اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان صائب / غزليات - قسمت پنجم

غزليات - قسمت پنجم

  • شماره ١: که بر بالين من با قامت چالاک مي آيد؟
  • شماره ٢: به آساني به روي زرد ما کي رنگ مي آيد؟
  • شماره ٣: نفس از سينه ام از بس به خون آغشته مي آيد
  • شماره ٤: از ان گلشن دل گستاخ من گل چيده مي آيد
  • شماره ٥: اگر درد مرا زان بي مروت چاره مي آيد
  • شماره ٦: بغير از دل مصاف عشق ديگر از که مي آيد؟
  • شماره ٧: کدامين آتشين سيما به اين ويرانه مي آيد؟
  • شماره ٨: به عشق لاابالي کوه طاقت بر نمي آيد
  • شماره ٩: نه بيدردي است گر اشکم به چشم تر نمي آيد
  • شماره ١٠: ز آهم نم به چشم چرخ بداختر نمي آيد
  • شماره ١١: ز مغز من به صهبا خشکي غم برنمي آيد
  • شماره ١٢: مصفا تا نمي گردد، زتن جان بر نمي آيد
  • شماره ١٣: خيال او به تدبير از دل من برنمي آيد
  • شماره ١٤: زدل کاري که آيد از لب خندان نمي آيد
  • شماره ١٥: زانجم نور مه در ديده روزن نمي آيد
  • شماره ١٦: به کار سينه صافان ديده روشن نمي آيد
  • شماره ١٧: زمن راز دل صدچاک پوشيدن نمي آيد
  • شماره ١٨: به خاطر هيچگه آن قامت موزون نمي آيد
  • شماره ١٩: زدست خواجه از ابرام زر بيرون نمي آيد
  • شماره ٢٠: تمنا از دل اهل هوس بيرون نمي آيد
  • شماره ٢١: تمنا از دل اهل هوس بيرون نمي آيد
  • شماره ٢٢: نبيند زير پاي خويش، رعنا اين چنين بايد
  • شماره ٢٣: زدل رم مي کند، چشم بلاجو اين چنين بايد
  • شماره ٢٤: نوا پيوسته در بزم شراب ناب مي بايد
  • شماره ٢٥: زسوز عشق داغي بر دل افگار مي بايد
  • شماره ٢٦: نکويان را عتاب و لطف با هم يار مي بايد
  • شماره ٢٧: قبول عشق سرکش را دل ديوانه مي بايد
  • شماره ٢٨: مدام از عشق جوشي در دل بي کينه مي بايد
  • شماره ٢٩: مگر زلف سبکسير تو از جولان بياسايد
  • شماره ٣٠: دل عاشق کجا از ساغر سرشار بگشايد؟
  • شماره ٣١: دل عاشق کي از هر نسخه وصف الحال بگشايد؟
  • شماره ٣٢: به هر نامحرمي عاشق لب اظهار نگشايد
  • شماره ٣٣: گره تا کي ز ابروي سخن پرداز نگشايد؟
  • شماره ٣٤: حواس کم خرد را نفس جاهل کار فرمايد
  • شماره ٣٥: مقام بوسه لب زان عارض سيراب مي جويد
  • شماره ٣٦: به مي آن کس که کلفت از دل پرشور من شويد
  • شماره ٣٧: غبار کلفت از دل ساغر سرشار مي شويد
  • شماره ٣٨: زدل زنگ کدورت چشم خونپالا نمي شويد
  • شماره ٣٩: صدف گرد يتيمي از رخ گوهر نمي شويد
  • شماره ٤٠: که حال دردمندان پيش چشم يار مي گويد؟
  • شماره ٤١: دل سودازده در طره دلدار افتاد
  • شماره ٤٢: هرکه را چشم بر آن طاق دو ابرو افتاد
  • شماره ٤٣: عشق تا هست عنان را به هوس نتوان داد
  • شماره ٤٤: آن که از عمر سبکسير وفا مي طلبد
  • شماره ٤٥: هرکه از گريه بيدرد اثر مي طلبد
  • شماره ٤٦: قطره بيجگري کز نظر ما افتد
  • شماره ٤٧: نوبت عقده گشايي چو به ما مي افتد
  • شماره ٤٨: دل ارباب تنعم ز نوا مي افتد
  • شماره ٤٩: هرکجا پرتو جانانه ما مي افتد
  • شماره ٥٠: کور باد آن که ز روي تو نظر مي پيچد
  • شماره ٥١: يوسفي نيست دل خوش که هويدا گردد
  • شماره ٥٢: زهر، ترياق به اکسير مدارا گردد
  • شماره ٥٣: نفس از توبه صادق دم عيسي گردد
  • شماره ٥٤: جوهر مي ز رگ ابر مثني گردد
  • شماره ٥٥: پنبه گوشم اگر پنبه مينا گردد
  • شماره ٥٦: آب خوب است لب خشکي ازو تر گردد
  • شماره ٥٧: سخن عشق محال است مکرر گردد
  • شماره ٥٨: حسن در هر نگهي عالم ديگر گردد
  • شماره ٥٩: هرکه باريک شد از فکر، سخنور گردد
  • شماره ٦٠: نيست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
  • شماره ٦١: چه بهشتي است که يارم ز سفر برگردد
  • شماره ٦٢: که گمان داشت ز خط حسن تو زايل گردد؟
  • شماره ٦٣: که گمان داشت ز خط حسن تو زايل گردد؟
  • شماره ٦٤: در واکرده، در بسته ز دربان گردد
  • شماره ٦٥: خواب هرکس ز خيال تو پريشان گردد
  • شماره ٦٦: دل ما کي تهي از درد به افغان گردد؟
  • شماره ٦٧: چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد
  • شماره ٦٨: نخل قد تو به باغي که خرامان گردد
  • شماره ٦٩: سر شوريده ز تسليم به سامان گردد
  • شماره ٧٠: نفس سرکش چه خيال است به فرمان گردد؟
  • شماره ٧١: چون ز مي صفحه رخسار تو گلگون گردد
  • شماره ٧٢: گر چنين خون دل ازان طره مشکين گردد
  • شماره ٧٣: گر چنين خون دل ازان طره مشکين گردد
  • شماره ٧٤: منحرف از نگه آن قبله ابرو گردد
  • شماره ٧٥: از نظر بازي من چشم سخنگو گردد
  • شماره ٧٦: وقت ارباب دل آشفته به مويي گردد
  • شماره ٧٧: عقده چون وقت رسد عقده گشا مي گردد
  • شماره ٧٨: هرکه تسليم به فرمان قضا مي گردد
  • شماره ٧٩: دولت حسن ز خط زير و زبر مي گردد
  • شماره ٨٠: دل هرکس که مقيد به هوس مي گردد
  • شماره ٨١: سر ارباب جدل خرج زبان مي گردد
  • شماره ٨٢: راست آزرده کي از زخم زبان مي گردد؟
  • شماره ٨٣: ديدنت باعث سرسبزي جان مي گردد
  • شماره ٨٤: آدمي پير چو شد حرص جوان مي گردد
  • شماره ٨٥: اشک دريادل ما گرد جهان مي گردد
  • شماره ٨٦: صبر در عشق ز دلها سفري مي گردد
  • شماره ٨٧: کوه در باديه شوق کمر مي بندد
  • شماره ٨٨: غنچه باغ حيا سر به گريبان خندد
  • شماره ٨٩: دل سنگين ترا هر که به انصاف آرد
  • شماره ٩٠: کلفت از سينه مي ناب برون مي آرد
  • شماره ٩١: تيغ سيراب تو فيض دم عيسي دارد
  • شماره ٩٢: چهره ات رنگ ز گلدسته مينا دارد
  • شماره ٩٣: دل آسوده طمع هر که ز دنيا دارد
  • شماره ٩٤: مي در آن لعل گهربار تماشا دارد
  • شماره ٩٥: عاشق از طعنه اغيار چه پروا دارد؟
  • شماره ٩٦: از ترشرويي ما خاک چه پروا دارد؟
  • شماره ٩٧: آه عشاق سينه روز اثرها دارد
  • شماره ٩٨: چشم پرکار تو در پرده بيانها دارد
  • شماره ٩٩: مرهم زخم مرا شور محبت دارد
  • شماره ١٠٠: سالک از منزل نزديک شکايت دارد
  • شماره ١٠١: شوق من سرکشي از زلف معنبر دارد
  • شماره ١٠٢: سخني کز دل بيتاب بود پردارد
  • شماره ١٠٣: عشق صد لخت جگر بر مژه تر دارد
  • شماره ١٠٤: مي کجا مهر حجاب از لب ما بردارد؟
  • شماره ١٠٥: حسن در خانه زين جلوه ديگر دارد
  • شماره ١٠٦: رهرو عشق کي انديشه منزل دارد؟
  • شماره ١٠٧: خصم را عقل مقيد به تحمل دارد
  • شماره ١٠٨: در خور مزد فلک کار به آدم دارد
  • شماره ١٠٩: بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد
  • شماره ١١٠: دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟
  • شماره ١١١: رهرو عشق چه پرواي مغيلان دارد؟
  • شماره ١١٢: مرکز از دايره انگشتر فرمان دارد
  • شماره ١١٣: سالک اميد نجات از دل روشن دارد
  • شماره ١١٤: از بتان شسته عذاري که حجابي دارد
  • شماره ١١٥: لب لعل تو اگر جام شرابي دارد
  • شماره ١١٦: هر که چون زانوي خود آينه داري دارد
  • شماره ١١٧: هر که رخساره آيينه گدازي دارد
  • شماره ١١٨: حسن نو خط تو سرمايه نازي دارد
  • شماره ١١٩: گوشه گيري که لب نان حلالي دارد
  • شماره ١٢٠: هر کف خاک ز احسان تو جاني دارد
  • شماره ١٢١: نرگس از دور به آن چشم نگاهي دارد
  • شماره ١٢٢: ذره ام چشم به خورشيد لقايي دارد
  • شماره ١٢٣: جام مي چهره انديشه نمايي دارد
  • شماره ١٢٤: دل آگاه ز تن فکر رهايي دارد
  • شماره ١٢٥: پاس اندوه دل تنگ نگه مي دارد
  • شماره ١٢٦: نه همين فکر مرا روز به من نگذارد
  • شماره ١٢٧: دل و دين و خرد و هوش مرا صهبا برد
  • شماره ١٢٨: سرو را شيوه رفتار تو از جا ببرد
  • شماره ١٢٩: دل محال است ز ما عشوه دنيا ببرد
  • شماره ١٣٠: هر که آيينه به روشنگر ساغر ببرد
  • شماره ١٣١: چشم شوخ تو محال است که خوابش ببرد
  • شماره ١٣٢: هر که چون غنچه سر خود به گريبان نبرد
  • شماره ١٣٣: جان کس از ديدن آن سيب زنخدان نبرد
  • شماره ١٣٤: از سري جوي سعادت که ز دولت گذرد
  • شماره ١٣٥: زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد
  • شماره ١٣٦: چه عجب تير خدنگ تو گر از دل گذرد؟
  • شماره ١٣٧: هر کجا قصه آن طره و کاکل گذرد
  • شماره ١٣٨: کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد
  • شماره ١٣٩: روز و شب بر من مهجور به تلخي گذرد
  • شماره ١٤٠: پاي بر چرخ نهد هر که ز سر مي گذرد
  • شماره ١٤١: روزگار طرب و نوبت غم مي گذرد
  • شماره ١٤٢: از ميان تيغ برآورد که زمان مي گذرد
  • شماره ١٤٣: کعبه از کوي تو لبيک زنان مي گذرد
  • شماره ١٤٤: غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد
  • شماره ١٤٥: دولت از ديده بيدار طلب بايد کرد
  • شماره ١٤٦: خويش را پيشتر از مرگ خبر بايد کرد
  • شماره ١٤٧: اي دل از دشمن خاموش حذر بايد کرد
  • شماره ١٤٨: نوبهارست سرانجام زري بايد کرد
  • شماره ١٤٩: دل چون آينه را تار نمي بايد کرد
  • شماره ١٥٠: روي آيينه دل تار نمي بايد کرد
  • شماره ١٥١: خنده چون کبک به آواز نمي بايد کرد
  • شماره ١٥٢: رو نهان از دل بي کينه نمي بايد کرد
  • شماره ١٥٣: رخنه هايي که مرا در جگر آن مژگان کرد
  • شماره ١٥٤: حسن روزي که صف آرايي آن مژگان کرد
  • شماره ١٥٥: از تپش منع دل بي سر و پا نتوان کرد
  • شماره ١٥٦: قطع اميد ازان موي کمر نتوان کرد
  • شماره ١٥٧: بيش ازين پيروي حرص و هوس نتوان کرد
  • شماره ١٥٨: دعوي بوسه به آن غنچه دهن نتوان کرد
  • شماره ١٥٩: تا حيا قطع نظر زان گل رخسار نکرد
  • شماره ١٦٠: برق را در نظر آور به خس و خار چه کرد
  • شماره ١٦١: سيل را در نظر آور که به ويرانه چه کرد
  • شماره ١٦٢: سير حسن خود اگر در دل ما خواهي کرد
  • شماره ١٦٣: آن که منع من مخمور ز صهبا مي کرد
  • شماره ١٦٤: از دو عالم دل اگر رو به سويدا مي کرد
  • شماره ١٦٥: بي تو گر شاخ گلي ديده تماشا مي کرد
  • شماره ١٦٦: حسن آن روز که آيينه مصفا مي کرد
  • شماره ١٦٧: در چمن جلوه گر آن قامت رعنا مي کرد
  • شماره ١٦٨: خضر اگر چاشني تيغ شهادت مي کرد
  • شماره ١٦٩: از خموشي دل روشن گهران آب خورد
  • شماره ١٧٠: چند دل خون خود از دوري احباب خورد؟
  • شماره ١٧١: اوست عاقل که درين غمکده صهبا نخورد
  • شماره ١٧٢: جان ما تاب زهر زلف پريشان نخورد
  • شماره ١٧٣: شعله شوق اگر در دل خارا گيرد
  • شماره ١٧٤: زاهد خشک ز ميخانه چه لذت گيرد؟
  • شماره ١٧٥: هر که در وقت جواني ره طاعت گيرد
  • شماره ١٧٦: اگر آن غنچه دهن مهر ز لب برگيرد
  • شماره ١٧٧: چه تمتع ز لبش ديده حيران گيرد؟
  • شماره ١٧٨: کيست دست من آزاده ز ياران گيرد؟
  • شماره ١٧٩: تا دلي از کف ارباب وفا مي گيرد
  • شماره ١٨٠: شد فنا هر که سر از تيغ شهادت وا زد
  • شماره ١٨١: قدم از صدق درين مرحله مي بايد زد
  • شماره ١٨٢: عشق اول به دل سوخته آدم زد
  • شماره ١٨٣: قطره آن کس که پي آب به ظلمت مي زد
  • شماره ١٨٤: هرکه در دامن ارباب نظر دست نزد
  • شماره ١٨٥: چه عجب دل اگر از شوق جگر مي بازد؟
  • شماره ١٨٦: نيست ممکن دل آشفته به سر پردازد
  • شماره ١٨٧: عاشق محو به دلدار نمي پردازد
  • شماره ١٨٨: گوهر عکس لبش گر به شراب اندازد
  • شماره ١٨٩: باد اگر پرده ز رخساره يار اندازد
  • شماره ١٩٠: بر ز نخدان تو هرکس که نگاه اندازد
  • شماره ١٩١: اشک را ديده من گوهر غلطان سازد
  • شماره ١٩٢: زهر را صبر جوانمرد شکر مي سازد
  • شماره ١٩٣: صبر را زمزمه من سفري مي سازد
  • شماره ١٩٤: سينه را تيره هوا و هوسي مي سازد
  • شماره ١٩٥: چه ميان است که دايم چو دل من لرزد
  • شماره ١٩٦: پير بر زندگي افزون ز جوان مي لرزد
  • شماره ١٩٧: در حريمي که گل روي اياغ افروزد
  • شماره ١٩٨: عشق در سينه خس و خار تمنا سوزد
  • شماره ١٩٩: اشک گرمم جگر وادي محشر سوزد
  • شماره ٢٠٠: پايم از گرمي رفتار چنان مي سوزد
  • شماره ٢٠١: هر که زشت است همان زشت به عقبي خيزد
  • شماره ٢٠٢: دل اگر از سر اخلاص ز جا برخيزد
  • شماره ٢٠٣: چون خط از چهره آن ماه لقا برخيزد
  • شماره ٢٠٤: در گنه اشک ندامت ز جگر برخيزد
  • شماره ٢٠٥: منعم از خواب عدم تيره روان برخيزد
  • شماره ٢٠٦: نه ز مي خوردن ما شور و شري برخيزد
  • شماره ٢٠٧: خط سبزي که ز پشت لب جانان خيزد
  • شماره ٢٠٨: گريه ابري است که از دامن دل مي خيزد
  • شماره ٢٠٩: زنگ غفلت ز دل من نگران مي خيزد
  • شماره ٢١٠: من که دارم که گلم بر سر بالين ريزد؟
  • شماره ٢١١: عشق در پاي گلي رنگ وفا مي ريزد
  • شماره ٢١٢: زين سعادت که ز بال و پر ما مي ريزد
  • شماره ٢١٣: صبر هر چند به دل رنگ حضر مي ريزد
  • شماره ٢١٤: محو ديدار تو راحت ز الم نشناسد
  • شماره ٢١٥: چه خيال است به تيغش دل بيتاب رسد؟
  • شماره ٢١٦: تا کيم نوحه به گوش از دل ناشاد رسد؟
  • شماره ٢١٧: کوهکن کيست به گرد من شيدا برسد؟
  • شماره ٢١٨: جذبه شوق اگر از جانب کنعان نرسد
  • شماره ٢١٩: دل به مطلب اگر از راه تپيدن نرسد
  • شماره ٢٢٠: چشم عاشق پي جانان به پريدن نرسد
  • شماره ٢٢١: بي تب و تاب به مخمور شرابي نرسد
  • شماره ٢٢٢: دل تهي ناشده از خويش به جايي نرسد
  • شماره ٢٢٣: پيش مژگان درازت که هدف خواهد شد؟
  • شماره ٢٢٤: خط شبرنگ ز روي تو عيان خواهد شد
  • شماره ٢٢٥: خارج از پرده آهنگ نمي بايد شد
  • شماره ٢٢٦: هر که ايام خط از سيمبران غافل شد
  • شماره ٢٢٧: جگر پاره اگر مايده خوانم شد
  • شماره ٢٢٨: لوح محفوظ شد آن ديده که حيران تو شد
  • شماره ٢٢٩: بيت معمور شد آن خانه که ويران تو شد
  • شماره ٢٣٠: اگر آن غمزه خونريز مصور مي شد
  • شماره ٢٣١: پير گرديدي و کشت املت زرد نشد
  • شماره ٢٣٢: صاف با ما دل آن شعله بيباک نشد
  • شماره ٢٣٣: عاشقان را چه غم از سلسله پا باشد؟
  • شماره ٢٣٤: چند جان سختي ما سنگ ره ما باشد؟
  • شماره ٢٣٥: ساقي بزم اگر آن دلبر رعنا باشد
  • شماره ٢٣٦: شمع با مضطرب از دست حمايت باشد
  • شماره ٢٣٧: قبله زن صفتان آينه زر باشد
  • شماره ٢٣٨: چشم ناقص گهران بر زر و زيور باشد
  • شماره ٢٣٩: پادشاهي نه به سيم و زر و گوهر باشد
  • شماره ٢٤٠: دايم از فکر سفر پير مشوش باشد
  • شماره ٢٤١: من و راهي که ز سر سنگ نشانش باشد
  • شماره ٢٤٢: نيست در دست مرا غير دعا، خوش باشد
  • شماره ٢٤٣: دل ازان دورتر افتاده که واصل باشد
  • شماره ٢٤٤: گر صفاي حرم کعبه ز زمزم باشد
  • شماره ٢٤٥: نقد روشن گهران در گره غم باشد
  • شماره ٢٤٦: نقد جان را لب خاموش نگهبان باشد
  • شماره ٢٤٧: نمک صبح در آن است که خندان باشد
  • شماره ٢٤٨: حجت زنده دلي ديده گريان باشد
  • شماره ٢٤٩: آسمان ساغري از محفل مردان باشد
  • شماره ٢٥٠: آتش قافله ما دل روشن باشد
  • شماره ٢٥١: بيخودي بال و پر روح گشودن باشد
  • شماره ٢٥٢: زردي روي من از باده کشيدن باشد
  • شماره ٢٥٣: داغ هر لاله که بر سينه هامون باشد
  • شماره ٢٥٤: چشم بيدار چراغ سر بالين باشد
  • شماره ٢٥٥: هرکه را چشم بر آن گوشه ابرو باشد
  • شماره ٢٥٦: نيستم گل که مرا برگ نثاري باشد
  • شماره ٢٥٧: گرچه آن سرو روان در همه جا مي باشد
  • شماره ٢٥٨: کي دل سالک سرگشته بجا مي باشد؟
  • شماره ٢٥٩: ظاهر و باطن مردان به صفا مي باشد
  • شماره ٢٦٠: پيچ و خم لازمه رشته جان مي باشد
  • شماره ٢٦١: ديده زنده دلان اشک فشان مي باشد
  • شماره ٢٦٢: شکوه اهل دل از خلق نهان مي باشد
  • شماره ٢٦٣: دل سودازدگان گوشه نشين مي باشد
  • شماره ٢٦٤: دل پيران کهنسال غمين مي باشد
  • شماره ٢٦٥: چهره زرد، مرا ساغر زر مي بخشد
  • شماره ٢٦٦: جذبه اي کو که مرا جانب دلدار کشد؟
  • شماره ٢٦٧: دل چسان دست ازان طره طرار کشد؟
  • شماره ٢٦٨: چند چون طفل ز انگشت کسي شير کشد؟
  • شماره ٢٦٩: کي ز تن کار دل خسته به آرام کشد؟
  • شماره ٢٧٠: هرکه اينجا ز جگر آه ندامت نکشد
  • شماره ٢٧١: سر آزاده ما منت افسر نکشد
  • شماره ٢٧٢: عاشقان را دم تسليم نفس مي رقصد
  • شماره ٢٧٣: تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد
  • شماره ٢٧٤: ديگر از پرده برون نغمه طنبور آمد
  • شماره ٢٧٥: از قضا چشم سياه تو به يادم آمد
  • شماره ٢٧٦: به لبم بي تو چنان تند نفس مي آمد
  • شماره ٢٧٧: شوق من قاصد بيدرد کجا مي داند؟
  • شماره ٢٧٨: دلش از گريه من رنگ نمي گرداند
  • شماره ٢٧٩: خويش را گر ز خور و خواب تواني گذراند
  • شماره ٢٨٠: نه زر و سيم و نه لعل و نه گهر خواهد ماند
  • شماره ٢٨١: حسرت عمر، مرا در دل افگار بماند
  • شماره ٢٨٢: چهره ات شمع فروزان شده را مي ماند
  • شماره ٢٨٣: نه زر و سيم و نه باغ و نه دکان مي ماند
  • شماره ٢٨٤: عارفاني که به تسليم و رضا ساخته اند
  • شماره ٢٨٥: در لب يار نهان عيش جهان ساخته اند
  • شماره ٢٨٦: عاشقان زان لب شيرين به سخن ساخته اند
  • شماره ٢٨٧: محض حرف است که او را دهني ساخته اند
  • شماره ٢٨٨: هر گروهي به دليل دگر آويخته اند
  • شماره ٢٨٩: عارفاني که ازين رشته سري يافته اند
  • شماره ٢٩٠: عاقلاني که ز زنجير تو سر وا زده اند
  • شماره ٢٩١: تا به تعظيم نهال تو ز جا برجستند
  • شماره ٢٩٢: دردمندان که به ناخن جگر خود خستند
  • شماره ٢٩٣: بال پرواز خود آن مردم غافل بستند
  • شماره ٢٩٤: کيستند اهل جهان، بي سر و ساماني چند
  • شماره ٢٩٥: ما به ساقي و حريفان به شراب افتادند
  • شماره ٢٩٦: گر به شاهان جهان مسند عزت دادند
  • شماره ٢٩٧: قسمتي در خور هرکس چو ز اول دادند
  • شماره ٢٩٨: با لب تشنه جگر سر به سرابم دادند
  • شماره ٢٩٩: داروي بيهشي از جام صفاتم دادند
  • شماره ٣٠٠: قدرت حرف گرفتند و زبانم دادند
  • شماره ٣٠١: بي سخن غنچه لبان مست مدامم کردند
  • شماره ٣٠٢: از لب خشک مهيا لب نانم کردند
  • شماره ٣٠٣: غنچه هايي که درين سبز چمن خنده زدند
  • شماره ٣٠٤: سالکاني که قدم در ره جانانه زدند
  • شماره ٣٠٥: نغمه عشق به گوش من ديوانه زدند
  • شماره ٣٠٦: تا تو بي پرده شدي لاله رخان خوار شدند
  • شماره ٣٠٧: اهل معني به سخن بلبل بستان خودند
  • شماره ٣٠٨: روشنائي که درين دايره صاحب ديدند
  • شماره ٣٠٩: به کمان پشت و به شمشير دهن بخشيدند
  • شماره ٣١٠: نه همين اهل خرد آينه اسرارند
  • شماره ٣١١: نه غم خار و نه انديشه خارا دارند
  • شماره ٣١٢: همه از تاب کمر در خم ايمان دارند
  • شماره ٣١٣: عشرت روي زمين بي سر و پايان دارند
  • شماره ٣١٤: شيشه هايي که درستي ز شکستن دارند
  • شماره ٣١٥: گوشه گيران که ز ايام کناري دارند
  • شماره ٣١٦: حال من از نظر يار نهان مي دارند
  • شماره ٣١٧: بد درونان که به همواري ظاهر سمرند
  • شماره ٣١٨: خاک شو تا ز بهارت به گل تر گيرند
  • شماره ٣١٩: مهر را سوختگان بوته خاري گيرند
  • شماره ٣٢٠: روشناني که ز خورشيد نظر مي گيرند
  • شماره ٣٢١: عاشقاني که به تسليم و رضا مي باشند
  • شماره ٣٢٢: جرم يوسف به چه تقريب عزيزان بخشند؟
  • شماره ٣٢٣: ساده لوحان که مي از خم به مدارا نوشند
  • شماره ٣٢٤: غافلان رطل گران را به دو دم مي نوشند
  • شماره ٣٢٥: چون نفس زير فلک دل به هوس راست کند؟
  • شماره ٣٢٦: ساقي از جامي اگر خاطر ما شاد کند
  • شماره ٣٢٧: فتنه را چشم سيه مست تو هشيار کند
  • شماره ٣٢٨: خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند؟
  • شماره ٣٢٩: چشم خود خواجه اگر سير به تدبير کند
  • شماره ٣٣٠: هر دلي را که محبت صدف راز کند
  • شماره ٣٣١: در صدف چشم محال است گهر باز کند
  • شماره ٣٣٢: آتش خشم به ياقوت مدارا چه کند؟
  • شماره ٣٣٣: داغ با سينه ارباب محبت چه کند؟
  • شماره ٣٣٤: دل نازک به زبان بازي مژگان چه کند؟
  • شماره ٣٣٥: خرمن صبر به اين برق عنانان چه کند؟
  • شماره ٣٣٦: سالکان را ز جهان عشق تو بيگانه کند
  • شماره ٣٣٧: رفع دلتنگي من نشأه صهبا نکند
  • شماره ٣٣٨: مکث لب تشنه ديدار به جنت نکند
  • شماره ٣٣٩: غم محال است که تدبير دل من نکند
  • شماره ٣٤٠: چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند
  • شماره ٣٤١: دست تاک از اثر نشأه صهباست بلند
  • شماره ٣٤٢: رتبه خط تو بالغ نظران مي دانند
  • شماره ٣٤٣: ياد رويش نه چراغي است که خاموش کنند
  • شماره ٣٤٤: درد را سوختگان تو به درمان ندهند
  • شماره ٣٤٥: کاهلاني که درين ره به هوس مي آيند
  • شماره ٣٤٦: چه بهشتي است که آن بند قبا بگشايند
  • شماره ٣٤٧: دانه از سينه خود مرغ نظر مي چيند
  • شماره ٣٤٨: هرچه دريافت کليم از نظر بينا بود
  • شماره ٣٤٩: هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود
  • شماره ٣٥٠: دل اهل نظر آن به که گرفتار بود
  • شماره ٣٥١: تا به کي مردم چشمم هدف خار بود؟
  • شماره ٣٥٢: عشق لب تشنه بدمستي اظهار بود
  • شماره ٣٥٣: تا خيال لب لعل تو مرا در سر بود
  • شماره ٣٥٤: دار هر چند به ظاهر ز ثمر عور بود
  • شماره ٣٥٥: چشمه زمزم ما تيغ تو بيباک بود
  • شماره ٣٥٦: دانه خال تو روزي که مرا در دل بود
  • شماره ٣٥٧: مي روشن گهران چهره گلفام بود
  • شماره ٣٥٨: دست و دامن چه سزاوار عطاي تو بود؟
  • شماره ٣٥٩: تا حيا سرمه کش نرگس جادوي تو بود
  • شماره ٣٦٠: ياد آن عهد که دل در خم گيسوي تو بود
  • شماره ٣٦١: حاصل عمر زخود بيخبران آه بود
  • شماره ٣٦٢: هرچه ديديم درين باغ، نديدن به بود
  • شماره ٣٦٣: خانه دل به صفا از نظر بسته بود
  • شماره ٣٦٤: باغ در بسته ما ديده پوشيده بود
  • شماره ٣٦٥: لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود
  • شماره ٣٦٦: دل خالي ز هوس خلوت جانانه بود
  • شماره ٣٦٧: شب که روي تو ز مي در عرق افشاني بود
  • شماره ٣٦٨: دل ديوانه من قابل زنجير نبود
  • شماره ٣٦٩: باشد ايمن ز زوال آن که کمالش نبود
  • شماره ٣٧٠: باد را راه در آن طره پيچان نبود
  • شماره ٣٧١: مکن از بخت شکايت که وبالش مي بود
  • شماره ٣٧٢: در خيالم اگر آن زلف پريشان مي بود
  • شماره ٣٧٣: نيست غير از دل خود روزي مهمان وجود
  • شماره ٣٧٤: مي شود آب روان چون به رگ تاک رود
  • شماره ٣٧٥: ياد آن جلوه مستانه کي از دل برود؟
  • شماره ٣٧٦: هرکه پوشد نظر از کام به منزل برود
  • شماره ٣٧٧: دل آگاه به هر شورشي از جا نرود
  • شماره ٣٧٨: عارف از راه به سجاده تقوي نرود
  • شماره ٣٧٩: پند ناصح به جنون من افگار افزود
  • شماره ٣٨٠: رفت در خلوت مينا گل و بلبل آسود
  • شماره ٣٨١: جگر تشنه محال است که سيراب شود
  • شماره ٣٨٢: از ملامت دل روشن گهران شاد شود
  • شماره ٣٨٣: طايري را که به دام تو گرفتار شود
  • شماره ٣٨٤: گل رخسار تو هرجا که نمودار شود
  • شماره ٣٨٥: کل به خون غوطه خورد جزو چو افگار شود
  • شماره ٣٨٦: چه بهشتي است که دستم کمر يار شود
  • شماره ٣٨٧: کي بود دل به سر کوي تو سيار شود؟
  • شماره ٣٨٨: نيست ممکن دل ازان جان جهان سير شود
  • شماره ٣٨٩: شوق را صبر محال است عنانگير شود
  • شماره ٣٩٠: از رياضت دل اگر آينه پرداز شود
  • شماره ٣٩١: خط ازان صفحه رخسار سخنساز شود
  • شماره ٣٩٢: گل بي خار درين غمکده کم سبز شود
  • شماره ٣٩٣: گوهري نيست سخنهاش که از گوش شود
  • شماره ٣٩٤: از نظر دورکي آن خط بناگوش شود؟
  • شماره ٣٩٥: باده در شيشه و پيمانه من سنگ شود
  • شماره ٣٩٦: حرص را تشنگي افزون به زر و مال شود
  • شماره ٣٩٧: باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود؟
  • شماره ٣٩٨: اگر از همسفران پيشتر افتم چه شود؟
  • شماره ٣٩٩: گر ز رخسار شوي باغ و بهارم چه شود؟
  • شماره ٤٠٠: در سر زلف تو مجنون دل فرزانه شود
  • شماره ٤٠١: راه مقصود طي از آبله پا نشود
  • شماره ٤٠٢: مانع شور جنون سلسله پا نشود
  • شماره ٤٠٣: چهره شوخ به يک رنگ مصور نشود
  • شماره ٤٠٤: چون ز خط صفحه رخسار تو ضايع نشود؟
  • شماره ٤٠٥: دل عاشق تهي از اشک دمادم نشود
  • شماره ٤٠٦: عشق را پرده ناموس نگهبان نشود
  • شماره ٤٠٧: سر آشفته ز دستار بسامان نشود
  • شماره ٤٠٨: حسن را حلقه خط مانع رفتن نشود
  • شماره ٤٠٩: به سخن دعوي بي اصل مبرهن نشود
  • شماره ٤١٠: مانع گرمروان ساعت سنگين نشود
  • شماره ٤١١: تن حجاب سفر جان هوايي نشود
  • شماره ٤١٢: هرکه گفتار صواب از سر غفلت شنود
  • شماره ٤١٣: عاشق دلشده هرچند که آواز دهد
  • شماره ٤١٤: دل ما سلطنت فقر به سامان ندهد
  • شماره ٤١٥: حسن از ديدن خود بر سر بيداد آيد
  • شماره ٤١٦: بس که در سينه من تير پي تير آيد
  • شماره ٤١٧: بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آيد
  • شماره ٤١٨: بي خبر از در من يار مگر باز آيد
  • شماره ٤١٩: چشم دارم که مه نو سفرم باز آيد
  • شماره ٤٢٠: چون قلم بر سر غمنامه هجران آيد
  • شماره ٤٢١: بوي دل از نفس باد صبا مي آيد
  • شماره ٤٢٢: حسن در پرده نيرنگ چرا مي آيد؟
  • شماره ٤٢٣: به کف شعله اگر نقد شرر مي آيد
  • شماره ٤٢٤: سرخوش از صحبت ارباب هوس مي آيد
  • شماره ٤٢٥: چشم آيينه گر از خواب بهم مي آيد
  • شماره ٤٢٦: از لب خلق دم باد خزان مي آيد
  • شماره ٤٢٧: خانه بر دوش غريبي ز وطن مي آيد
  • شماره ٤٢٨: کلکم از سير بدخشان سخن مي آيد
  • شماره ٤٢٩: دلبري از خم گيسوي سخن مي آيد
  • شماره ٤٣٠: گر خس و خار ز گرداب برون مي آيد
  • شماره ٤٣١: ناله اي کز دل بيدرد برون مي آيد
  • شماره ٤٣٢: اگر از سنگ رگ سنگ برون مي آيد
  • شماره ٤٣٣: خط ز خال لب جانانه برون مي آيد
  • شماره ٤٣٤: دعوي عشق ز هر بوالهوسي مي آيد
  • شماره ٤٣٥: آب در ديده پيمانه مي مي آيد
  • شماره ٤٣٦: چشم پرحرف و لب بوسه ربا مي بايد
  • شماره ٤٣٧: هر طرف لاله رخي هست، نظر مي بايد
  • شماره ٤٣٨: سرو بستان حيا غنچه جبين مي بايد
  • شماره ٤٣٩: عاشق آزرده و محزون و غمين مي بايد
  • شماره ٤٤٠: از تماشا دل افسرده ما نگشايد
  • شماره ٤٤١: تا به مژگان نرسد اشک، نظر نگشايد
  • شماره ٤٤٢: بس که بيماري عشقم به رگ جان پيچيد
  • شماره ٤٤٣: شوقم از نامه به وصل تو فزونتر گرديد
  • شماره ٤٤٤: نه همين دل ز سر زلف تو مفتون گرديد
  • شماره ٤٤٥: درد مي را به من خاک نشين بگذاريد
  • شماره ٤٤٦: لاله از رشک رخت خون جگر مي گريد
  • شماره ٤٤٧: چه عجب گر ز بهاران به نوايي نرسيد
  • شماره ٤٤٨: در جهان کس مي عشرت نتوانست کشيد
  • شماره ٤٤٩: تا نهال تو قدر از گلشن تقدير کشيد
  • شماره ٤٥٠: از دل خونشده هرکس که شرابي نکشيد
  • شماره ٤٥١: حسن آن روز که تشريف حيا مي پوشيد
  • شماره ٤٥٢: پنبه نبود که شد از سينه افگار سفيد
  • شماره ٤٥٣: مي خلد بيشتر از تير به دل موي سفيد
  • شماره ٤٥٤: هرکه آسودگي از عالم امکان جويد
  • شماره ٤٥٥: غير کي پيش تو پيغام مرا مي گويد؟
  • شماره ٤٥٦: دست اسباب بگيريد و به سيلاب دهيد
  • شماره ٤٥٧: خوش بهاري است حريفان نظري بگشاييد
  • شماره ٤٥٨: خوشا کسي که دل خود به چشم مست تو داد
  • شماره ٤٥٩: بر آن سرم که بشويم ز ديده نقش سواد
  • شماره ٤٦٠: ز چشم بد رخ خوب ترا گزند مباد
  • شماره ٤٦١: گل عذار تو از درد نيمرنگ مباد!
  • شماره ٤٦٢: به دور لعل تو ياقوت از آب و رنگ افتاد
  • شماره ٤٦٣: ز روي خشت خم از جوش باده جام افتاد
  • شماره ٤٦٤: به دست ابروي او چون قضا کمان مي داد
  • شماره ٤٦٥: من آن نيم که ز درد گران کنم فرياد
  • شماره ٤٦٦: گذشت از نظرم يار سرگران فرياد
  • شماره ٤٦٧: فروغ گوهر دل از سر زبان تابد
  • شماره ٤٦٨: مرا به هر مژه اي اشک بي اثر چسبد
  • شماره ٤٦٩: به درد و داغ دل بيقرار مي چسبد
  • شماره ٤٧٠: قبا ز شرم بر آن سيمتن نمي چسبد
  • شماره ٤٧١: نه موج از دل دريا کرانه مي طلبد
  • شماره ٤٧٢: شبي ستاره دولت به بام ما افتد
  • شماره ٤٧٣: اگر نقاب ازان روي دلپسند افتد
  • شماره ٤٧٤: زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد
  • شماره ٤٧٥: ز درد و داغ دل تيره خوش جلا گردد
  • شماره ٤٧٦: دل از سفر ز بد و نيک باخبر گردد
  • شماره ٤٧٧: ز مي فروغ لب يار بيشتر گردد
  • شماره ٤٧٨: ز درد و داغ، دل تيره ديده ور گردد
  • شماره ٤٧٩: ز چهره تو نگه داغدار برگردد
  • شماره ٤٨٠: تو سعي کن که دلت ساده از رقم گردد
  • شماره ٤٨١: نسيم گل ز سبکروحيم گران گردد
  • شماره ٤٨٢: ز کاهلي به نظرها جوان گران گردد
  • شماره ٤٨٣: ملايمت سپر خصم تندخو گردد
  • شماره ٤٨٤: ملايمت سپر خصم تندخو گردد
  • شماره ٤٨٥: ز چهره تو نظرها پرآب مي گردد
  • شماره ٤٨٦: حجاب پرده چشم پرآب مي گردد
  • شماره ٤٨٧: خوشا سعادت آن دل که آب مي گردد
  • شماره ٤٨٨: گل عذار تو بي آب و تاب مي گردد
  • شماره ٤٨٩: به ديده آب اگر از آفتاب مي گردد
  • شماره ٤٩٠: به ديده آب اگر از آفتاب مي گردد
  • شماره ٤٩١: کجا حريص ملول از گزند مي گردد؟
  • شماره ٤٩٢: سخن ز لعل لبت آبدار مي گردد
  • شماره ٤٩٣: فلک ز لنگر من باوقار مي گردد
  • شماره ٤٩٤: مرا دل از قد خم زنگ ناک مي گردد
  • شماره ٤٩٥: اگر بهانه طفلان تمام مي گردد
  • شماره ٤٩٦: ز باده چشم تو ظالم رحيم مي گردد
  • شماره ٤٩٧: سري که در ره او بي کلاه مي گردد
  • شماره ٤٩٨: ز نوبهار کجا گل شکفته مي گردد؟
  • شماره ٤٩٩: زمانه ساز به رنگ زمانه مي گردد
  • شماره ٥٠٠: ملال در دل بي مدعا نمي گردد
  • شماره ٥٠١: ز مي پرستي خود لاله برنمي گردد
  • شماره ٥٠٢: دل رميده ملول از سفر نمي گردد
  • شماره ٥٠٣: نصيب خلق زياد از نعم نمي گردد
  • شماره ٥٠٤: نمرده، عمر کسي جاودان نمي گردد
  • شماره ٥٠٥: جهان حيات کسي را ضمان نمي گردد
  • شماره ٥٠٦: بغير اشک که راه نگاه من بندد
  • شماره ٥٠٧: ز شکوه گر لبم آن گلعذار مي بندد
  • شماره ٥٠٨: زبان شکوه ما لعل يار مي بندد
  • شماره ٥٠٩: کسي که عيب ترا پيش چشم بنگارد
  • شماره ٥١٠: ترا کسي که به گلگشت بوستان آرد
  • شماره ٥١١: جز آن دهن که ازو خنده سر برون آرد
  • شماره ٥١٢: چه غم ز خاطر ما ديدني برون آرد؟
  • شماره ٥١٣: فروغ ذره به چشم من آب مي آرد
  • شماره ٥١٤: نظاره لب ميگون خمار مي آرد
  • شماره ٥١٥: چه نکهت است که باد بهار مي آرد؟
  • شماره ٥١٦: کجا به حال مرا چاره ساز مي آرد؟
  • شماره ٥١٧: نشاط عالم فاني ملال مي آرد
  • شماره ٥١٨: جواب نامه ما را صبا نمي آرد
  • شماره ٥١٩: چنان کز آن لب خامش عتاب مي بارد
  • شماره ٥٢٠: طراوتي که ز رخسار يار مي بارد
  • شماره ٥٢١: درشتي از فلک شيشه رنگ مي بارد
  • شماره ٥٢٢: درين چمن سرسبز آن برهنه پا دارد
  • شماره ٥٢٣: کسي که با تو نشد آشنا که را دارد؟
  • شماره ٥٢٤: اگر چه قامت سرو اعتدال را دارد
  • شماره ٥٢٥: که مي تواند ازان چشم چشم بردارد؟
  • شماره ٥٢٦: غريق عشق چه انديشه از خطر دارد؟
  • شماره ٥٢٧: چه وسعت است که اين بحر پرگهر دارد
  • شماره ٥٢٨: ز چهره تو بهشت آب و تاب بردارد
  • شماره ٥٢٩: تمام رس نبود باده اي که کف دارد
  • شماره ٥٣٠: هنوز نرگس او مستي ازل دارد
  • شماره ٥٣١: ز نقشهاي غريب آنچه جام جم دارد
  • شماره ٥٣٢: گلي که از عرق شرم ديده بان دارد
  • شماره ٥٣٣: کناره گرد خطرهاي بيکران دارد
  • شماره ٥٣٤: دل رميده ما شکوه از وطن دارد
  • شماره ٥٣٥: ز خود گسسته چه پرواي آن و اين دارد؟
  • شماره ٥٣٦: خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
  • شماره ٥٣٧: همين نه فاخته در سر هواي او دارد
  • شماره ٥٣٨: چه باده غنچه اين باغ در سبو دارد؟
  • شماره ٥٣٩: گلي که بلبل ما برگ عيش ازو دارد
  • شماره ٥٤٠: کسي که دل به خيال تو در گرو دارد
  • شماره ٥٤١: درين محيط چو غواص هرکه ته دارد
  • شماره ٥٤٢: شراب روز دل لاله را سيه دارد
  • شماره ٥٤٣: خوشا کسي که ز عالم کناره اي دارد
  • شماره ٥٤٤: شکفتگي ز مي ناب تازگي دارد
  • شماره ٥٤٥: صراحيي که دم صبح قلقلي دارد
  • شماره ٥٤٦: به سينه هرکه تمناي نوگلي دارد
  • شماره ٥٤٧: خوش آن که از دو جهان گوشه غمي دارد
  • شماره ٥٤٨: چه باک حسن ز چشم پر آب مي دارد؟
  • شماره ٥٤٩: چه باک دانه خال از گزند مي دارد؟
  • شماره ٥٥٠: سيه دل از غم دنيا خطر نمي دارد
  • شماره ٥٥١: فسرده دل نفس خونچکان نمي دارد
  • شماره ٥٥٢: درين بهار به گلزار رفتني دارد
  • شماره ٥٥٣: ز عشق هرکه به دل داغ روشني دارد
  • شماره ٥٥٤: عذار نوخط دلدار ديدني دارد
  • شماره ٥٥٥: قدم به چشم من خاکسار نگذارد
  • شماره ٥٥٦: به گرد تربت روشندلان دلير مگرد
  • شماره ٥٥٧: چگونه جان ز تنم هجر سينه تاب برد؟
  • شماره ٥٥٨: بياض گردن او دست من ز کار برد
  • شماره ٥٥٩: ز زير تيغ تغافل شکيب من جان برد
  • شماره ٥٦٠: تو آن نه اي که ره از خود بدر تواني برد
  • شماره ٥٦١: خوش آن که چون گل ازين باغ خنده رو گذرد
  • شماره ٥٦٢: فروغ روي تو چون از نقاب مي گذرد
  • شماره ٥٦٣: مرا به زخم زبان روزگار مي گذرد
  • شماره ٥٦٤: صباح مستي و شام خمار مي گذرد
  • شماره ٥٦٥: ترا چه غم که شب ما دراز مي گذرد؟
  • شماره ٥٦٦: ز خط صفا لب ميگون يار پيدا کرد
  • شماره ٥٦٧: همين نه چشم مرا روشن آن دلارا کرد
  • شماره ٥٦٨: ز خط صفاي دگر روي يار پيدا کرد
  • شماره ٥٦٩: قدح به حوصله ما چه مي تواند کرد؟
  • شماره ٥٧٠: به اهل عشق نصيحت چه مي تواند کرد؟
  • شماره ٥٧١: حساب زخم دل ما که مي تواند کرد؟
  • شماره ٥٧٢: سبکروي که ز سرپا نمي تواند کرد
  • شماره ٥٧٣: وصال با من خونين جگر چه خواهد کرد؟
  • شماره ٥٧٤: دميد صبح، هواي شراب بايد کرد
  • شماره ٥٧٥: رسيد موسم گل ترک کار بايد کرد
  • شماره ٥٧٦: ز بس که سنگ ملامت فلک به کارم کرد
  • شماره ٥٧٧: ز خويشتن سفري اختيار خواهم کرد
  • شماره ٥٧٨: نمي توان ز کرم منع باده خواران کرد
  • شماره ٥٧٩: شکوفه مغز شعور مرا پريشان کرد
  • شماره ٥٨٠: نظر بر آن رخ چون آفتاب نتوان کرد
  • شماره ٥٨١: علاج غم به مي خوشگوار نتوان کرد
  • شماره ٥٨٢: تلاش بيخبري با شعور نتوان کرد
  • شماره ٥٨٣: ترا به يوسف مصر اشتباه نتوان کرد
  • شماره ٥٨٤: مرا ز خويش کي آن غنچه لب جدا مي کرد؟
  • شماره ٥٨٥: اگر وطن به مقام رضا تواني کرد
  • شماره ٥٨٦: اگر نشسته سفر چون نظر تواني کرد
  • شماره ٥٨٧: به خاک راه تو هرکس که جبهه سايي کرد
  • شماره ٥٨٨: ز رفتن تو دل خاکسار رفت به گرد
  • شماره ٥٨٩: دل غريب مرا بوي گل بجا آورد
  • شماره ٥٩٠: دم مسيح دل دردمند ما نخورد
  • شماره ٥٩١: ز عشق رشته جاني که پيچ و تاب نخورد
  • شماره ٥٩٢: دل شکسته من درد را دوا گيرد
  • شماره ٥٩٣: عنان آه چسان جسم ناتوان گيرد؟
  • شماره ٥٩٤: ز مي مرا تب لرز خمار مي گيرد
  • شماره ٥٩٥: غزال چشم تو ره بر پلنگ مي گيرد
  • شماره ٥٩٦: ز ياد عيش مرا سينه زنگ مي گيرد
  • شماره ٥٩٧: ز ناقصان خرد من کمال مي گيرد
  • شماره ٥٩٨: ملال در دل آزاده جا نمي گيرد
  • شماره ٥٩٩: نه پشت پاي بر انديشه مي توانم زد
  • شماره ٦٠٠: ز کاوش دلم آزار رنگ مي بازد
  • شماره ٦٠١: به دور حسن تو با گلستان که پردازد؟
  • شماره ٦٠٢: چو تيغ او به جبين چين جوهر اندازد
  • شماره ٦٠٣: بهار را چمنت مست رنگ و بو سازد
  • شماره ٦٠٤: دل مرا نگه گرم يار مي سازد
  • شماره ٦٠٥: کسي که خرده خود صرف باده مي سازد
  • شماره ٦٠٦: ز آه من دل سنگين يار مي لرزد
  • شماره ٦٠٧: دل شکسته عاشق به آه مي لرزد
  • شماره ٦٠٨: ز شمع شهپر پروانه ها اگر سوزد
  • شماره ٦٠٩: ز گرمي نگهت آب در گهر سوزد
  • شماره ٦١٠: نفس به سينه ام از اضطراب مي سوزد
  • شماره ٦١١: نگه ز ديدن رخسار يار مي سوزد
  • شماره ٦١٢: مرا ز باده گلگون دماغ مي سوزد
  • شماره ٦١٣: به روي خوب تو هرکس ز خواب برخيزد
  • شماره ٦١٤: نگه ز ديده من اشکبار برخيزد
  • شماره ٦١٥: بغير خط که ز رخسار يار برخيزد
  • شماره ٦١٦: چه غم ز سينه به ياد وصال برخيزد؟
  • شماره ٦١٧: ازين بساط کسي شادمانه برخيزد
  • شماره ٦١٨: ز جلوه تو چو سيلاب الامان خيزد
  • شماره ٦١٩: به ناله اي ز دل ما چه درد مي خيزد؟
  • شماره ٦٢٠: هميشه از دل من آه سرد مي خيزد
  • شماره ٦٢١: به گريه کي ز دل من غبار مي خيزد؟
  • شماره ٦٢٢: ز جوش نشأه ز مغزم بهار مي خيزد
  • شماره ٦٢٣: به مي غم از دل افگار برنمي خيزد
  • شماره ٦٢٤: لبت ز خنده دندان نما گهر ريزد
  • شماره ٦٢٥: ز جلوه تو دل آسمان فرو ريزد
  • شماره ٦٢٦: عرق نه از رخ آن گلعذار مي ريزد
  • شماره ٦٢٧: ز جلوه تو دل روزگار مي ريزد
  • شماره ٦٢٨: به عارض تو که رنگ نگاه مي ريزد؟
  • شماره ٦٢٩: فغان ز سينه آسوده محشر انگيزد
  • شماره ٦٣٠: ترا که روي به خلق است از خدا چه رسد؟
  • شماره ٦٣١: شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد
  • شماره ٦٣٢: به گرد گريه من ابر درفشان نرسد
  • شماره ٦٣٣: ز آه کام دو عالم مرا مهيا شد
  • شماره ٦٣٤: شکوفه از افق شاخسار پيدا شد
  • شماره ٦٣٥: ز طرف روي تو خط سياه پيدا شد
  • شماره ٦٣٦: زخط عذار تو بي آب وتاب خواهد شد
  • شماره ٦٣٧: اگر چنين سخن ما بلند خواهد شد
  • شماره ٦٣٨: وفا طلب زجهان فنا نبايد شد
  • شماره ٦٣٩: به روي گرم تو آيينه تا برابر شد
  • شماره ٦٤٠: ز باده چهره ساقي جهان ديگر شد
  • شماره ٦٤١: جنون من ز نسيم بهار کامل شد
  • شماره ٦٤٢: زچهره ات عرق شرم چشم حيران شد
  • شماره ٦٤٣: زگريه آينه هر دلي که روشن شد
  • شماره ٦٤٤: ز برق حسن تو هر خار نخل ايمن شد
  • شماره ٦٤٥: فغان که وحشي من مانده از رميدن شد
  • شماره ٦٤٦: زخنده دل به لعب لعل يار مفتون شد
  • شماره ٦٤٧: رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
  • شماره ٦٤٨: خوشم که خرده جان صرف يار جاني شد
  • شماره ٦٤٩: اگر به بيخبري يار مي تواني شد
  • شماره ٦٥٠: زصدق اگر نفس صبحگاه خواهي شد
  • شماره ٦٥١: فغان که هستي ما خرج آشنايي شد
  • شماره ٦٥٢: به خاک دير جبيني که آشنا باشد
  • شماره ٦٥٣: خوش است حس که در پرده حيا باشد
  • شماره ٦٥٤: زخاکساري دل برقرار خودباشد
  • شماره ٦٥٥: زانقلاب دل آسوده بيشتر باشد
  • شماره ٦٥٦: خوشا دلي که دراودرد را گذر باشد
  • شماره ٦٥٧: مرا که سايه خم سايه کمر باشد
  • شماره ٦٥٨: فروغ گوهر چرخ از جلاي دل باشد
  • شماره ٦٥٩: مرا جلاي دل از چشم خونفشان باشد
  • شماره ٦٦٠: زبستگي دل آگاه شادمان باشد
  • شماره ٦٦١: ز چهره حال دل زار من عيان باشد
  • شماره ٦٦٢: دل گشاده من گلستان من باشد
  • شماره ٦٦٣: مرا اميد نشاط از سپهر چون باشد
  • شماره ٦٦٤: حيات من سخنهاي دلنشين باشد
  • شماره ٦٦٥: هميشه صاحب طول امل غمين باشد
  • شماره ٦٦٦: به چشم من گل وخار چمن يکي باشد
  • شماره ٦٦٧: حضور روي زمين در فتادگي باشد
  • شماره ٦٦٨: نشاط زنده دلان پايدار مي باشد
  • شماره ٦٦٩: نشاط لازم نقص عقول مي باشد
  • شماره ٦٧٠: سبکروان ترا نقش پا نمي باشد
  • شماره ٦٧١: خوشا کسي که ز خود باخبر نمي باشد
  • شماره ٦٧٢: به ملک امن رضا شور وشر نمي باشد
  • شماره ٦٧٣: به زير چرخ دل شادمان نمي باشد
  • شماره ٦٧٤: کسي به ملک رضا خشمگين نمي باشد
  • شماره ٦٧٥: ز کلک تازه من شعر تر نمي گسلد
  • شماره ٦٧٦: دلم بجا زتماشاي دلنوازآمد
  • شماره ٦٧٧: نه هرکه خواجه شود بنده پروري داند
  • شماره ٦٧٨: نه هر سخن نشناسي سخنوري داند
  • شماره ٦٧٩: کريم اوست که خود را بخيل مي داند
  • شماره ٦٨٠: دليل راه کج از مستقيم مي داند
  • شماره ٦٨١: قد تو سرو چمن را پياده مي داند
  • شماره ٦٨٢: چنان که حسن ترا هيچ کس نمي داند
  • شماره ٦٨٣: دهان تنگ تو هرخرده دان نمي داند
  • شماره ٦٨٤: کجاست مي که مرا شيرگير گرداند
  • شماره ٦٨٥: کمند زلف تو خود را به آفتاب رساند
  • شماره ٦٨٦: خط تو سلسله خود به مشک ناب رساند
  • شماره ٦٨٧: مرا شکستگي پا به آن جناب رساند
  • شماره ٦٨٨: ز حرف بر لب شيرين او اثرماند
  • شماره ٦٨٩: به زير چرخ مقوس که جاودان ماند
  • شماره ٦٩٠: اثر ز همت مستانه در شراب نماند
  • شماره ٦٩١: خزان رسيد وگل افشاني بهار نماند
  • شماره ٦٩٢: بهار رفت وگل افشاني دماغ نماند
  • شماره ٦٩٣: نه گل نه لاله درين خارزار مي ماند
  • شماره ٦٩٤: فلک به آبله خار ديده مي ماند
  • شماره ٦٩٥: سخن غريب چو شد در وطن نمي ماند
  • شماره ٦٩٦: زخنده تو گره در دلي نمي ماند
  • شماره ٦٩٧: موحدان که به ليل ونهار ساخته اند
  • شماره ٦٩٨: سبکروان به زميني که پاگذاشته اند
  • شماره ٦٩٩: سبکروان ز خم آسمان برآمده اند
  • شماره ٧٠٠: فسردگان که اسير جهان اسبابند
  • شماره ٧٠١: سزد که خرده جان را کند نثار سپند
  • شماره ٧٠٢: چه ديده است در آن آتشين عذار سپند
  • شماره ٧٠٣: فسردگان که طلسم وجود نشکستند
  • شماره ٧٠٤: خوش آن کسان که دردل برآرزو بستند
  • شماره ٧٠٥: سحر که چهره خورشيد را به خون شستند
  • شماره ٧٠٦: هزار نقش مخالف به کار ما کردند
  • شماره ٧٠٧: سبکروان که طلبکار يار مي گردند
  • شماره ٧٠٨: اگر ز چهره داغم نقاب بردارند
  • شماره ٧٠٩: کسان که جانب هم را نگه مي دارند
  • شماره ٧١٠: سمنبران که به لب آبدار چون گهرند
  • شماره ٧١١: به بحر چون صدف آنان که گوش هوش برند
  • شماره ٧١٢: سبکروان ز غم روزگار بيخبرند
  • شماره ٧١٣: خوش آن گروه که مست بيان يکديگرند
  • شماره ٧١٤: مرا اگر چه کم از خاک راه مي گيرند
  • شماره ٧١٥: سخنوران که درين بوستان نوا سازند
  • شماره ٧١٦: خوش آن گروه که تن راز عشق جان سازند
  • شماره ٧١٧: درين رياض دلي را که آب مي سازند
  • شماره ٧١٨: چو حلقه بر در دل شوق اصفهان بزند
  • شماره ٧١٩: چرا به خلدبرين از خدا شوي خرسند
  • شماره ٧٢٠: ز خود برآمدگان رستگار مي باشند
  • شماره ٧٢١: در آن مقام که شاهي به هر گدا بخشند
  • شماره ٧٢٢: ترا ز عالم عبرت اگر نظر بخشند
  • شماره ٧٢٣: چه نعمتي است به من قرب آن دهن بخشند
  • شماره ٧٢٤: چگونه باده عرفان جماعتي نوشند
  • شماره ٧٢٥: بتان که خون شهيدان چو آب مي نوشند
  • شماره ٧٢٦: دلي که آتش روي تواش کباب کند
  • شماره ٧٢٧: چو در پياله رنجش مي عتاب کند
  • شماره ٧٢٨: ز درد چهره محال است مرد زرد کند
  • شماره ٧٢٩: فغان چه با دل سنگين آن نگار کند
  • شماره ٧٣٠: چو عشق دشمن جان شد حذر چه کار کند
  • شماره ٧٣١: اگر نه چشم من آن دلنواز باز کند
  • شماره ٧٣٢: جمال را نگه تلخ او جلال کند
  • شماره ٧٣٣: اجل چه کار به جانهاي با کمال کند
  • شماره ٧٣٤: به هر چمن قد موزون او خرام کند
  • شماره ٧٣٥: نقاب چهره چو آن زلف مشکفام کند
  • شماره ٧٣٦: لبش به خنده دل غنچه را دونيم کن
  • شماره ٧٣٧: نسيم صبح به آن طره دوتا چه کند
  • شماره ٧٣٨: سخن به مردم افسرده دل اثر چه کند
  • شماره ٧٣٩: بهار و باغ به دلهاي آتشين چه کند
  • شماره ٧٤٠: اگر به قامت رعناي او نظاره کند
  • شماره ٧٤١: دماغ سوختگان را شراب تازه کند
  • شماره ٧٤٢: کجا مرا مي گلگون دماغ تازه کند
  • شماره ٧٤٣: کسي برون سرازين بحربيکرانه کند
  • شماره ٧٤٤: سپهر نيک وبد از يکدگر جدا نکند
  • شماره ٧٤٥: سخن طراز چرا مهر برزبان نکند
  • شماره ٧٤٦: خوشا کسي که به دامان خود قدم شکند
  • شماره ٧٤٧: مرا هميشه دل از وصل يار مي شکند
  • شماره ٧٤٨: ترانه هاي جهان گرچه مختلف رنگند
  • شماره ٧٤٩: ز دل نگشت مرا آه سينه تاب بلند
  • شماره ٧٥٠: سپند خال لبت آتشين عذارانند
  • شماره ٧٥١: نظر لباس پرستان به مال و جاه کنند
  • شماره ٧٥٢: خوش آن کسان که به منت نظر جلا ندهند
  • شماره ٧٥٣: به هر فسرده لب خشک وچشم تر ندهند
  • شماره ٧٥٤: مکن ملاحظه ازآهم اي بهشت وجود
  • شماره ٧٥٥: خطي که گرد رخ او ز مشک ناب بود
  • شماره ٧٥٦: حقوق خدمت اگر در حساب خواهد بود
  • شماره ٧٥٧: ترا اگر به نياز احتياج خواهد بود
  • شماره ٧٥٨: مرا که بستگي قفل از کليد بود
  • شماره ٧٥٩: فروغ ماه محال است پايدار بود
  • شماره ٧٦٠: عرق به پاکي گوهر کجا چو باده بود
  • شماره ٧٦١: ز خانه مست برون آن نگار آمده بود
  • شماره ٧٦٢: اگر چه روي من از درد زعفراني بود
  • شماره ٧٦٣: اسير جبه ودستار چند خواهي بود
  • شماره ٧٦٤: اگر چه ديده به خواب از صداي آب رود
  • شماره ٧٦٥: خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود
  • شماره ٧٦٦: به گريه نقطه خال تو از نظر نرود
  • شماره ٧٦٧: به چاره سوز محبت ز جان برون نرود
  • شماره ٧٦٨: به تيغ از سر بي مغز آرزو نرود
  • شماره ٧٦٩: مباد اهل عمل بيخود از شراب شود
  • شماره ٧٧٠: ز اتحاد کجا عشق کامياب شود
  • شماره ٧٧١: رخ تو در دل شبها اگر سفيد شود
  • شماره ٧٧٢: کسي که کشته آن تيغ آبدار شود
  • شماره ٧٧٣: دل فسرده ز داغ آتشين عذار شود
  • شماره ٧٧٤: اگر کسي متوسل به چاره ساز شود
  • شماره ٧٧٥: سري که خالي از انديشه محال شود
  • شماره ٧٧٦: غبار معصيت از عفو پايمال شود
  • شماره ٧٧٧: گرسنه چشم کجا سير از نوال شود
  • شماره ٧٧٨: چه حاجت است دعا دل چو بي اراده شود
  • شماره ٧٧٩: چو غنچه هر که درين گلستان گشاده شود
  • شماره ٧٨٠: شکوه بحر ز امواج آشکاره شود
  • شماره ٧٨١: به چشم شوخ رگ خواب تازيانه شود
  • شماره ٧٨٢: اسير عشق تو دلتنگ از الم نشود
  • شماره ٧٨٣: ز وصل شوق دل داغدار کم نشود
  • شماره ٧٨٤: خوش آن زمان که در آيي ز در شراب آلود
  • شماره ٧٨٥: سواد شب دل شب زنده دار مي خواهد
  • شماره ٧٨٦: به درد هر که برآيد دوا نمي خواهد
  • شماره ٧٨٧: دل رميده ما بال وپرنمي خواهد
  • شماره ٧٨٨: ز آفتاب اگر خلق چشم آب دهد
  • شماره ٧٨٩: چرا شراب به زاهد کسي به زور دهد
  • شماره ٧٩٠: ستم به عهد تو از چرخ کس نشان ندهد
  • شماره ٧٩١: به صبر مشکل عالم تمام بگشايد
  • شماره ٧٩٢: مرا به ميکده هر کس که راه بنمايد
  • شماره ٧٩٣: عرق چو بر رخت از گرمي شراب آيد
  • شماره ٧٩٤: اگر کلام نه از آسمان فرود آيد
  • شماره ٧٩٥: اگر به پيرهن گل وگلاب باز آيد
  • شماره ٧٩٦: ز هر نوا دل عشاق کي به جوش آيد
  • شماره ٧٩٧: مرا تعجب ازان پر حجاب مي آيد
  • شماره ٧٩٨: مرا تعجب ازان پر حجاب مي آيد
  • شماره ٧٩٩: چنان که گل به سر شاخسار مي آيد
  • شماره ٨٠٠: ز خود برآ که نسيم بهار مي آيد




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است