آیا احتیاج ، همان نیاز به خلق کردن نیست ؟
به جای آنکه شکوفا شوید و بنا به خواست و اراده الهی ، هر انچه را که لازم است خلق کنید ، شما در لاک خود فرو می روید و به خود می گویید :
» نمی توانم ! » اینکار از طریق تلقین به نفس تحکم می یابد و سرانجام شما به این پندار غلط می رسید که به راستی ماهیتی جدا از خداوند هستید . در آن هنگام است که از راه و مسیر کاملتان منحرف می شوید و از هدف اصلی که بخاطر آن آفریده شده اید ، دور و محروم می مانید . شما با این کار ، اجازه نمی دهید که پروردگار متعال از طریق شما ، و آنطور که می خواهد ، خود را بیان کند .
مگر عیسی که خود نیز استادی بلند پایه بشمار می رفت نگفته است ، » کارهایی که من انجام می دهم ، شما نیز می توانید انجام دهید و حتی بهتر از من ؟ »
بشر در قلمرو اصلیش ، مخلوق خداوند است . ماموریت اصلی عیسی در روی زمین این بود که نشان دهد انسان در این قلمرو ، قادر است مانند خدایش ، به همان اندازه و با همان شایستگی و هماهنگی ، هر انچه را که می خواهد بصورت کامل بیافریند . هنگامی که عیسی به آن مرد نابینا دستور داد از جایش برخیزد و چشمانش را در برکه سیلوئه شستشو دهد ،آیا به این دلیل نبود که چشمهای مردم را به روی این حقیقت که فرستاده خدا است باز کند و به آنان بفهماند که آنها هم قادر ند مانند خداوند بیافرینند ؟
عسی مایل بود که هر یک از ما ، از طریق آشنایی با روح خدایی که در وجودمان و همین طور هم در وجود دیگران است ، دست به همین کرامات بزنیم . ………………….
وظیفه اصلی ما این است که کارهای کامل خداوند را انجام دهیم و آگاهی معنوی مان را تا به حد آگاهی روح خدایی افزایش و ارتقاء دهیم . آیا این همان نبود که عیسی سعی داشت به یارانش بیاموزد ؟