در انجیل،حزقیال نبی به وسیله ای عجیب که از آسمان فرود آمد اشاره می کند. اشارات او به وسیله پرنده بسیار پیشرفته ای با سرنشینان بیگانه است، اما با زبان و فهم سه هزار سال پیش. 

طوفانی دیدم که از طرف شمال به سوی من می امد.پیشاپیش ان ابر بزرگی از اتش در حرکت بود هاله ای از نور دور ان بود و چیزی مانند فلزی براق درون ان میدرخشید.سپس از میان ابر 4 موجود عجیب ظاهر شدند که شبیه انسان بودند ولی هر یک از انها چهار صورت و دو جفت بال داشتند.پاهایشان نیز مثل پاهای انسان بود ولی پنجه ی پایشان به سم گوساله شباهت داشت و مانند فلزی براق میدرخشید.زیر هر یک از بالهایشان دستهایی میدیدم مانند دست انسان.انتهای بال ان چهار موجود زنده به یکدیگر متصل بود.انها مستقیم حرکت میکردند بدون انکه برگردند.هریک از انها چهر صورت داشت در جلو انسان در راست شیر در چپ گاو و در پشت صورت عقاب.هرکدام دو جفت بال داشتند که یک جفت باز بود و به نوک بالهای موجود پهلویی میرسید و جفت دیگر بدنشان را میپوشاند.هر کجا که روحشان میرفت انها هم میرفتند بدون انکه رویشان را برگردانند.

در میان این موجودات زنده چیزهایی شبیه به زغال  افروخته با مشعل روشن در حال حرکت بودند و از میان انها برق میجهید ان موجوداتزنده نیز به سرعت برق عقب و جلو میرفتند.در همان حال زیر انها و بر روی زمین چهار چرخ دیدم و زیر هر موجود یک چرخ.چرخه مانند زبرجد میدرخشیدند و همه مثل هم بودند و هر چرخ در داخل چرخ دیگر قرار داشت و هریک دارای پره ها و لبه هایی بودند و روی لبه ها پر از چشم بود.وقتی ان موجودات حرکت میکردند چرخها هم با انها حرکت میکردند هنگامی که انها از زمین برمیخواستند چرخها نیز بر میخواستد و وقتی می ایستادند چرخها هم می ایستادند چون روح ان چهار موجود در چرخها نیز قرار داشت پس موجودات زنده و چرخها تحت هدایت روحشان بودند.بالای سر انهایک صفحه ی بزرگ قرار داشت که مانند بلور می در خشید.وقتی حرکت میکردند صدای بالهایشان مانند صدای امواج خروشان بود.بر فراز صفحه ی بالای سرشان  چیزی شبیه به یک تخت سلطنتی از یاقوت کبود بود و وجودی مانند انسان روی ان نشسته بود از کمر به بالای او مانند فلزی غوطه ور در اتش میدرخشید و از کمر به پایین مانند شعله های اتش تابان بود.دور تا دور انرا نیز نوری درخشان فرا گرفته بود همه ی رنگهای رنگین کمان در ان دیده میشد.