دايم به يک قرار بود مشت خار من
  • شماره ٧٩٣: دلدار رفت و برد دل خاکسار من
  • شماره ٧٩٤: دل کي رسد به وصل تو اي سروناز من؟
  • شماره ٧٩٥: چون تخم سوخته است ز سودا دماغ من
  • شماره ٧٩٦: موقوف انقطاع بود اتصال من
  • شماره ٧٩٧: دل مي برد ز قند مکرر کلام من
  • شماره ٧٩٨: از دستبرد ناله آتش زبان من
  • شماره ٧٩٩: فيض نسيم صبح بود با فغان من
  • شماره ٨٠٠: در روز حشر سايه کوه گناه من




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است