اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان هلالي جغتايي / غزل ها

غزل ها

  • شماره ١: مه من، بجلوه گاهي که ترا شنودم آنجا
  • شماره ٢: سعي کردم که شود يار ز اغيار جدا
  • شماره ٣: اي نور خدا در نظر از روي تو ما را
  • شماره ٤: بچشم لطف اگر بيني گرفتاران رسوا را
  • شماره ٥: ز روي مهر اگر روزي ببيني يک دو شيدا را
  • شماره ٦: از آن تنهايي ملک غريبي شد هوس ما را
  • شماره ٧: گه گهم خواني و گويي که: چه حالست ترا؟
  • شماره ٨: ترک ياري کردي و من هم چنان يارم ترا
  • شماره ٩: من کيستم تا هر زمان پيش نظر بينم ترا؟
  • شماره ١٠: جان خوشست، اما نميخواهم که: جان گويم ترا
  • شماره ١١: يار ما هرگز نيازارد دل اغيار را
  • شماره ١٢: من کيم بوسه زنم ساعد زيبايش را؟
  • شماره ١٣: آرزومند توام، بنماي روي خويش را
  • شماره ١٤: يار، چون در جام مي بيند، رخ گل فام را
  • شماره ١٥: يک دو روزي مي گذارد يار من تنها مرا
  • شماره ١٦: بي تو، چندان که محنتست مرا
  • شماره ١٧: شوق درون بسوي دري مي کشد مرا
  • شماره ١٨: گفتگوي عقل در خاطر فرو نايد مرا
  • شماره ١٩: اي شهسوار حسن، سر افراز کن مرا
  • شماره ٢٠: زان پيشتر که عقل شود رهنمون مرا
  • شماره ٢١: هست آرزوي کشتن آن تند خو مرا
  • شماره ٢٢: ز سوز سينه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را؟
  • شماره ٢٣: نهادي بر دلم داغ فراق و سوختي جان را
  • شماره ٢٤: بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را
  • شماره ٢٥: بچه نسبت کنم آن سرو قد دلجو را؟
  • شماره ٢٦: گه نمک ريزد بخم، گه بشکند پيمانه را
  • شماره ٢٧: اي شوخ، مکش عاشق خونين جگري را
  • شماره ٢٨: ديديديم ز ياران وفادار بسي را
  • شماره ٢٩: بحمدالله که صحت داد ايزد پادشاهي را
  • شماره ٣٠: بنام ايزد، ميان مردمان آن تندخو با ما
  • شماره ٣١: چند ناديده کني؟ آه! چه ديدي از ما؟
  • شماره ٣٢: نمي توان بجفا قطع دوستداري ما
  • شماره ٣٣: من و بيداري شبها و شب تا روز ياربها
  • شماره ٣٤: من همچو گلزار ارم، گل گل ترا رخسارها
  • شماره ٣٥: ز آب چشم من گل شد، براه عشق، منزلها
  • شماره ٣٦: دلا، ذوقي ندارد دولت دنيا و شاديها
  • شماره ٣٧: گل رويت عرق کرد از مي ناب
  • شماره ٣٨: شب هجرست و مرگ خويش خواهم از خدا امشب
  • شماره ٣٩: سر نمي تابم ز شمشير حبيب
  • شماره ٤٠: گر دعاي دردمندان مستجابست، اي حبيب
  • شماره ٤١: من بکويت عاشق زار و دل غمگين غريب
  • شماره ٤٢: اي شده خوي تو با من بتر از خوي رقيب
  • شماره ٤٣: اي سر زلف تو کمند حيات
  • شماره ٤٤: چيست پيراهن آن دلبر شيرين حرکات؟
  • شماره ٤٥: وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت؟
  • شماره ٤٦: در آفتاب رخش آب باده تاب انداخت
  • شماره ٤٧: ما عاشقيم و بي سر و سامان و مي پرست
  • شماره ٤٨: اي که از يار نشان مي طلبي، يار کجاست؟
  • شماره ٤٩: اي که مي پرسي ز من کان ماه را منزل کجاست؟
  • شماره ٥٠: روز نوروزست، سرو گل عذار من کجاست؟
  • شماره ٥١: اي باد صبح، منزل جانان من کجاست؟
  • شماره ٥٢: ز باغ عمر عجب سرو قامتي برخاست
  • شماره ٥٣: هر آتشين گلي، که بر اطراف خاک ماست
  • شماره ٥٤: عکس آن لبهاي ميگون در شراب افتاده است
  • شماره ٥٥: مه ز جور فلک دوتا شده است؟
  • شماره ٥٦: رفتست عزيز من و مکتوب نوشتست
  • شماره ٥٧: دارم شبي، که دوزخ از آن شب علامتست
  • شماره ٥٨: ماه من، عيدست و شهري را نظر بر روي تست
  • شماره ٥٩: دلم بسينه سوزان مشوش افتادست
  • شماره ٦٠: عشقبازي چه بلا فکر خطايي بودست!
  • شماره ٦١: راه وفا پيش گير، کان ز جفا خوشترست
  • شماره ٦٢: دلهاي مردمان بنشاط جهان خوشست
  • شماره ٦٣: مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست
  • شماره ٦٤: جان من، الله الله! اين چه تنست؟
  • شماره ٦٥: اين همه لاله، که سر بر زده از خاک منست
  • شماره ٦٦: اين چنين بيرحم و سنگين دل، که جانان منست
  • شماره ٦٧: بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست
  • شماره ٦٨: نخل بالاي تو سر تا بقدم شيرينست
  • شماره ٦٩: برخيز، تا نهيم سر خود بپاي دوست
  • شماره ٧٠: گفتي: بگو که: در چه خيالي و حال چيست؟
  • شماره ٧١: شيشه مي دور ازان لبهاي ميگون مي گريست
  • شماره ٧٢: اين تازه گل، که مي رسد، از بوستان کيست؟
  • شماره ٧٣: من با تو يکدلم، سخن و قول من يکيست
  • شماره ٧٤: بي تو هر روز مرا ماهي و هر شب ساليست
  • شماره ٧٥: در دل بيخبران جز غم عالم غم نيست
  • شماره ٧٦: کدام جلوه، که در سر و سرفراز تو نيست؟
  • شماره ٧٧: دگرم بسته آن زلف سيه نتوان داشت
  • شماره ٧٨: در مجلس اگر او نظري با دگري داشت
  • شماره ٧٩: دل چه باشد کز براي يار ازان نتوان گذشت
  • شماره ٨٠: روز من شب شد و آن ماه براهي نگذشت
  • شماره ٨١: يا تمناي وصال تو مرا خواهد کشت
  • شماره ٨٢: آمد آن سنگين دل و صد رخنه در جان کرد و رفت
  • شماره ٨٣: دل باميد کرم دادم و ديدم ستمت
  • شماره ٨٤: در کوي تو آمد بسرم سنگ ملامت
  • شماره ٨٥: نا ديده ميکني، چو فتد ديده بر منت
  • شماره ٨٦: اگر از آمدنم رنجه نگردد خويت
  • شماره ٨٧: چه غم گر در سرم شوريست از سوداي گيسويت؟
  • شماره ٨٨: خدا را، تند سوي من مبين، چون بنگرم سويت
  • شماره ٨٩: مرا بباده، نه باغ و بهار شد باعث
  • شماره ٩٠: مشتاق درد را بمداوا چه احتياج؟
  • شماره ٩١: بدين هوس که: دمي سر نهم بپاي قدح
  • شماره ٩٢: اي چشم تو شوخ تر ز هر شوخ
  • شماره ٩٣: خوشا کسي که درين عالم خراب آباد
  • شماره ٩٤: دوش با صد عيش بودي، هر شبت چون دوش باد
  • شماره ٩٥: بيا، بيا، که دل و جان من فداي تو باد
  • شماره ٩٦: کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد
  • شماره ٩٧: سايه اي کز قد و بالاي تو بر ما افتد
  • شماره ٩٨: گر ز رخسار تو يک لمعه بدريا افتد
  • شماره ٩٩: ترا گهي که نظر بر من خراب افتد
  • شماره ١٠٠: چو از داغ فراقت شعله حسرت بجان افتد
  • شماره ١٠١: آب حيات حسنت گل برگ تر ندارد
  • شماره ١٠٢: روز عمرم چند، يارب! چون شب غم بگذرد؟
  • شماره ١٠٣: ماه شهر آشوب من، هر گه براهي بگذرد
  • شماره ١٠٤: شمع، دوش از ناله من گريه بسيار کرد
  • شماره ١٠٥: مسکين طبيب، چاره دردم خيال کرد
  • شماره ١٠٦: نمي توان بتو شرح بلاي هجران کرد
  • شماره ١٠٧: من عاشق و ديوانه و مستم، چه توان کرد؟
  • شماره ١٠٨: بناز مي رود و سوي کس نمي نگرد
  • شماره ١٠٩: باغ عيش من بجاي گل همه خار آورد
  • شماره ١١٠: تا کي آن شوخ نظر بر دگري اندازد؟
  • شماره ١١١: يار، هر چند که رعنا و سهي قد باشد
  • شماره ١١٢: مي خواهم و کنجي که بجز يار نباشد
  • شماره ١١٣: شب هجران رسيد و محنت بسيار پيدا شد
  • شماره ١١٤: افروخت رنگت از مي و دلها کباب شد
  • شماره ١١٥: تا از فروغ روي تو گل کامياب شد
  • شماره ١١٦: بر سر بالين طبيب از ناله من زار شد
  • شماره ١١٧: گر برون مي آيد، آن بيرحم، زارم مي کشد
  • شماره ١١٨: زان دل بجانب سگ کوي تو مي کشد
  • شماره ١١٩: باز عشق آمد و کار دل ازو مشکل شد
  • شماره ١٢٠: اگر سوداي عشق اينست، من ديوانه خواهم شد
  • شماره ١٢١: از حال و دل و ديده مپرسيد که چون شد؟
  • شماره ١٢٢: تا سلسله زلف تو زنجير جنون شد
  • شماره ١٢٣: گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد
  • شماره ١٢٤: غم بتان مخور، اي دل، که زار خواهي شد
  • شماره ١٢٥: نيست عرق، که در رهت از حرکات مي چکد
  • شماره ١٢٦: آه و صد آه! که آن مه ز سفر دير آمد
  • شماره ١٢٧: روز هجران تو، يارب! ز کجا پيش آمد؟
  • شماره ١٢٨: دلم، پيش لبت، با جان شيرين در فغان آمد
  • شماره ١٢٩: نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند
  • شماره ١٣٠: يارب! غم ما را که بعرض تو رساند؟
  • شماره ١٣١: عارضت هست بهشتي، که عيان ساخته اند
  • شماره ١٣٢: جان من، بهر تو از جان بدني ساخته اند
  • شماره ١٣٣: عجب! که رسم وفا هرگز آن پري داند
  • شماره ١٣٤: جهان و هر چه درو هست پايدار نماند
  • شماره ١٣٥: دلم رفت و جان حزين هم نماند
  • شماره ١٣٦: پيش از روزي، که خاک قالبم گل ساختند
  • شماره ١٣٧: بس که خلقي سخن عاشقي من کردند
  • شماره ١٣٨: عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند
  • شماره ١٣٩: رند لب تشنه چرا جام شرابي نزند؟
  • شماره ١٤٠: چو ترک من هوس مجلس شراب کند
  • شماره ١٤١: هرگز آن شوخ بما غير نگاهي نکند
  • شماره ١٤٢: گر کسي عاشق رخسار تو باشد چه کند؟
  • شماره ١٤٣: خوبرويان، چون بشوخي قصد مرغ دل کنند
  • شماره ١٤٤: چو لاله سينه من کاش پاره پاره کنند!
  • شماره ١٤٥: جاي آنست که شاهان ز تو شرمنده شوند
  • شماره ١٤٦: دودي، که دوش بر سر کويت بلند بود
  • شماره ١٤٧: شيرين دهنا، اين همه شيرين نتوان بود
  • شماره ١٤٨: دي براهم ديدن و آنگاه ناديدن چه بود؟
  • شماره ١٤٩: با من اول آن همه رسم وفاداري چه بود؟
  • شماره ١٥٠: کاکل ز چه بگذاشته اي تا کمر خود؟
  • شماره ١٥١: يار اگر مرهم داغ دل محزون نشود
  • شماره ١٥٢: لعل جان بخشت، که ياد از آب حيوان ميدهد
  • شماره ١٥٣: هر گه آن قصاب خنجر بر گلوي من نهد
  • شماره ١٥٤: ماه من، زلف شب قدرست و رويت روز عيد
  • شماره ١٥٥: جز بندگيم کاري از دست نمي آيد
  • شماره ١٥٦: زان پيشتر که جانان ناگه ز در درآيد
  • شماره ١٥٧: اگر نه از گل نو رسته بوي يار آيد
  • شماره ١٥٨: چه حاصل گر هزاران گل دمد يا صد بهار آيد؟
  • شماره ١٥٩: اگر چون تو سروي ز جايي برآيد
  • شماره ١٦٠: دلا، گر عاشقي، بنشين، که جانانت برون آيد
  • شماره ١٦١: غمي، کز درد عشقت، بر دل ناشاد مي آيد
  • شماره ١٦٢: دم آخر، که مرا عمر بسر مي آيد
  • شماره ١٦٣: مه من با رقيبان جفا انديش مي آيد
  • شماره ١٦٤: مرا، چون ديگران، ياد گل و گلشن نمي آيد
  • شماره ١٦٥: هر دم از چشم تو دل را نظري مي بايد
  • شماره ١٦٦: آخر از غيب دري بر رخ ما بگشايد
  • شماره ١٦٧: اي کساني که بخاک قدمش جا داريد
  • شماره ١٦٨: آن کمر بستن و خنجر زدنش را نگريد
  • شماره ١٦٩: دل بدرد آمد و اين درد بدرمان نرسيد
  • شماره ١٧٠: بهر درد دل ما از تو دوايي نرسيد
  • شماره ١٧١: گر دلم زين گونه آه دم بدم خواهد کشيد
  • شماره ١٧٢: وه! که سوداي تو آخر سر بشيدايي کشيد
  • شماره ١٧٣: اي بتان سنگدل، تا چند استغنا کنيد؟
  • شماره ١٧٤: من نميخواهم که : در کويش مرا بسمل کنيد
  • شماره ١٧٥: دوستان، امشب دواي درد محزونم کنيد
  • شماره ١٧٦: مي نويسم سخن از آتش دل بر کاغذ
  • شماره ١٧٧: غم نيست، گر ز داغ تو مي سوزدم جگر
  • شماره ١٧٨: وه! چه شورانگيزي، اين شيرين پسر؟
  • شماره ١٧٩: جان خواهم از خدا، نه يکي، بلکه صد هزار
  • شماره ١٨٠: اي بخوبي از همه خوبان عالم خوب تر
  • شماره ١٨١: اي قامتت ز سرو سهي سرفرازتر
  • شماره ١٨٢: تا ز خط عنبرين حسن تو شد بيش تر
  • شماره ١٨٣: جامه گلگون، روي آتشناک از گل پاک تر
  • شماره ١٨٤: هر روز در کويش روم، پيدا کنم يار دگر
  • شماره ١٨٥: وه! که بازم فلک انداخت به غوغاي دگر
  • شماره ١٨٦: حاش لله! کز رخت چشم افگنم سوي دگر
  • شماره ١٨٧: با رخ زرد آمدم سوي درت، اي سروناز
  • شماره ١٨٨: برو، اي نرگس رعنا، تو باين چشم مناز
  • شماره ١٨٩: قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز
  • شماره ١٩٠: يار من، وه! که مرا يار نداند هرگز
  • شماره ١٩١: از آن چه سود که نوروز شد جهان افروز؟
  • شماره ١٩٢: برخيز طبيبا، که دل آزرده ام امروز
  • شماره ١٩٣: عمر رفت و از تو ما را صد پريشاني هنوز
  • شماره ١٩٤: عيد شد، هر گوشه، خلقي ماه نو دارد هوس
  • شماره ١٩٥: کار من از جمله عالم همين عشقست و بس
  • شماره ١٩٦: کام از آن لب مشکل و ما را غم کامست و بس
  • شماره ١٩٧: يار من با دگران يار شد، افسوس افسوس!
  • شماره ١٩٨: زاهد، بکنج صومعه مي نوش و مست باش
  • شماره ١٩٩: دردمندم، گر مرا درمان نباشد، گو: مباش
  • شماره ٢٠٠: آه! از آن شوخ، که تا سر نشود خاک درش
  • شماره ٢٠١: آه! از آن ماه مسافر، که نيامد خبرش
  • شماره ٢٠٢: آنکه از آب حيات آزرده مي گردد تنش
  • شماره ٢٠٣: زبان او، که نديدم ز تنگي دهنش
  • شماره ٢٠٤: گر گذر افتد، چو باد صبح، بر خاک منش
  • شماره ٢٠٥: روزي که بر لب آيد جانم در آرزويش
  • شماره ٢٠٦: کار من فرياد و افغانست، دور از يار خويش
  • شماره ٢٠٧: اي شاه حسن، جور مکن بر گداي خويش
  • شماره ٢٠٨: اي کجي آموخته پيوسته از ابروي خويش
  • شماره ٢٠٩: مردم و خود را ز غمهاي جهان کردم خلاص
  • شماره ٢١٠: واي! که جانم نشد از غم هجران خلاص
  • شماره ٢١١: عاشقان را نه گل و باغ و بهارست غرض
  • شماره ٢١٢: گر من ز شوق خويش نويسم بيار خط
  • شماره ٢١٣: ترک ياري کردي، از وصل تو ياران را چه حظ؟
  • شماره ٢١٤: ما که از سوز تو در گريه زاريم چو شمع
  • شماره ٢١٥: مهوشان در نظر کج نظرانند، دريغ!
  • شماره ٢١٦: خوبان، اگر چه هر طرفي مي کشند صف
  • شماره ٢١٧: وه! که رفت آن شوخ و بر ما کرد بيداد از فراق
  • شماره ٢١٨: نيست غم، گر شد گريبان من از غم چاک جاک
  • شماره ٢١٩: اي تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال
  • شماره ٢٢٠: ظاهر نکنم پيش رقيبان الم دل
  • شماره ٢٢١: نه رفيقي، که بود در پي غمخواري دل
  • شماره ٢٢٢: آمد بهار و خوشدلم از رنگ و بوي گل
  • شماره ٢٢٣: اي در دلم ز آتش عشق تو صد الم
  • شماره ٢٢٤: نيست حد آن که گويم: بنده روي توام
  • شماره ٢٢٥: عجب شکسته دل و زار و ناتوان شده ام!
  • شماره ٢٢٦: روزي که در فراق جمال تو بوده ام
  • شماره ٢٢٧: ز سوز سينه کبابم، ز سيل ديده خرابم
  • شماره ٢٢٨: بيار بي وفا عمري وفا کردم ندانستم
  • شماره ٢٢٩: هر شب بسر کوي تو از پاي در افتم
  • شماره ٢٣٠: براهت بينم و از بيخودي بر رهگذر غلتم
  • شماره ٢٣١: اگر چون خاک پامالم کني، خاک درت گردم
  • شماره ٢٣٢: بصد اميد هر دم گرد آن ديوار و در گردم
  • شماره ٢٣٣: عيدست، برون آي، که حيران تو گردم
  • شماره ٢٣٤: ز پير ميکده عمري در التماس شدم
  • شماره ٢٣٥: کاشکي! خاک حريم حرمت مي بودم
  • شماره ٢٣٦: دو روز شد که ز درد فراق بيمارم
  • شماره ٢٣٧: من نه آنم که دل خويش مشوش دارم
  • شماره ٢٣٨: يار آمد و من طاقت ديدار ندارم
  • شماره ٢٣٩: عمر رفته است و کنون آفت جاني دارم
  • شماره ٢٤٠: هر زمان بر صف خوبان بتماشا گذرم
  • شماره ٢٤١: خواهم که: بزير قدمت زار بميرم
  • شماره ٢٤٢: بخاک من گذري کن، چو در وفاي تو ميرم
  • شماره ٢٤٣: پس از عمري، که خود را بر سر کوي تو اندازم
  • شماره ٢٤٤: مگو افسانه مجنون، چو من در انجمن باشم
  • شماره ٢٤٥: اگر خواني درونم، بنده اين خاندان باشم
  • شماره ٢٤٦: چو بخت نيست که شايسته وصال تو باشم
  • شماره ٢٤٧: تا عمر بود، در هوس روي تو باشم
  • شماره ٢٤٨: مرا چه زهره؟ که گويم: غلام روي تو باشم
  • شماره ٢٤٩: يار گفت: از ما بکن قطع نظر، گفتم: بچشم!
  • شماره ٢٥٠: من که باشم که مي لعل بآن ماه کشم؟
  • شماره ٢٥١: چون قامت آن سرو سهي کرد هلاکم
  • شماره ٢٥٢: مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
  • شماره ٢٥٣: گر بخاکم گذرد يوسف گل پيرهنم
  • شماره ٢٥٤: هر شبي گويم که: فردا ترک اين سودا کنم
  • شماره ٢٥٥: خود را نشان ناوک بد خوي خود کنم
  • شماره ٢٥٦: با تو خواهم شرح غمهاي دل محزون کنم
  • شماره ٢٥٧: دل را ز چاک سينه توانم برون کنم
  • شماره ٢٥٨: آهم شنيد و رنجه شد آن ماه چون کنم؟
  • شماره ٢٥٩: اي تو آرام دل و جان، از تو دوري چون کنم؟
  • شماره ٢٦٠: گر جفايي رفت، از جانان جدايي چون کنم؟
  • شماره ٢٦١: جان من، جان و دل خويش نثار تو کنم
  • شماره ٢٦٢: بهار ميرسد، اما بهار را چه کنم؟
  • شماره ٢٦٣: دلم بآرزوي جان نميرسد، چه کنم؟
  • شماره ٢٦٤: دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟
  • شماره ٢٦٥: يار بي رحم و من از درد بجانم، چه کنم؟
  • شماره ٢٦٦: دلم ز دست شد، از دست دل چه چاره کنم؟
  • شماره ٢٦٧: آنکه از درد دل خود بفغانست منم
  • شماره ٢٦٨: کدام صبح سعادت بود مبارک ازينم؟
  • شماره ٢٦٩: چه حالست اين؟ که: هر گه در جمالت يک نظر بينم
  • شماره ٢٧٠: تا کي بدرت آيم و ديدار نبينم؟
  • شماره ٢٧١: از پي آن دلبر شيرين شمايل مي روم
  • شماره ٢٧٢: عيد شد، بخرام، تا مدهوش و حيرانت شوم
  • شماره ٢٧٣: جلوه هاي قد دلجوي ترا بنده شوم
  • شماره ٢٧٤: من سگ يارم و آن نيست که بيگانه شوم
  • شماره ٢٧٥: چنان از پا فگند امروزم آن رفتار و قامت هم
  • شماره ٢٧٦: اي که از خوبان مراد ما تويي مقصود هم
  • شماره ٢٧٧: نقد جان را در بهاي زلف جانان مي دهم
  • شماره ٢٧٨: خرم آن روز کزين محنت و غم باز رهم
  • شماره ٢٧٩: بحمدالله! که جان بر باد رفت و خاک شد تن هم
  • شماره ٢٨٠: خراب يک نظر از چشم نيم خواب توايم
  • شماره ٢٨١: هر خوبييي، که از همه خوبان شنيده ايم
  • شماره ٢٨٢: روز عيدست، سر راهگذاري گيريم
  • شماره ٢٨٣: زهي سعادت! اگر خاک آن حرم باشيم
  • شماره ٢٨٤: خيز، تا امروز با هم ساغر صهبا کشيم
  • شماره ٢٨٥: اي سگ آن سر کو، ما و تو ياران هميم
  • شماره ٢٨٦: نوبهارست، بيا، تا قدحي نوش کنيم
  • شماره ٢٨٧: شام عيد، آن به، که منزل بر سر راهي کنيم
  • شماره ٢٨٨: اي گل، از شکل تو با ناز و خرامت گويم
  • شماره ٢٨٩: يارب، غم بيرحمي جانان بکه گويم؟
  • شماره ٢٩٠: ساخت گداي درگهت مرحمت الهيم
  • شماره ٢٩١: اي ماه من و شاه سپاه همه خوبان
  • شماره ٢٩٢: من گرفتار و تو در بند رضاي دگران
  • شماره ٢٩٣: اي پريچهره من، چند نشيني بکسان؟
  • شماره ٢٩٤: صبح اميد همانست و رخ يار همان
  • شماره ٢٩٥: در قباي ارغواني قد آن سروران
  • شماره ٢٩٦: مشکل غميست عشق، که گفتن نمي توان
  • شماره ٢٩٧: منم، چون غنچه، در خوناب زان گل برگ تر پنهان
  • شماره ٢٩٨: جان بحسرت نتوان بي رخ جانان دادن
  • شماره ٢٩٩: اگر براي تو مردن، چه باک از آن مردن؟
  • شماره ٣٠٠: خط ريحانش رقم بر نسترن خواهد زدن
  • شماره ٣٠١: اي معلم، خاطر غمديده من شاد کن
  • شماره ٣٠٢: عيد قربان شد، بيا عاشق کشي بنياد کن
  • شماره ٣٠٣: اي دل، بکوي او مرو، از بيخودي غوغا مکن
  • شماره ٣٠٤: از رشک سوختم، برقيبان سخن مکن
  • شماره ٣٠٥: برخيز و بسر وقت اسيران گذري کن
  • شماره ٣٠٦: نظاره کن در آينه خود را، حبيب من
  • شماره ٣٠٧: از فراق آن پري هر دم فزون شد درد من
  • شماره ٣٠٨: گر جدا سازي بتيغ جور بند از بند من
  • شماره ٣٠٩: بخاک پاي تو، اي سرو ناز پرور من
  • شماره ٣١٠: پشت و پناه من بود، ديوار دلبر من
  • شماره ٣١١: در کوي بتان نيست کسي زار تر از من
  • شماره ٣١٢: نه رحم در دل يار و نه صبر در دل من
  • شماره ٣١٣: تا بکي تند شوي بهر جفاي دل من؟
  • شماره ٣١٤: اي قدت نازک نهال جويبار چشم من
  • شماره ٣١٥: فداي آن سگ کو باد جان ناتوان من
  • شماره ٣١٦: گفتيم: چون زنده ماني در غم هجران من؟
  • شماره ٣١٧: خوش آنکه در همه روي زمين تو باشي و من!
  • شماره ٣١٨: گهي لطفست و گاهي قهر کار دلرباي من
  • شماره ٣١٩: بهر خون ريز دلم، ترک کمان ابروي من
  • شماره ٣٢٠: شهيد عشقم و از خاک من خون داده نم بيرون
  • شماره ٣٢١: مسلمانان، مرا جان خواهد آمد از الم بيرون
  • شماره ٣٢٢: مردم از درد و نگفتي: دردمند ماست اين
  • شماره ٣٢٣: دلا، زان لب زلال خضر مي خواهي، خيالست اين
  • شماره ٣٢٤: آخر، اي آرام جان، سوي دل افگاري ببين
  • شماره ٣٢٥: من و تخيل حسنت، چه يار بهتر ازين؟
  • شماره ٣٢٦: روز نوروزست و ما را مجلس افروزي چنين
  • شماره ٣٢٧: عاشقم کردي و گفتي با رقيب تندخو
  • شماره ٣٢٨: خوش باشد اگر باشم در طرف چمن با او
  • شماره ٣٢٩: ندارم قوت اظهار درد خويشتن با او
  • شماره ٣٣٠: چنان بلند نشد سرو ناز پرور او
  • شماره ٣٣١: آنکه رفت امروز و صد دل مي رود دنبال او
  • شماره ٣٣٢: خاکم بره پيک حريم حرم او
  • شماره ٣٣٣: چند گيرد جام مي کام از لب ميگون او؟
  • شماره ٣٣٤: خواهم فگندن خويش را پيش قد رعناي او
  • شماره ٣٣٥: روزم از بيم رقيبان نيست ره در کوي او
  • شماره ٣٣٦: چند سوزي داغها بر دست؟ آه از دست تو
  • شماره ٣٣٧: چند پنهان کنم افسانه هجران از تو؟
  • شماره ٣٣٨: من بيدل بعمر خود نديدم يک نگاه از تو
  • شماره ٣٣٩: ليلي و مجنون اگر ميبود در دوران تو
  • شماره ٣٤٠: نميکشيم سر از آستان خانه تو
  • شماره ٣٤١: اي بي وفا، چه چاره کنم با جفاي تو؟
  • شماره ٣٤٢: بيا، تا نقد جان را برفشانم در هواي تو
  • شماره ٣٤٣: مردم ازين الم: که نمردم براي تو
  • شماره ٣٤٤: سازم قدم ز ديده و آيم بسوي تو
  • شماره ٣٤٥: ما ز يک جانب، رقيب از يک طرف در کوي تو
  • شماره ٣٤٦: سينه مجروحست و از هر جانبي صد غم درو
  • شماره ٣٤٧: آمده اي بمنزلم، اي مه نازنين، فرو
  • شماره ٣٤٨: باز، اي سوار شوخ، کجا مي روي؟ مرو
  • شماره ٣٤٩: اين چه چشسمت؟ که بي خوابم ازو
  • شماره ٣٥٠: يار وداع مي کند، تاب وداع يار کو؟
  • شماره ٣٥١: بر سر راه تو بودم، که رسيدي ناگاه
  • شماره ٣٥٢: هر کس که نيست کشته عشقت هلاک به
  • شماره ٣٥٣: چشم او مي خورده و خود را خراب انداخته
  • شماره ٣٥٤: بلبل بباغ و جغد بويرانه ساخته
  • شماره ٣٥٥: ماييم جا بگوشه مي خانه ساخته
  • شماره ٣٥٦: آن سايه نيست، دايم دنبال او فتاده
  • شماره ٣٥٧: جان من، گاهي سخن کن ز آن لب و کامي بده
  • شماره ٣٥٨: کيست آن سرو روان؟ کز ناز دامن بر زده
  • شماره ٣٥٩: بر بستر هلاکم، بيمار و زار مانده
  • شماره ٣٦٠: اي همچو پري از من ديوانه رميده
  • شماره ٣٦١: بخون نشست دلم، خار غم خليده خليده
  • شماره ٣٦٢: دردا! که باز ما را دردي عجب رسيده
  • شماره ٣٦٣: خطت، که رقم بر ورق لاله کشيده
  • شماره ٣٦٤: بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟
  • شماره ٣٦٥: ترا، که جان مني، ساخت ناتوان روزه
  • شماره ٣٦٦: گر نيست جام گلگون، خوش نيست دور لاله
  • شماره ٣٦٧: تا چند بهر کشتن ما جور و کين همه؟
  • شماره ٣٦٨: زين پيش لطف بود و کنون جور و کين همه
  • شماره ٣٦٩: با تو هر ساعت مرا عرض نيازست اين همه
  • شماره ٣٧٠: اي تير غمت را دل عشاق نشانه
  • شماره ٣٧١: دوش پيمانه تهي آمدم از مي خانه
  • شماره ٣٧٢: بي جهت با ما چرا آهنگ غوغا کرده اي؟
  • شماره ٣٧٣: اي که بخون مردمان چشم سياه کرده اي
  • شماره ٣٧٤: کشيده اي مي و بالاي منظر آمده اي
  • شماره ٣٧٥: اي آنکه در نصيحت ما لب گشوده اي
  • شماره ٣٧٦: امشب تو باز چشم و چراغ که بوده اي؟
  • شماره ٣٧٧: چون گويمت که: در دل ويران من درآي
  • شماره ٣٧٨: مست با رخسار آتشناک بيرون تاختي
  • شماره ٣٧٩: من نگويم که: وفا يار مرا بايستي
  • شماره ٣٨٠: ز من بيگانه شد، بيگاه با اغيار بايستي
  • شماره ٣٨١: ماه من، روي تو خوبست و چنين بايستي
  • شماره ٣٨٢: اي ز بهار تازه تر، تازه بهار کيستي؟
  • شماره ٣٨٣: گفتي: بگو که: بنده فرمان کيستي؟
  • شماره ٣٨٤: بر من، اي شوخ، ستمها کردي
  • شماره ٣٨٥: رفتي، اي ماه، که از مهر وفا ميکردي
  • شماره ٣٨٦: اي شهسوار حسن، بميدان خوش آمدي
  • شماره ٣٨٧: دوشينه کجا رفتي و مهمان که بودي؟
  • شماره ٣٨٨: اي مسلمانان، گرفتارم بدست کافري
  • شماره ٣٨٩: چند پرسم خبر وصل و نيابم اثري؟
  • شماره ٣٩٠: من بنده کمين و تو سلطان کشوري
  • شماره ٣٩١: ز دوري تا بکي، ما را چنين مهجور مي داري؟
  • شماره ٣٩٢: تو در ميدان و من چون گوي در ذوق سراندازي
  • شماره ٣٩٣: دلا، رفت آنکه: وصل دلستاني داشتم روزي
  • شماره ٣٩٤: شب فراق ز صبحم خبر چه مي پرسي؟
  • شماره ٣٩٥: ديده ام از تو بلايي که نديدست کسي
  • شماره ٣٩٦: تا کي بکنج صبر جگر خون کند کسي؟
  • شماره ٣٩٧: چند از بلاي هجر جگر خون کند کسي؟
  • شماره ٣٩٨: بس که جانها همه شد صرف تو جانان کسي
  • شماره ٣٩٩: زهي شراب لبت مايه طربناکي!
  • شماره ٤٠٠: آخر، اي شوخ، دل از جور تو غمگين تا کي؟
  • شماره ٤٠١: جان من در فرقت جانان برآيد کاشکي!
  • شماره ٤٠٢: يار دور از صحبت اغيار بودي کاشکي!
  • شماره ٤٠٣: با تو از اول نبودي آشنايي کاشکي!
  • شماره ٤٠٤: اي گلستان جمالت در کمال خرمي
  • شماره ٤٠٥: اگر بلطف بخواني وگر بجور براني
  • شماره ٤٠٦: تو از من فارغ و من از تو دارم صد پريشاني
  • شماره ٤٠٧: چه حاجتست که گه خشم و گه عتاب کني؟
  • شماره ٤٠٨: ز روي ناز و حيا منعم از نياز کني
  • شماره ٤٠٩: چه شد که جانب اهل وفا گذر نکني؟
  • شماره ٤١٠: ناگاه اگر ز ما سخنني گوش مي کني
  • شماره ٤١١: اي که در عاشق کشي هر لحظه صد خون ميکني
  • شماره ٤١٢: تير و کمان گرفته اي، سوي شکار ميروي
  • شماره ٤١٣: سوي شکار، اي بت رعنا، چه ميروي؟
  • شماره ٤١٤: آن کف پا بر زمين حيفست، اي سرو سهي
  • شماره ٤١٥: خدا را، سوي مشتاقان نگاهي
  • شماره ٤١٦: اي صد هزار چون من خاک در سرايي
  • شماره ٤١٧: برهت ز رشک ميرم، چو بغير همره آيي
  • شماره ٤١٨: چند رسوا شوم از عشق من شيدايي؟
  • شماره ٤١٩: چون در ميان خوبان رسميست بي وفايي
  • شماره ٤٢٠: سحرگاهان که چون خورشيد از منزل برون آيي
  • شماره ٤٢١: عشاق را حيات بجانست و جان تويي




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است