پیرِ تو
زیرا از جنس حقیقت است. و این پیر کسی جز روح الهی تو نیست. یگانه پیر هستی همین است و جز او پیری نمی شناسم. خلقت آدم را به یاد بیاور! آنگاه که خداوند از روح خویش در او دمید، به واقع پیرِ او را درونش به ودیعت نهاد. پس ای دوست، معلمین راستین بیرونی کسانی اند که تنها تو را به روح الهی خودت دلالت می دهند. پس به اصل خویش باز گرد. تو چیزی کم نداری و خداوند هر آنچه را که بدان نیاز داشتی یکجا به تو داده است "وَ آتاکُم مِن کُلِ ما سألتُمُوهُ". بر وجودت نقبی بزن، شجاعانه همه ی من های جعلی را به دور بریز، آنگاه بی شبهه پیر نورانی خود را در صحرای وجودت بر زلالی از فهم و درایت خواهی یافت. پیری که شبیه خود توست. و تو آنی، نه جز آن. این پیر همه چیز دان است و راه رستگاری تنها از وجود لطیف او می گذرد. پیری لا زمان و لا مکان که دیریست به انتظار قدوم تو نشسته است. پس دیر نکن، مباد برود و تو باز در ظلمت بی خدایی جا بمانی.
مسعود ریاعی