اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان صائب / غزليات - قسمت اول

غزليات - قسمت اول

  • شماره ١: اگر نه مد بسم الله بودي تاج عنوان ها
  • شماره ٢: آنچنان کز رفتن گل، خار مي ماند به جا
  • شماره ٣: نغمه آرام از من ديوانه مي سازد جدا
  • شماره ٤: جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا
  • شماره ٥: شد به دشواري دل از لعل لب دلبر جدا
  • شماره ٦: خط نمي سازد مرا زان لعل جان پرور جدا
  • شماره ٧: با خودي هرگز نگردد دل ز درد و غم جدا
  • شماره ٨: گر چه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدا
  • شماره ٩: مي شوند از سرد مهري دوستان از هم جدا
  • شماره ١٠: گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا
  • شماره ١١: مي رسد هر دم مرا از چرخ آزاري جدا
  • شماره ١٢: نيست از زخم زبان پروا دل بي تاب را
  • شماره ١٣: چشم روشن مي دهد از کف دل بي تاب را
  • شماره ١٤: مي توان در زلف او ديدن دل بي تاب را
  • شماره ١٥: نم به دل نگذاشت خونم خنجر قصاب را
  • شماره ١٦: غوطه در دريا دهد آتش عناني آب را
  • شماره ١٧: بوي پيراهن دليل راه شد يعقوب را
  • شماره ١٨: من ملايم کردم از آه آسمان سخت را
  • شماره ١٩: تا توان کردن ز خون ما نگارين دست را
  • شماره ٢٠: از جهان تا رشته تابي دسترس باشد ترا
  • شماره ٢١: يک نظر بازست نرگس چشم بيمار ترا
  • شماره ٢٢: رتبه بال پري باشد پر تير ترا
  • شماره ٢٣: نيست چون بال و پري تا گرد سر گردم ترا
  • شماره ٢٤: سخت مي خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا
  • شماره ٢٥: نيست سنگ کم اگر در پله ميزان ترا
  • شماره ٢٦: تشنه خون کرد مستي چشم فتان ترا
  • شماره ٢٧: مي کند گلگل نگه رخسار خندان ترا
  • شماره ٢٨: خار ناسازست بوي گل به پيراهن ترا
  • شماره ٢٩: خواب ناز از حسن روزافزون نشد سنگين ترا
  • شماره ٣٠: جنت در بسته سازد مهر خاموشي ترا
  • شماره ٣١: نيست ممکن رام کردن چشم جادوي ترا
  • شماره ٣٢: صوفيان بردند از ره چشم جادوي ترا
  • شماره ٣٣: گر چه محجوب از نظر کرده است بي جايي ترا
  • شماره ٣٤: حسن بي پروا به فرمان هوس باشد چرا؟
  • شماره ٣٥: جان عرشي، فرش در زندان تن باشد چرا؟
  • شماره ٣٦: چشم مي پوشي ازان رخسار جان پرور چرا؟
  • شماره ٣٧: غير حق را مي دهي ره در حريم دل چرا؟
  • شماره ٣٨: در هواي کام دنيا مي فشاني جان چرا؟
  • شماره ٣٩: در طلب سستي چو ارباب هوس کردن چرا؟
  • شماره ٤٠: آه عالمسوز را در سينه دزديدن چرا؟
  • شماره ٤١: نيستي طفل، اينقدر بر خاک غلطيدن چرا؟
  • شماره ٤٢: مد احسان است بسم الله ديوان صبح را
  • شماره ٤٣: گريه مستانه مي سازم شراب تلخ را
  • شماره ٤٤: غمزه اش افزود در ايام خط بيداد را
  • شماره ٤٥: ره مده در خط مشکين، شانه شمشاد را
  • شماره ٤٦: ره مده در خط مشکين، شانه شمشاد را
  • شماره ٤٧: مي گدازد خون گرمم نشتر فصاد را
  • شماره ٤٨: از شکست ماست گردش، چرخ بي بنياد را
  • شماره ٤٩: چشم حيران ساخت رويش خط مشک اندود را
  • شماره ٥٠: دل چسان پيچد عنان آه دردآلود را؟
  • شماره ٥١: نيست حاجت ديده بان حسن عتاب آلود را
  • شماره ٥٢: از عذار او بپوشان ديده اميد را
  • شماره ٥٣: ناله من مي زند ناخن به دل ناهيد را
  • شماره ٥٤: تنگدستي راست سازد نفس کج رفتار را
  • شماره ٥٥: کجروي بال و پر سيرست بد کردار را
  • شماره ٥٦: آه مي باشد مسلسل خاطر افگار را
  • شماره ٥٧: کم نسازد جام مي زنگ دل افگار را
  • شماره ٥٨: نيست غير از آه، دلسوزي دل افگار را
  • شماره ٥٩: داد سيل گريه من غوطه در گل بحر را
  • شماره ٦٠: عشق کو تا گرم سازد اين دل رنجور را
  • شماره ٦١: نيست از سنگ ملامت غم سر پر شور را
  • شماره ٦٢: خط نسازد بي صفا آن عارض پر نور را
  • شماره ٦٣: چون ز مي افروختي آن عارض پر نور را
  • شماره ٦٤: سهل مشمر همت پيران با تدبير را
  • شماره ٦٥: سر به گردون مي دهم اين آه پر تأثير را
  • شماره ٦٦: وصف زلف يار عاجز مي کند تقرير را
  • شماره ٦٧: مهر خاموشي کند کوته زبان تقرير را
  • شماره ٦٨: خوب دارد زاهد شياد، داروگير را
  • شماره ٦٩: چرب نرمي مي کند کوته زبان شمشير را
  • شماره ٧٠: شد غرور حسن از خط بيش آن طناز را
  • شماره ٧١: از فغان شد سر گراني بيش آن طناز را
  • شماره ٧٢: هر خسي قيمت نداند ناله شبخيز را
  • شماره ٧٣: نعل در آتش گذارد روي گرمت بوس را
  • شماره ٧٤: نيست از راز نهان من خبر جاسوس را
  • شماره ٧٥: ننگ کفر من به فرياد آورد ناقوس را
  • شماره ٧٦: عشق کو تا چاک سازم جامه ناموس را
  • شماره ٧٧: پرده دار حرف دعوي کن لب خاموش را
  • شماره ٧٨: بر جگر تا خورده ام نيش خمار نوش را
  • شماره ٧٩: چند بتوان خاک زد در چشم، عقل و هوش را؟
  • شماره ٨٠: نوش اين غمخانه در دنبال دارد نيش را
  • شماره ٨١: از صفاي دل نباشد حاصلي درويش را
  • شماره ٨٢: صرف بيکاري مگردان روزگار خويش را
  • شماره ٨٣: غوطه دادم در دل الماس داغ خويش را
  • شماره ٨٤: تر به اشک تلخ مي سازم دماغ خويش را
  • شماره ٨٥: من گرفتم ساختي پوشيده سال خويش را
  • شماره ٨٦: من که خواهم محو از عالم نشان خويش را
  • شماره ٨٧: غنچه سان پر گل اگر خواهي دهان خويش را
  • شماره ٨٨: حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خويش را
  • شماره ٨٩: ساختم از قتل نادم دلرباي خويش را
  • شماره ٩٠: روح پاک من کند پاکيزه گوهر تيغ را
  • شماره ٩١: چون کند آن غمزه خونريز عريان تيغ را
  • شماره ٩٢: کي نيام پوچ مي سازد به تمکين تيغ را؟
  • شماره ٩٣: آه باشد به ز زلف عنبرين عشاق را
  • شماره ٩٤: از سيه بختي نگردد ديده گريان برق را
  • شماره ٩٥: ساقي محجوب مي بايد شراب عشق را
  • شماره ٩٦: بر نمي آيد مراد از کعبه گل عشق را
  • شماره ٩٧: مرکز خاک است گردون آسمان عشق را
  • شماره ٩٨: نيست ماه و آفتابي آسمان عشق را
  • شماره ٩٩: نيست در دوران من ميخانه حاجت خلق را
  • شماره ١٠٠: با زمين گيري به منزل مي رسانم خلق را
  • شماره ١٠١: ريخت چون دندان، شود افزون غم نان خلق را
  • شماره ١٠٢: غم ز خاطر مي برد غمخانه من خلق را
  • شماره ١٠٣: نيست از زخم زبان غم عاشق بي باک را
  • شماره ١٠٤: هر تنک ظرفي ننوشد خون گرم تاک را
  • شماره ١٠٥: از بلندي مانع گردش شود افلاک را
  • شماره ١٠٦: بسته گردد راه جولان گردش افلاک را
  • شماره ١٠٧: خلق خوش چون صلح مي سازد گوارا جنگ را
  • شماره ١٠٨: نعل در آتش نهد ديوانه من سنگ را
  • شماره ١٠٩: جذبه مجنون سبک سازد ز تمکين سنگ را
  • شماره ١١٠: بي کسي کي خوار سازد زاده اقبال را؟
  • شماره ١١١: دامن درياي خونخوارست بالين سيل را
  • شماره ١١٢: گل نزد آبي بر آتش بلبل خودکام را
  • شماره ١١٣: نيست از روي زمين سيري دل خود کام را
  • شماره ١١٤: نيست فرق از تن دل افسرده خودکام را
  • شماره ١١٥: کرده ام بر خود گوارا تلخي دشنام را
  • شماره ١١٦: نيست دلگيري ز دنيا بنده تسليم را
  • شماره ١١٧: نيست از درد غريبي چون گهر پروا مرا
  • شماره ١١٨: غوطه در گل داده بود انديشه دنيا مرا
  • شماره ١١٩: از نظر يک لحظه دوري نيست محبوب مرا
  • شماره ١٢٠: عشق خونگرم از محبت کرده ايجاد مرا
  • شماره ١٢١: خلق خوش در نوبهار عافيت دارد مرا
  • شماره ١٢٢: گر چه جا در ديده آن نور نظر دارد مرا
  • شماره ١٢٣: خواب وقت فيض در محراب مي گيرد مرا
  • شماره ١٢٤: التفات زاهدان خشک، تر سازد مرا
  • شماره ١٢٥: شور عشقي کو، که رسواي جهان سازد مرا؟
  • شماره ١٢٦: چشم او چندان که مست خواب مي سازد مرا
  • شماره ١٢٧: تر زباني معدن زنگار مي سازد مرا
  • شماره ١٢٨: تنگ ظرفم، باده کم زور مي سازد مرا
  • شماره ١٢٩: ديدن لعل لبش خاموش مي سازد مرا
  • شماره ١٣٠: تن پرستي زير دست خاک مي سازد مرا
  • شماره ١٣١: نيست ممکن قرب آتش بال و پر سوزد مرا
  • شماره ١٣٢: برگ عيش آماده از فقر و قناعت شد مرا
  • شماره ١٣٣: از سر زلف تو بر دل کار مشکل شد مرا
  • شماره ١٣٤: سنگ طفلان از جنون رطل گراني شد مرا
  • شماره ١٣٥: عشق پنهان باعث روشن رواني شد مرا
  • شماره ١٣٦: سر به جيب خويش دزديدم، کلاهي شد مرا
  • شماره ١٣٧: تا به کي بند گرانجاني به پا باشد مرا
  • شماره ١٣٨: نيستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
  • شماره ١٣٩: چون ز دنيا نعمت الوان هوس باشد مرا؟
  • شماره ١٤٠: بلبل خوش نغمه ام، با گل سخن باشد مرا
  • شماره ١٤١: پرده دار و حاجب و دربان نمي باشد مرا
  • شماره ١٤٢: داغ عشق از سينه روشن به دست آمد مرا
  • شماره ١٤٣: بشکفد پروانه چون در انجمن بيند مرا
  • شماره ١٤٤: چون به خاطر آن دو لعل آبدار آيد مرا
  • شماره ١٤٥: صبح از جان هاي روشن ياد مي آيد مرا
  • شماره ١٤٦: شد مسلسل بوي گل، زنجير مي بايد مرا
  • شماره ١٤٧: زلف را نبود سرانجامي که مي بايد مرا
  • شماره ١٤٨: نيست تاب درد غربت جان افگار مرا
  • شماره ١٤٩: گر چه سيماي خزان دارد رخ چون زر مرا
  • شماره ١٥٠: شد يکي صد شورش عشق از نصيحتگر مرا
  • شماره ١٥١: مي کشد خاطر به جا و منزل ديگر مرا
  • شماره ١٥٢: داغ رسوايي خدادادست منصور مرا
  • شماره ١٥٣: نيست ظرف باده توحيد، مخمور مرا
  • شماره ١٥٤: بي زباني پرده داري مي کند راز مرا
  • شماره ١٥٥: مي برد از هوش پيش از آمدن بويش مرا
  • شماره ١٥٦: نيست ممکن بر گرفتن ديده از رويش مرا
  • شماره ١٥٧: شد گرفتاري فزون در روزگار خط مرا
  • شماره ١٥٨: از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا
  • شماره ١٥٩: مي کشد هر دم ز بي تابي به جايي دل مرا
  • شماره ١٦٠: کي سبکباري ز همراهان کند غافل مرا؟
  • شماره ١٦١: نيست بر ابر بهاران، ديده پر نم مرا
  • شماره ١٦٢: چهره شد نيلوفري از سيلي اخوان مرا
  • شماره ١٦٣: پرده ظلمت نپوشد چشم حيران مرا
  • شماره ١٦٤: چشم بر خورشيد تابان نيست ويران مرا
  • شماره ١٦٥: برگ کاهي نيست کشت نابسامان مرا
  • شماره ١٦٦: پيش تيغ و تير ناچارست استادن مرا
  • شماره ١٦٧: مي پرد امشب ز شادي ديده روزن مرا
  • شماره ١٦٨: نيست از دشمن محابا يک سر سوزن مرا
  • شماره ١٦٩: مشکل است از کوي او قطع نظر کردن مرا
  • شماره ١٧٠: سبز مي گردد روان چون آب از ماندن مرا
  • شماره ١٧١: يارب از دل مشرق نور هدايت کن مرا
  • شماره ١٧٢: ساقي از رطل گرانسنگي سبکدل کن مرا
  • شماره ١٧٣: در بهشت افکند آن رخسار گندم گون مرا
  • شماره ١٧٤: کو مي گرمي که در جوش آورد خون مرا؟
  • شماره ١٧٥: نان به خون دل شد از تيغ زبان رنگين مرا
  • شماره ١٧٦: خواب غفلت گر به اين عنوان شود سنگين مرا
  • شماره ١٧٧: شيشه اي، مي بود اگر چون شمع بر بالين مرا
  • شماره ١٧٨: چشم شوخش مي برد آرام و تسکين مرا
  • شماره ١٧٩: طاق کرد از هر دو عالم طاق آن ابرو مرا
  • شماره ١٨٠: برگ عيشي نيست چشم از نوبهار او مرا
  • شماره ١٨١: باعث آزار شد ترک دل آزاري مرا
  • شماره ١٨٢: جلوه برقي است در ميخانه هشياري مرا
  • شماره ١٨٣: تر نسازد گريه هاي ابر نيساني مرا
  • شماره ١٨٤: نيست بر خاطر غباري از پريشاني مرا
  • شماره ١٨٥: خواب غفلت شد گران از بس ز خودبيني مرا
  • شماره ١٨٦: چشم مستش از نگاهي کرد سودايي مرا
  • شماره ١٨٧: در دل هر قطره آماده است دريايي مرا
  • شماره ١٨٨: مي کشد در خاک و خون مژگان دلجويي مرا
  • شماره ١٨٩: خط مشکين، تبتي شد ميهمان حسن را
  • شماره ١٩٠: جامه آزادگي چالاک باشد سرو را
  • شماره ١٩١: دردمندي سر به گردون مي رساند آه را
  • شماره ١٩٢: ناتواني از اجابت نيست مانع آه را
  • شماره ١٩٣: هست در نقصان تمامي ها دل آگاه را
  • شماره ١٩٤: کاسه زانوست جام جم دل آگاه را
  • شماره ١٩٥: دلفريبي چون به جولان آورد آن ماه را
  • شماره ١٩٦: نيست پرواي فناي خود دل وارسته را
  • شماره ١٩٧: گو نباشد شمع بر خاک اين به خون آغشته را
  • شماره ١٩٨: از مروت نيست چيدن غنچه نشکفته را
  • شماره ١٩٩: بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را
  • شماره ٢٠٠: جا به عرش دوش خود دادم سبوي باده را
  • شماره ٢٠١: نيست يک جو غم ز بي برگي دل آزاده را
  • شماره ٢٠٢: دل شود شاد از شکست آرزو آزاده را
  • شماره ٢٠٣: عمر در تلخي سرآيد در شراب افتاده را
  • شماره ٢٠٤: پوست زندان است بر تن زاهد افسرده را
  • شماره ٢٠٥: مي کنم از سينه بيرون اين دل افسرده را
  • شماره ٢٠٦: دل سيه سازد در و ديوار، سودا کرده را
  • شماره ٢٠٧: مي کند پامال، تن آخر دل آسوده را
  • شماره ٢٠٨: کرد بي تابي فزون زنگ دل غم ديده را
  • شماره ٢٠٩: از غبار خط فزون شد روشنايي ديده را
  • شماره ٢١٠: از خسيسان چاره نبود مردم بگزيده را
  • شماره ٢١١: از هوا گيرد سر ديوانه سنگ خاره را
  • شماره ٢١٢: در شکايت ريختي دندان نعمت خواره را
  • شماره ٢١٣: مي کنم از سينه بيرون اين دل غمخواره را
  • شماره ٢١٤: مي کنم از سينه بيرون اين دل غمخواره را
  • شماره ٢١٥: طي به ماهي سازد از کندي، ره يک روزه را
  • شماره ٢١٦: چون دهد پيغام تسکين بي قرار بوسه را؟
  • شماره ٢١٧: نيست از داغ جنون پروا دل غم پيشه را
  • شماره ٢١٨: هر که ديد از باده لعلي به سامان شيشه را
  • شماره ٢١٩: ديد تا در آتش تعجيل، نعل لاله را
  • شماره ٢٢٠: سخت دشوارست پيچيدن عنان ناله را
  • شماره ٢٢١: نيست در طالع قدوم ميهمان اين خانه را
  • شماره ٢٢٢: مي کند عشق گران تمکين، سبک جانانه را
  • شماره ٢٢٣: سنگ طفلان موميايي شد دل ديوانه را
  • شماره ٢٢٤: از خرابي چون نگه دارم دل ديوانه را؟
  • شماره ٢٢٥: کرد سودا آسمان سير اين دل ديوانه را
  • شماره ٢٢٦: بيش شد از چوب گل سودا من ديوانه را
  • شماره ٢٢٧: از سر و سامان چه مي پرسي من ديوانه را؟
  • شماره ٢٢٨: شمع چنداني که سوزد بال و پر پروانه را
  • شماره ٢٢٩: کوکب سعدي بود از هر شرر پروانه را
  • شماره ٢٣٠: از نظرها چون کند وحشت نهان ديوانه را
  • شماره ٢٣١: آه از زنگ کدورت پاک سازد سينه را
  • شماره ٢٣٢: صاف کن اي سنگدل با دردمندان سينه را
  • شماره ٢٣٣: هست يک نسبت به نيک و بد دل بي کينه را
  • شماره ٢٣٤: از غباري خانه گردد بي صفا آيينه را
  • شماره ٢٣٥: چهره ات خورشيد سيما مي کند آيينه را
  • شماره ٢٣٦: چهره ات بال سمندر مي کند آيينه را
  • شماره ٢٣٧: چهره ات گل در گريبان مي کند آيينه را
  • شماره ٢٣٨: يک نفس گر دور سازي از کنار آيينه را
  • شماره ٢٣٩: شوق ديدار تو مي بخشد نظر آيينه را
  • شماره ٢٤٠: گر زند آتش به جان رويش چنين آيينه را
  • شماره ٢٤١: از سرشک تلخ خود باشد شراب ناب ما
  • شماره ٢٤٢: چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما
  • شماره ٢٤٣: داغ برگ عيش گردد در دل ناشاد ما
  • شماره ٢٤٤: از کمر بيرون نيامد تيشه فرهاد ما
  • شماره ٢٤٥: صبح بر خورشيد مي لرزد ز آه سرد ما
  • شماره ٢٤٦: در گذر اي آسمان از وادي آزار ما
  • شماره ٢٤٧: از ته دل نيست در ميخانه استغفار ما
  • شماره ٢٤٨: از ملامتگر نينديشد دل افگار ما
  • شماره ٢٤٩: مي نمايد پايکوبان دار را منصور ما
  • شماره ٢٥٠: حاجت دام و کمندي نيست در تسخير ما
  • شماره ٢٥١: تن به بيماري دهد چشمش پي تسخير ما
  • شماره ٢٥٢: در نظر واکردني گرديد طي پرواز ما
  • شماره ٢٥٣: پنبه دامن مي کشد از داغ مرهم سوز ما
  • شماره ٢٥٤: گر نظربازي به بال خود کند طاوس ما
  • شماره ٢٥٥: تا خرام قامت او برد از سر هوش ما
  • شماره ٢٥٦: شد چو گل از روي خندان، خرده زر رزق ما
  • شماره ٢٥٧: آهوان را در کمند آورد چشم پاک ما
  • شماره ٢٥٨: قرعه و تسبيح را محرم نداند حال ما
  • شماره ٢٥٩: از نصيحت خامتر گردد دل خودکام ما
  • شماره ٢٦٠: مهر خاموشي که گيرد از دهان زخم ما؟
  • شماره ٢٦١: چون حباب از يکدلان باده نابيم ما
  • شماره ٢٦٢: با طلب مطلوب را همخانه مي يابيم ما
  • شماره ٢٦٣: راز دل ها را ز لوح سينه مي يابيم ما
  • شماره ٢٦٤: نه ز خامي نقش ها را خام مي بنديم ما
  • شماره ٢٦٥: ياد ايامي که با هم آشنا بوديم ما
  • شماره ٢٦٦: نااميدي بردهد اشکي که مي باريم ما
  • شماره ٢٦٧: با زمين گيري سپهر گرم رفتاريم ما
  • شماره ٢٦٨: در نظرها گر چه بيکاريم در کاريم ما
  • شماره ٢٦٩: ديده سير و دل بي مدعا داريم ما
  • شماره ٢٧٠: از غبار کاروان چون چشم برداريم ما؟
  • شماره ٢٧١: شيوه هاي چشم او را در نظر داريم ما
  • شماره ٢٧٢: از حيات بي وفا ياري طمع داريم ما
  • شماره ٢٧٣: ياد رخسار ترا در دل نهان داريم ما
  • شماره ٢٧٤: پيش آن آيينه رو راه سخن داريم ما
  • شماره ٢٧٥: پيش خرمن دست کي چون خوشه چين داريم ما؟
  • شماره ٢٧٦: از تحمل خصم را هموار مي سازيم ما
  • شماره ٢٧٧: اشک پيش مردم فرزانه مي ريزيم ما
  • شماره ٢٧٨: خار در پيراهن فرزانه مي ريزيم ما
  • شماره ٢٧٩: گر به ظاهر چون لب پيمانه خاموشيم ما
  • شماره ٢٨٠: چشم مست يار شد مخمور و مدهوشيم ما
  • شماره ٢٨١: جان به لب داريم و همچون صبح خندانيم ما
  • شماره ٢٨٢: بي کسي را کعبه مقصود مي دانيم ما
  • شماره ٢٨٣: آسمان را خانه زنبور مي دانيم ما
  • شماره ٢٨٤: خون دل را باده گلفام مي دانيم ما
  • شماره ٢٨٥: گر چه از عقل گران لنگر فلاطونيم ما
  • شماره ٢٨٦: نور معني در جبين تاک مي بينيم ما
  • شماره ٢٨٧: زير شمشير حوادث پاي بر جاييم ما
  • شماره ٢٨٨: صبر و طاقت از دل بي تاب مي جوييم ما
  • شماره ٢٨٩: تا شد از صدق طلب چون صبح، روشن جان ما
  • شماره ٢٩٠: فارغ است از سير گل مجنون سرگردان ما
  • شماره ٢٩١: سرخ رو مي گردد از ريزش کف احسان ما
  • شماره ٢٩٢: خنده ها بر شمع دارد ديده گريان ما
  • شماره ٢٩٣: دلبر محجوب مي خواهد دل پر خون ما
  • شماره ٢٩٤: نيست بر سبزان گلشن، ديده پر خون ما
  • شماره ٢٩٥: درنمي آيد به چشم از لاغري مجنون ما
  • شماره ٢٩٦: راز دل را مي توان دريافت از سيماي ما
  • شماره ٢٩٧: مي کشد هر لحظه بزم تازه اي بر روي ما
  • شماره ٢٩٨: زخم پنهانم اگر بيرون دهد خونابها
  • شماره ٢٩٩: اي دل بيدار را از چشم مستت خوابها
  • شماره ٣٠٠: اي ز مژگان تو در چشم گلستان خارها
  • شماره ٣٠١: اي زبون در حلقه زنجير زلفت شيرها
  • شماره ٣٠٢: اي ترا در سينه هر ذره پنهان رازها
  • شماره ٣٠٣: اي ره خوابيده را از نقش پايت بالها
  • شماره ٣٠٤: تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جام ها
  • شماره ٣٠٥: پخته مي گردند از سوداي زلفش خام ها
  • شماره ٣٠٦: اي در آتش از گل روي تو نعل لاله ها
  • شماره ٣٠٧: سر نمي پيچند از تيغ اجل ديوانه ها
  • شماره ٣٠٨: متصل گردد فلک را بر يک آيين آسيا
  • شماره ٣٠٩: در بهاران از چمن اي باغبان بيرون ميا
  • شماره ٣١٠: مشو از نفس ايمن تا تواني آرميد آنجا
  • شماره ٣١١: به قدر رم ازين عالم، تواني آرميد آنجا
  • شماره ٣١٢: مرو چون غافلان اي طالب منزل به خواب اينجا
  • شماره ٣١٣: نه هر کس سر برون با تيغ و خنجر مي برد اينجا
  • شماره ٣١٤: کدامين برق جولان گوشه ابرو نمود اينجا؟
  • شماره ٣١٥: چه گرديدي گره، تخمي پي فردا بکار اينجا
  • شماره ٣١٦: گهر نشمرده مي ريزند بر کوته زبان اينجا
  • شماره ٣١٧: منال از نقش کم گر شد قمارت بدنشين اينجا
  • شماره ٣١٨: فقيري پيشه کن، از اغنيا حاجت مخواه اينجا
  • شماره ٣١٩: دگر با نوخطي دارد دل من در ميان سودا
  • شماره ٣٢٠: ز سختي هاي دوران ديده بينا شود پيدا
  • شماره ٣٢١: مرا آن روز راه حرف با دلبر شود پيدا
  • شماره ٣٢٢: که را مي گشت در دل کز زمين انسان شود پيدا؟
  • شماره ٣٢٣: ز زلف آه آخر روي جانان مي شود پيدا
  • شماره ٣٢٤: در آن زلف سيه دلهاي خونين مي شود پيدا
  • شماره ٣٢٥: هزاران همچو بلبل هر بهاري مي شود پيدا
  • شماره ٣٢٦: اگر در دل ز سوز عشق داغي مي شود پيدا
  • شماره ٣٢٧: عتاب و لطف مي گردد ز ابروي بتان پيدا
  • شماره ٣٢٨: به عرياني نگردد از لطافت آن بدن پيدا
  • شماره ٣٢٩: ز سيما مي شود روشندلان را مهر و کين پيدا
  • شماره ٣٣٠: سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را
  • شماره ٣٣١: ز سرسبزي حيات جاودان بخشد تماشا را
  • شماره ٣٣٢: به هر نوعي که مي خواهد دلت بشکن دل ما را
  • شماره ٣٣٣: چه مي آري به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟
  • شماره ٣٣٤: نمي گردد کف بي مغز مانع سير دريا را
  • شماره ٣٣٥: به خاموشي محيط معرفت کن جان گويا را
  • شماره ٣٣٦: چنان دانسته مي بايد درين دنيا نهي پا را
  • شماره ٣٣٧: نه بوي گل، نه رنگ لاله از جا مي برد ما را
  • شماره ٣٣٨: اگر غفلت نهان در سنگ خارا مي کند ما را
  • شماره ٣٣٩: اگر چه نيست غير از کوه غم فريادرس ما را
  • شماره ٣٤٠: نگرديد آتشين رخساره اي فريادرس ما را
  • شماره ٣٤١: ندارد بحر و کان سرمايه دست و دل ما را
  • شماره ٣٤٢: خدايا درپذير اين نعره مستانه ما را
  • شماره ٣٤٣: نمي باشد ز بي برگي چراغي خانه ما را
  • شماره ٣٤٤: ز بت چون پاک سازد بت شکن بتخانه ما را؟
  • شماره ٣٤٥: دهن بستن ز آفت ها نگهبان است دل ها را
  • شماره ٣٤٦: زبان برگ بود از ذکر خامش بوستانها را
  • شماره ٣٤٧: سبک جولان کند شوق سبکروحش گرانها را
  • شماره ٣٤٨: که دارد اين چنين سرگشته و بي تاب دريا را؟
  • شماره ٣٤٩: اگر چه گريه سرشار من، تر کرد دريا را
  • شماره ٣٥٠: چه پروا از غبار خط مشکين است آن لب را؟
  • شماره ٣٥١: بزرگاني که مانع مي شوند ارباب حاجت را
  • شماره ٣٥٢: اگر از اهل ايماني مهيا باش آفت را
  • شماره ٣٥٣: به دست خود کند بيدادگر بنياد دولت را
  • شماره ٣٥٤: نهان کرده است رويت در نقاب حشر جنت را
  • شماره ٣٥٥: مهيا شو دلا در عشق انواع ملامت را
  • شماره ٣٥٦: ز چشم خلق پنهان دار کنج عزلت خود را
  • شماره ٣٥٧: نهان در زنگ ازان چون تيغ دارم جوهر خود را
  • شماره ٣٥٨: سبک از حرف بي مغزان نسازم گوهر خود را
  • شماره ٣٥٩: مزن بر سنگ پيش سخت رويان گوهر خود را
  • شماره ٣٦٠: ازان چون شمع مي کاهم درين محفل تن خود را
  • شماره ٣٦١: خوشا روزي که بينم دلبر بگزيده خود را
  • شماره ٣٦٢: فرو خوردم ز غيرت گريه مستانه خود را
  • شماره ٣٦٣: برآتش مي گذارم خرقه پشمينه خود را
  • شماره ٣٦٤: به زور خود شدي مغرور تا انداختي خود را
  • شماره ٣٦٥: خط از سنگين دلي گفتم برآرد لعل دلبر را
  • شماره ٣٦٦: نسوزد دل به آه گرم من چرخ بد اختر را
  • شماره ٣٦٧: لب ياقوت او تا داد از خط عرض لشکر را
  • شماره ٣٦٨: زبان کوتاه باشد آشناي بحر گوهر را
  • شماره ٣٦٩: ز آه سرد پروا نيست عشاق بلاکش را
  • شماره ٣٧٠: بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را
  • شماره ٣٧١: ز خط عنبرين زيبد نقاب آن روي دلکش را
  • شماره ٣٧٢: گل اندامي که مي دادم به خون ديده آبش را
  • شماره ٣٧٣: ز روي آتشينش حيرتي رو داد آتش را
  • شماره ٣٧٤: به مژگان خارخار از سينه مي روياند آتش را
  • شماره ٣٧٥: به ساغر احتياجي نيست حسن نيم مستش را
  • شماره ٣٧٦: به عزم صيد چين سازد چو زلف صيدبندش را
  • شماره ٣٧٧: چمن پيرا اگر مي ديد روي چون بهارش را
  • شماره ٣٧٨: ز دست يکدگر شکرلبان گيرند سنگش را
  • شماره ٣٧٩: چه خوش باشد در آغوش آورم سرو روانش را
  • شماره ٣٨٠: به زلف عنبرين روبند خوبان جلوه گاهش را
  • شماره ٣٨١: کنم نظاره چون بي پرده رخسار نکويش را؟
  • شماره ٣٨٢: نگاه عجز باشد گر زباني هست عاشق را
  • شماره ٣٨٣: نه از گل مي گشايد دل، نه از گلزار عاشق را
  • شماره ٣٨٤: غبار خط جانان لنگر آرام شد دل را
  • شماره ٣٨٥: معلم نيست حاجت در تپيدن کشته دل را
  • شماره ٣٨٦: سفيدي هاي مو بيدار کي سازد سيه دل را؟
  • شماره ٣٨٧: به دنياي دني بگذار جسم پاي در گل را
  • شماره ٣٨٨: مهيا در دل تنگ است برگ عيش بلبل را
  • شماره ٣٨٩: نکرد از ناله شبخيز با خود گرمخون گل را
  • شماره ٣٩٠: اگر آزاده اي بگذار اسباب تجمل را
  • شماره ٣٩١: به دنيا ساختم مشغول چشم روشن دل را
  • شماره ٣٩٢: درين گلشن نباشد نعل در آتش چسان گل را؟
  • شماره ٣٩٣: ز ارباب تجرد نيست بر دل بار عالم را
  • شماره ٣٩٤: نه آسان است بر گردن گرفتن کار عالم را
  • شماره ٣٩٥: به جوش آورد باد نوبهاران خون عالم را
  • شماره ٣٩٦: مسوز اي سنگدل از انتظار مي کبابم را
  • شماره ٣٩٧: مکن يارب گران در منتهاي عمر گوشم را
  • شماره ٣٩٨: به وحدت مي توان کردن سبک غم هاي عالم را
  • شماره ٣٩٩: مکن بي بهره يارب از قبول دل بيانم را
  • شماره ٤٠٠: نظر کن در ترازو داري آن خورشيد تابان را
  • شماره ٤٠١: به هم پيچد خط مشکين بساط حسن خوبان را
  • شماره ٤٠٢: ز باران جمع گردد خاطر آشفته مستان را
  • شماره ٤٠٣: ز روي لاله گون متراش خط عنبرافشان را
  • شماره ٤٠٤: مکن کوتاه در ايام خط زلف پريشان را
  • شماره ٤٠٥: چه داند آن ستمگر قدر دل هاي پريشان را؟
  • شماره ٤٠٦: مسخر کرد خط عنبرين رخسار جانان را
  • شماره ٤٠٧: فروغ حسن از خط بيش گردد لاله رويان را
  • شماره ٤٠٨: ز سرو و گل چمن مينا و جام آورد مستان را
  • شماره ٤٠٩: ز منع افزون شود شوق گرستن بي قراران را
  • شماره ٤١٠: ز خلوت نيست بر خاطر غمي وحدت شعاران را
  • شماره ٤١١: فروغ مهر باشد ديده اخترشماران را
  • شماره ٤١٢: نمي خواهيم روي تلخ ابر نوبهاران را
  • شماره ٤١٣: نسازد رويگردان کثرت لشکر دليران را
  • شماره ٤١٤: نباشد الفتي با جسم، جان سينه ريشان را
  • شماره ٤١٥: زبان لاف رسوا مي کند ناقص کمالان را
  • شماره ٤١٦: محابا نيست از برق حوادث خوشه چينان را
  • شماره ٤١٧: ز رنجش نيست خوشتر هيچ خلقي تندخويان را
  • شماره ٤١٨: گزيري از علايق نيست زير چرخ يک تن را
  • شماره ٤١٩: متاب از کشتن ما اي غزال شوخ گردن را
  • شماره ٤٢٠: بدل زان با تپيدن هاي دل کردم دويدن را
  • شماره ٤٢١: ز مهر و ماه سازد سير، رويت چشم روزن را
  • شماره ٤٢٢: به چشم کم مبين اي کج نظر دلهاي پر خون را
  • شماره ٤٢٣: نبردم زير خاک از عجز با خود دعوي خون را
  • شماره ٤٢٤: نگه دار از لب پيمانه آن لبهاي ميگون را
  • شماره ٤٢٥: شکوه حسن ليلي آنچنان پر کرد هامون را
  • شماره ٤٢٦: ز بس انديشه ليلي به هم پيچيد مجنون را
  • شماره ٤٢٧: خموشي مهر خاموشي زند بر لب سخن چين را
  • شماره ٤٢٨: طلايي شد چمن ساقي بگردان جام زرين را
  • شماره ٤٢٩: اگر چه رنگ آن گل مي برد از کار گلچين را
  • شماره ٤٣٠: چه پروا از عتاب و ناز عشاق بلاجو را
  • شماره ٤٣١: به هر تردامني منماي آن آيينه رو را
  • شماره ٤٣٢: تهي چشمان چه مي دانند قدر روي نيکو را؟
  • شماره ٤٣٣: صفاي ساعدت نيلي شمارد دست موسي را
  • شماره ٤٣٤: سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبي را
  • شماره ٤٣٥: هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتي را
  • شماره ٤٣٦: دلم خاک مراد خويش داند نامرادي را
  • شماره ٤٣٧: مده در جوش گل چون لاله از کف ميگساري را
  • شماره ٤٣٨: خوش آن آزاده کز مردم نهان دارد فقيري را
  • شماره ٤٣٩: ز اسرار حقيقت بهره ور کن عشقبازي را
  • شماره ٤٤٠: گر آن شيرين سخن تلقين کند گفتار طوطي را
  • شماره ٤٤١: تکلف نيست در گفتار رند لاابالي را
  • شماره ٤٤٢: به عصيان مگذران زنهار ايام جواني را
  • شماره ٤٤٣: مده از دست در پيري شراب ارغواني را
  • شماره ٤٤٤: به آهي مي توان از خود برآوردن جهاني را
  • شماره ٤٤٥: نه هر چشمي سزاوارست رخسار معاني را
  • شماره ٤٤٦: کسوفي هست دايم آفتاب زندگاني را
  • شماره ٤٤٧: غنيمت دان درين وحشت سرا خلوت گزيني را
  • شماره ٤٤٨: زر و سيم جهان در پرده دارد عمر کاهي را
  • شماره ٤٤٩: رسانيده است حسن او به جايي بي وفايي را
  • شماره ٤٥٠: خرابي باعث تعمير باشد بينوايي را
  • شماره ٤٥١: کند ليلي چنين گر جلوه مستانه در صحرا
  • شماره ٤٥٢: به دل هاي پر از خون حرف آن زلف دو تا بگشا
  • شماره ٤٥٣: ندارد حاجت مشاطه روي گلعذار ما
  • شماره ٤٥٤: ز خط سبز شد فيروزه اي لعل نگار ما
  • شماره ٤٥٥: نباشد چون تن آسانان ز خورد و خواب عيش ما
  • شماره ٤٥٦: فلک پرواز سازد آه را درد گران ما
  • شماره ٤٥٧: ندارد زآفتاب تربيت طالع بيان ما
  • شماره ٤٥٨: ز تأثير دل بيدار، چشم تر شود بينا
  • شماره ٤٥٩: مي جان بخش اگر چه جام زر مي گيرد از مينا
  • شماره ٤٦٠: اگر اين بار مي آيد به دستم گردن مينا
  • شماره ٤٦١: مدار از دامن شب دست وقت عرض مطلب ها
  • شماره ٤٦٢: ندارد خواب چشم عاشق ديوانه در شبها
  • شماره ٤٦٣: ز سختي هاي عالم قانعان را هست لذت ها
  • شماره ٤٦٤: زهي ز انديشه لعل تو پر خون جام فکرت ها
  • شماره ٤٦٥: مدار از منزل آرايان طمع معماري دلها
  • شماره ٤٦٦: به يک پيمانه مي، کرد ساقي حل مشکل ها
  • شماره ٤٦٧: اگر مردي مرو در پرده ناموس چون زنها
  • شماره ٤٦٨: زهي از غيرت رويت گريبان چاک گلشن ها
  • شماره ٤٦٩: مباش اي رهنورد عشق نوميد از تپيدن ها
  • شماره ٤٧٠: ز خرمن صلح کن با دانه اي از دوربيني ها
  • شماره ٤٧١: ترا پر چون صدف شد گوش از سيماب در دريا
  • شماره ٤٧٢: به هر شورش مده چون موج از کف دامن دريا
  • شماره ٤٧٣: نماند از نارسايي مدي از احسان درين دريا
  • شماره ٤٧٤: چسان گردد تهي از عقد گوهر سينه دريا؟
  • شماره ٤٧٥: محمل شوق کجا، کعبه اميد کجا
  • شماره ٤٧٦: من و مصري که شکرخيز بود خاک آنجا
  • شماره ٤٧٧: صاف گشتن ز خودي باده ناب است اينجا
  • شماره ٤٧٨: هر که هست، از مي ديدار تو مست است اينجا
  • شماره ٤٧٩: سخن از صلح مگو، عالم جنگ است اينجا
  • شماره ٤٨٠: مستي و بي خبري رتبه عام است اينجا
  • شماره ٤٨١: همه کس طالب آن سرو روان است اينجا
  • شماره ٤٨٢: فتنه روز جزا خانه نشين است اينجا
  • شماره ٤٨٣: دل چسان گردد ازان زلف گرهگير جدا؟
  • شماره ٤٨٤: نيست در ديده ما منزلتي دنيا را
  • شماره ٤٨٥: آرزو چند به هر سوي کشاند ما را؟
  • شماره ٤٨٦: مي شود راز دل از جبهه نمايان ما را
  • شماره ٤٨٧: گريه سوختگان اشک کباب است ترا
  • شماره ٤٨٨: دست شستن ز بقا آب حيات است ترا
  • شماره ٤٨٩: چه غم از کشتن عشاق فگارست ترا؟
  • شماره ٤٩٠: خون ما گر سبب چهره آل است ترا
  • شماره ٤٩١: اي که از عالم معني خبري نيست ترا
  • شماره ٤٩٢: حسن اگر جلوه دهد بر سر بازار ترا
  • شماره ٤٩٣: کيست گردن ننهد دام جهانگير ترا؟
  • شماره ٤٩٤: طالعي کو، که کشم مست در آغوش ترا؟
  • شماره ٤٩٥: نه به چشم و دل تنها نگرانيم ترا
  • شماره ٤٩٦: باغبان در نگشوده است گلستان ترا
  • شماره ٤٩٧: گر نبينيم به خلوت رخ چون ماه ترا
  • شماره ٤٩٨: نمک خال بود داغ تمناي ترا
  • شماره ٤٩٩: گل ازان زود به بازار رساند خود را
  • شماره ٥٠٠: هر که چون شيشه به پيمانه رساند خود را
  • شماره ٥٠١: باده در لعل لب يار نمايد خود را
  • شماره ٥٠٢: حسن کي در دل چون سنگ نمايد خود را؟
  • شماره ٥٠٣: راه خوابيده رسانيد به منزل خود را
  • شماره ٥٠٤: چشم بگشا، سبک از خواب گران کن خود را
  • شماره ٥٠٥: ما که در خم ننموديم فلاطون خود را
  • شماره ٥٠٦: نيست انديشه اي از زخم زبان سرکش را
  • شماره ٥٠٧: از نظر کرد نهان خط رخ آن مهوش را
  • شماره ٥٠٨: تا به حدي است لطافت رخ پرتابش را
  • شماره ٥٠٩: شانه گر باز کند زلف گرهگيرش را
  • شماره ٥١٠: سخن آن است که از جاي درآرد دل را
  • شماره ٥١١: عشق سازد ز هوس پاک دل آدم را
  • شماره ٥١٢: فقر بي قدر کند سلطنت عالم را
  • شماره ٥١٣: وحشتي داده ز اوضاع جهان دست مرا
  • شماره ٥١٤: تلخي عالم ناساز شراب است مرا
  • شماره ٥١٥: هر نفس تازه گلي زيب کنارست مرا
  • شماره ٥١٦: نفس سوخته روشنگر جان است مرا
  • شماره ٥١٧: نوخطي سلسله جنبان جنون است مرا
  • شماره ٥١٨: دل پريخانه آن روي چو ماه است مرا
  • شماره ٥١٩: گل داغ است اگر تاج زري هست مرا
  • شماره ٥٢٠: چون خم از کوي مغان پاي سفر نيست مرا
  • شماره ٥٢١: دل مقيد به شکرزار هوس نيست مرا
  • شماره ٥٢٢: رنگي از لاله عذاران جهان نيست مرا
  • شماره ٥٢٣: در بيابان طلب، راهبري نيست مرا
  • شماره ٥٢٤: چون گشايد ز چمن خاطر ناشاد مرا؟
  • شماره ٥٢٥: آن که سوز جگر و ديده تر داد مرا
  • شماره ٥٢٦: آنچنان عشق تو بدخوي برآورد مرا
  • شماره ٥٢٧: نخل قد تو هم آغوش بلا کرد مرا
  • شماره ٥٢٨: سبک از عقل به يک رطل گران کرد مرا
  • شماره ٥٢٩: نيم آن شعله که خاموش توان کرد مرا
  • شماره ٥٣٠: عزلت از عالم دلگير برآورد مرا
  • شماره ٥٣١: مي کند وقت خوش از عمر برومند مرا
  • شماره ٥٣٢: تا دل از روي تو شد مطلع انوار مرا
  • شماره ٥٣٣: برسانيد به خاک قدم يار مرا
  • شماره ٥٣٤: از گلستان نشود غنچه دل باز مرا
  • شماره ٥٣٥: مي کند گرم طلب شعله آواز مرا
  • شماره ٥٣٦: چون مي کهنه چه شد گر نبود جوش مرا؟
  • شماره ٥٣٧: هوش نگذاشت به سر آن لب مي نوش مرا
  • شماره ٥٣٨: دل سيه شد ز سيه خانه افلاک مرا
  • شماره ٥٣٩: آشنايي به کسي نيست درين خانه مرا
  • شماره ٥٤٠: مي پرد چشم به خال لب جانانه مرا
  • شماره ٥٤١: وصل و هجرست يکي چشم و دل حيران را
  • شماره ٥٤٢: تازه دارد دل من خار و خس مژگان را
  • شماره ٥٤٣: مژه مانع نشود اشک سبک جولان را
  • شماره ٥٤٤: ميزباني که ز جان سير کند مهمان را
  • شماره ٥٤٥: شد ز زنجير فزون شور جنون مجنون را
  • شماره ٥٤٦: نيست آسودگي از سير و سفر مجنون را
  • شماره ٥٤٧: تندي خوي ضرورست سخن آيين را
  • شماره ٥٤٨: گل به صد ديده شبنم نگران است او را
  • شماره ٥٤٩: غم مردن نبود جان غم اندوخته را
  • شماره ٥٥٠: گر به گلزار بري آن رخ افروخته را
  • شماره ٥٥١: گريه بسيار بود نو به وجود آمده را
  • شماره ٥٥٢: صلح در پرده بود يار به جنگ آمده را
  • شماره ٥٥٣: شوق اگر قافله سالار شود قافله را
  • شماره ٥٥٤: نشد از روي تو سيراب نظر آينه را
  • شماره ٥٥٥: چند بر کوردلان جلوه دهم معني را؟
  • شماره ٥٥٦: لب ميگون تو خمار کند تقوي را
  • شماره ٥٥٧: گريه از دل نبرد کلفت روحاني را
  • شماره ٥٥٨: خوش کن از لاله رخان زلف پريشاني را
  • شماره ٥٥٩: تا به کي در ته زنگار بود خنجر ما؟
  • شماره ٥٦٠: هست پيوسته به درياي کرم گوهر ما
  • شماره ٥٦١: حلقه هر در باغي نشود ديده ما
  • شماره ٥٦٢: گر چه از درد خزاني شده رخساره ما
  • شماره ٥٦٣: تا چه گل ريشه دوانيده در انديشه ما؟
  • شماره ٥٦٤: هست چون تاک پر از باده رگ و ريشه ما
  • شماره ٥٦٥: آب حيوان زند آب در ميخانه ما
  • شماره ٥٦٦: سيل را گنج شمارد دل ويرانه ما
  • شماره ٥٦٧: روشن است از دل بي کينه ما سينه ما
  • شماره ٥٦٨: گرد اندوه پذيرد ز طرب سينه ما
  • شماره ٥٦٩: مشرق مهر بود سينه بي کينه ما
  • شماره ٥٧٠: چرخ پر گوهر شب تاب شد از گريه ما
  • شماره ٥٧١: از بساط فلک آن سوي بود بازي ما
  • شماره ٥٧٢: علم نصرت ما آه سحرگاهي ما
  • شماره ٥٧٣: دل نگرديد شب وصل تهي از گله ها
  • شماره ٥٧٤: کمال حسن کجا، ديده پر آب کجا؟
  • شماره ٥٧٥: به مجلسي که کشي از نقاب بند آنجا
  • شماره ٥٧٦: به محفل تو که خاموش بود سپند آنجا
  • شماره ٥٧٧: نگاه دار سر رشته حساب اينجا
  • شماره ٥٧٨: رسيدگي ز مطالب گذشتن است اينجا
  • شماره ٥٧٩: به تيغ کج نشود راست هيچ کار اينجا
  • شماره ٥٨٠: خوش آن که از دو جهان گشت بي نياز اينجا
  • شماره ٥٨١: عيار حسن ز صاحب نظر شود پيدا
  • شماره ٥٨٢: عجب که يک دل خوش در جهان شود پيدا
  • شماره ٥٨٣: چه مي کنند حريفان عشق صهبا را؟
  • شماره ٥٨٤: فکنده ايم به امروز کار فردا را
  • شماره ٥٨٥: چه نسبت است به گردنکشي مدارا را؟
  • شماره ٥٨٦: کجا نظر به گل و ياسمن بود ما را؟
  • شماره ٥٨٧: به شاهراه توکل بود سفر ما را
  • شماره ٥٨٨: نداد عشق گريبان به دست کس ما را
  • شماره ٥٨٩: مبين ز موج تهيدست خوار دريا را
  • شماره ٥٩٠: مبر به جاي اطاعت به کار طاعت را
  • شماره ٥٩١: چه حاجت است به افسانه خواب غفلت را؟
  • شماره ٥٩٢: مده به چشم و دل خويش راه، غفلت را
  • شماره ٥٩٣: چنين که عقل کشيده است زير بند ترا
  • شماره ٥٩٤: ز دوزخ است چه پروا نيازمند ترا؟
  • شماره ٥٩٥: به صيد شير نر اي بي جگر چه کار ترا؟
  • شماره ٥٩٦: اگر به بندگي ارشاد مي کنيم ترا
  • شماره ٥٩٧: خمار مي نکند زرد ارغوان ترا
  • شماره ٥٩٨: مکن ز ساده دلي خرج چشم بد خود را
  • شماره ٥٩٩: چه غم ز آه من آن خط روح پرور را؟
  • شماره ٦٠٠: ز درد و داغ چه پرواست دردپرور را؟
  • شماره ٦٠١: شکيب نيست ز معشوق، عشق سرکش را
  • شماره ٦٠٢: ز آه سرد چه پرواست حسن سرکش را؟
  • شماره ٦٠٣: عرق به چهره نشسته است آن پريوش را
  • شماره ٦٠٤: ز گريه سرکشي افزود آن پريوش را
  • شماره ٦٠٥: گذاشتيم به اغيار زلف پر خم را
  • شماره ٦٠٦: مکن به غنچه گره نوبهار عالم را
  • شماره ٦٠٧: گداخت ديدن آن روي بي نقاب مرا
  • شماره ٦٠٨: به خنده اي بنواز اين دل خراب مرا
  • شماره ٦٠٩: چو تار چنگ، فلک چون نمي نواخت مرا
  • شماره ٦١٠: ز خاک کوي تو پرواز مشکل است مرا
  • شماره ٦١١: گرفتگي دل از چشم روشن است مرا
  • شماره ٦١٢: ز عشق، سينه پر داغ گلشني است مرا
  • شماره ٦١٣: به اعتبار جهان هيچ کار نيست مرا
  • شماره ٦١٤: اگر چه حوصله وصل يار نيست مرا
  • شماره ٦١٥: همان کسي که به دست کرم سرشت مرا
  • شماره ٦١٦: ز روي گرم که در جان شرر گرفت مرا؟
  • شماره ٦١٧: اگر چه عشق به ظاهر خراب کرد مرا
  • شماره ٦١٨: زبان هر هرزه درايي به جان رساند مرا
  • شماره ٦١٩: ز درد و داغ محبت سرشته اند مرا
  • شماره ٦٢٠: ارگ چه سيل فنا برد هر چه بود مرا
  • شماره ٦٢١: شد از رکاب تو پيدا هلال عيد مرا
  • شماره ٦٢٢: ز خود برآمده ام، با سفر چه کار مرا؟
  • شماره ٦٢٣: نمي توان ز سخن ساختن خموش مرا
  • شماره ٦٢٤: کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا
  • شماره ٦٢٥: کجا به دام کشد سايه نهال مرا
  • شماره ٦٢٦: چه احتياج دليل است در رحيل مرا؟
  • شماره ٦٢٧: ز خامشي دل روشن شود سياه مرا
  • شماره ٦٢٨: نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا
  • شماره ٦٢٩: به خاک و خون نکشد خصمي زمانه مرا
  • شماره ٦٣٠: شکست نقش مرادست بورياي مرا
  • شماره ٦٣١: به هر که هر چه ضرورست داده اند آن را
  • شماره ٦٣٢: احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را
  • شماره ٦٣٣: بهار شد که ببندند در گلستان را
  • شماره ٦٣٤: لبت به خون جگر شسته روي مرجان را
  • شماره ٦٣٥: ببين به دور لبش خط عنبرافشان را
  • شماره ٦٣٦: بود به حفظ خدا دل قوي ضعيفان را
  • شماره ٦٣٧: ز اشک گرم خطر نيست خار مژگان را
  • شماره ٦٣٨: گرفت خط تو دلهاي بي قراران را
  • شماره ٦٣٩: گل است باده گلرنگ باده خواران را
  • شماره ٦٤٠: چه حاجت است به خال آن بياض گردن را؟
  • شماره ٦٤١: مکن دلير نگاه آن بياض گردن را
  • شماره ٦٤٢: ز هوش برد چنان حيرت تو گلشن را
  • شماره ٦٤٣: چه حاجت است به گلگونه، روي گلگون را؟
  • شماره ٦٤٤: بس است تيغ تغافل من بلاجو را
  • شماره ٦٤٥: ز داغ نيست محابا به درد ساخته را
  • شماره ٦٤٦: ز حرف سرد چه پروا روان سوخته را؟
  • شماره ٦٤٧: رساند ابر به جايي گهرفشاني را
  • شماره ٦٤٨: دوام نيست چو ايام گل جواني را
  • شماره ٦٤٩: به کوي عشق مبر زاهد ريايي را
  • شماره ٦٥٠: اگر به لاله شوي هم پياله در صحرا
  • شماره ٦٥١: ازان دو سلسله عنبرين گره بگشا
  • شماره ٦٥٢: چو ديگران نه به ظاهر بود عبادت ما
  • شماره ٦٥٣: رسيده است به آفاق صيت دولت ما
  • شماره ٦٥٤: به هر ترنمي از جاي مي رود دل ما
  • شماره ٦٥٥: شديم پير و نشد تر دو چشم بي نم ما
  • شماره ٦٥٦: چراغ راه ندارد به بزم روشن ما
  • شماره ٦٥٧: ز خون شکفته شود چون شراب شيشه ما
  • شماره ٦٥٨: ز عمر باج ستاند مي دو ساله ما
  • شماره ٦٥٩: حديث خام مجوييد در رساله ما
  • شماره ٦٦٠: ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟
  • شماره ٦٦١: ز هم نمي گسلد عيش جاودانه ما
  • شماره ٦٦٢: رسيده است به معراج اوج پستي ما
  • شماره ٦٦٣: شکست رنگ مي از ترک ميگساري ما
  • شماره ٦٦٤: رسيد صبر به فرياد بينوايي ما
  • شماره ٦٦٥: هزار حيف که گل کرد بينوايي ما
  • شماره ٦٦٦: مرا ز نشأه مي ساخت کامياب هوا
  • شماره ٦٦٧: زهي به غمزه جانسوز برق مذهب ها
  • شماره ٦٦٨: چنان که از نمک افزون شود جراحتها
  • شماره ٦٦٩: به دور کاکل و زلف تو سنبلستان ها
  • شماره ٦٧٠: شکوفه شور فکنده است در گلستان ها
  • شماره ٦٧١: اگر چه خوش نبود سير بوستان تنها
  • شماره ٦٧٢: غم حساب ندارم ز مي پرستي ها
  • شماره ٦٧٣: به خرج رفت حياتم ز هرزه کوشي ها
  • شماره ٦٧٤: زهي نقاب جمالت برهنه رويي ها
  • شماره ٦٧٥: آن را که نيست وسعت مشرب درين سرا
  • شماره ٦٧٦: آسان چسان شود ز وطن ديده ور جدا؟
  • شماره ٦٧٧: بلبل نمي شود به قفس از چمن جدا
  • شماره ٦٧٨: چشمي که شد ز ديدن حسن آفرين جدا
  • شماره ٦٧٩: مي مي کند خيال تنک ظرف آب را
  • شماره ٦٨٠: روي تو غنچه ساخت گل آفتاب را
  • شماره ٦٨١: هر کس نکرده در گرو مي کتاب را
  • شماره ٦٨٢: مي سوزد آرزو دل پراضطراب را
  • شماره ٦٨٣: در ششدرست مهره اسير جهات را
  • شماره ٦٨٤: دلکوب نيست حادثه دنياپرست را
  • شماره ٦٨٥: از دل بپرس نيک و بد هر سرشت را
  • شماره ٦٨٦: فصل بهار کرد مصور بهشت را
  • شماره ٦٨٧: مي فارغ از جهان مکرر کند ترا
  • شماره ٦٨٨: سرگشته چند فکر پريشان کند ترا؟
  • شماره ٦٨٩: بي آب ساخت خط، لب جان پرور ترا
  • شماره ٦٩٠: هم ناله رباب نباشد کسي چرا؟
  • شماره ٦٩١: در جوش گل شراب ننوشد کسي چرا؟
  • شماره ٦٩٢: ترجيح مي دهد به پدر اوستاد را
  • شماره ٦٩٣: قيد عيال، پست کند راي مرد را
  • شماره ٦٩٤: بادام تلخ نيست سزاوار قند را
  • شماره ٦٩٥: خط تلخ ساخت آن دهن همچو قند را
  • شماره ٦٩٦: عشق است غمگسار دل دردمند را
  • شماره ٦٩٧: افسردگي است چاره دل دردمند را
  • شماره ٦٩٨: واديد کرده است به من تلخ، ديد را
  • شماره ٦٩٩: يک بار بي خبر به شبستان من درآ
  • شماره ٧٠٠: روي تو سوخته است دل لاله زار را
  • شماره ٧٠١: ديوانه کرد سبزه خطت بهار را
  • شماره ٧٠٢: درياب صبح فيض نسيم بهار را
  • شماره ٧٠٣: در آتش است نعل، نسيم بهار را
  • شماره ٧٠٤: از شرم، حرص دلبري افزود ناز را
  • شماره ٧٠٥: مستي ز خط زياده شد آن دلنواز را
  • شماره ٧٠٦: دانسته ام غرور خريدار خويش را
  • شماره ٧٠٧: از کينه پاک کن دل افگار خويش را
  • شماره ٧٠٨: کوتاه ساز رشته آمال خويش را
  • شماره ٧٠٩: پوشيده گر به زلف کني روي خويش را
  • شماره ٧١٠: حاجت به خون گرم جگر نيست داغ را
  • شماره ٧١١: پيوسته دل سياه بود خلق تنگ را
  • شماره ٧١٢: تيغ زبان لاف نباشد کمال را
  • شماره ٧١٣: هست از زوال نعل در آتش کمال را
  • شماره ٧١٤: نتوان به خواب کرد مسخر خيال را
  • شماره ٧١٥: در کوي عشق ره نبود جبرئيل را
  • شماره ٧١٦: عارف متابعت نکند قال و قيل را
  • شماره ٧١٧: در گردش آوريد مي لعل فام را
  • شماره ٧١٨: پيچيده است دست تو دست کليم را
  • شماره ٧١٩: شد استخوان ز دور فلک توتيا مرا
  • شماره ٧٢٠: غمگين نيم که خلق شمارند بد مرا
  • شماره ٧٢١: مي در پياله خون جگر مي شود مرا
  • شماره ٧٢٢: سودا به کوه و دشت صلا مي دهد مرا
  • شماره ٧٢٣: دشنام يار جان دگر مي دهد مرا
  • شماره ٧٢٤: ابروي او نرفت ز مد نظر مرا
  • شماره ٧٢٥: پيچيده درد هجر تو بر يکدگر مرا
  • شماره ٧٢٦: از گرد خط، فزود محبت به دل مرا
  • شماره ٧٢٧: از بس گرفت تنگي دل در ميان مرا
  • شماره ٧٢٨: از بس گرفت تنگي دل در ميان مرا
  • شماره ٧٢٩: افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا
  • شماره ٧٣٠: گر قابل ملال نيم، شاد کن مرا
  • شماره ٧٣١: از کار رفته دست چو دست سبو مرا
  • شماره ٧٣٢: سرگشته ساخت خال دلاراي او مرا
  • شماره ٧٣٣: از باده چون کند عرق آلود ماه را
  • شماره ٧٣٤: رويت ز هاله حلقه کند نام ماه را
  • شماره ٧٣٥: طاعت کند سرشک ندامت گناه را
  • شماره ٧٣٦: رفتم ز راه دل خس و خار گناه را
  • شماره ٧٣٧: مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
  • شماره ٧٣٨: با زلف کار نيست رخ يار ديده را
  • شماره ٧٣٩: طاقت کجاست روي عرقناک ديده را؟
  • شماره ٧٤٠: خال لب تو راهنمايي است بوسه را
  • شماره ٧٤١: گيرم چگونه زان بت طناز بوسه را؟
  • شماره ٧٤٢: دل خود به خود شکسته شود عشق پيشه را
  • شماره ٧٤٣: دايم ز نازکي است دل افگار شيشه را
  • شماره ٧٤٤: مگذار بر زمين دل شبها پياله را
  • شماره ٧٤٥: دادم ز شور عشق به سيلاب خانه را
  • شماره ٧٤٦: از خصم کجروست چه غم راست خانه را؟
  • شماره ٧٤٧: افتادگي برآورد از خاک دانه را
  • شماره ٧٤٨: پرواي مرگ نيست گداي برهنه را
  • شماره ٧٤٩: روشن ز داغ هاي نهان ساز سينه را
  • شماره ٧٥٠: بشنو ز من ترانه غيرت فزاي را
  • شماره ٧٥١: چون پاي خم به دست فتادت کمر گشا
  • شماره ٧٥٢: شد بي صفا ز خاک سيه کاسه آب ما
  • شماره ٧٥٣: پاک است همچو صبح به عالم حساب ما
  • شماره ٧٥٤: آماده است از دل پر خون شراب ما
  • شماره ٧٥٥: از نان و آب نيست بقا و ثبات ما
  • شماره ٧٥٦: در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما
  • شماره ٧٥٧: اي جبهه تو آينه سرنوشت ما
  • شماره ٧٥٨: بيگانگي شده است ز عالم مراد ما
  • شماره ٧٥٩: ياقوت کهربا شود از آه سرد ما
  • شماره ٧٦٠: چون ني ز ناله نيست تهي بندبند ما
  • شماره ٧٦١: دود از نهاد خلق برآرد گزند ما
  • شماره ٧٦٢: داغ است لاله زار دل دردمند ما
  • شماره ٧٦٣: عالم ختن شد از قلم مشکسود ما
  • شماره ٧٦٤: دايم شکفته است دل داغدار ما
  • شماره ٧٦٥: منگر به چشم کم به دل داغدار ما
  • شماره ٧٦٦: آميخته است مستي ما با خمار ما
  • شماره ٧٦٧: با اختيار حق چه بود اختيار ما؟
  • شماره ٧٦٨: دوري ز خلق، باغ و بهارست پيش ما
  • شماره ٧٦٩: برق جلال، عين جمال است پيش ما
  • شماره ٧٧٠: آشفتگي ز عقل پذيرد دماغ ما
  • شماره ٧٧١: در سير و دور مي گذرد ماه و سال ما
  • شماره ٧٧٢: دست فلک کبود شد از گوشمال ما
  • شماره ٧٧٣: هرگز تهي ز خون جگر نيست جام ما
  • شماره ٧٧٤: دل از خدا به صنع خدا بسته ايم ما
  • شماره ٧٧٥: دل از قضا به دست رضا داده ايم ما
  • شماره ٧٧٦: خون در دل هوا و هوس کرده ايم ما
  • شماره ٧٧٧: از جنبش نسيم کرم زنده ايم ما
  • شماره ٧٧٨: عمري است حلقه در ميخانه ايم ما
  • شماره ٧٧٩: خجلت ز عشق پاک گهر مي بريم ما
  • شماره ٧٨٠: دل را ز قيد جسم رها مي کنيم ما
  • شماره ٧٨١: دايم ز خود سفر چو شرر مي کنيم ما
  • شماره ٧٨٢: از گريه خاک دام چمن مي کنيم ما
  • شماره ٧٨٣: تا چند نقشبند تمنا شويم ما
  • شماره ٧٨٤: رنگين تر از حناست بهار و خزان ما
  • شماره ٧٨٥: لرزيد بس که دل به تن ناتوان ما
  • شماره ٧٨٦: روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟
  • شماره ٧٨٧: بر رو چو برگ گل ندويده است خون ما
  • شماره ٧٨٨: از بس سترد گرد ملال از جبين ما
  • شماره ٧٨٩: رحمت گرفته روي ز گرد گناه ما
  • شماره ٧٩٠: صبح جهان بود نفس غم زداي ما
  • شماره ٧٩١: رزق ملايک است نواي رساي ما
  • شماره ٧٩٢: آمد خزان و تر نشد از مي گلوي ما
  • شماره ٧٩٣: دستي که شد به گردش پيمانه آشنا
  • شماره ٧٩٤: اي حسن پرده سوز تو برق نقاب ها
  • شماره ٧٩٥: وقت است جوش باده زند لاله زارها
  • شماره ٧٩٦: اي روشن از فروغ تو چشم چراغ ها
  • شماره ٧٩٧: نتوان به بي مثال رسيد از مثال ها
  • شماره ٧٩٨: در آتشم ز ديده شوخ ستاره ها
  • شماره ٧٩٩: وقت است سربرآورد از خاک، لاله ها
  • شماره ٨٠٠: از دست و تيغ عشق فگارند لاله ها




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است