مجله علمی خبری اینفو
معنی نام بَصیرا
بَصيرا : (عربي ـ فارسي) (بصير + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بصیر؛ 2- منتسب به دانايي؛ 3- (به مجاز) دختري كه بينا و دانا باشد. + ن.ك. بَصير.
معنی نام بَصیرت
بَصيرت : (عربي) 1- بينايي؛ 2- (به مجاز) آگاهي داشتن از امري و جزئيات آن را در نظر داشتن، آگاهي و دانايي؛ 3- (در تصوف) نيروي باطني كه سالك با آن حقايق و باطن امور و اشيا را در مي يابد.
معنی نام اَقدس
اَقدس : (عربي) 1- پاكتر، پاكيزهتر، مقدستر؛ 2- عنواني احترام آميز براي بزرگان يا مكانهاي مقدس.
معنی نام اِقلیما
اِقليما : (معرب از يوناني) 1- (= اقليميا) (در قديم) مادهاي كه از گداختن برخي از فلزات مانند طلا و نقره به دست ميآورند؛ 2- (اَعلام) نام دختر آدم(ع) كه به نقل تاريخ در ازدواج هابيل بود.
معنی نام اِکرام
اِكرام : (عربي) 1- بزرگداشت، گرامي داشتن، احترامكردن، حرمت، احسان؛ 2- از واژههاي قرآني.
معنی نام اَکرم
اَكرم : (عربي) 1- گراميتر، آزادتر، بزرگتر، بزرگوار، گرامي؛ 2- از نامهاي خداوند.
معنی نام بِلقیس
بِلقيس : (عربی) (اَعلام) ملكهي شهر سبا كه در روايات نام همسر حضرت سليمان(ع) است. [پيشينه و ريشهي نام بلقيس به درستي دانسته نيست، برخي آن را برگرفته از واژهي احتمالاً يونانيpallaxis، به معناي دختر باكره يا همخوابه دانستهاند و براي آن معادلهايي در زبانهاي آرامي و عبري برشمرده و بعضي ريشهي يوناني آن را به معناي نوعي آلت موسيقي دانستهاند و معادلهايي در زبان سومري، اَكَديِ بابلي و لاتين براي آن برشمردهاند. همچنين برخي بر اين عقيدهاند كه نام بلقيس از واژهي اوستايي pairikaدر دورهي هخامنشيان است كه بعدها در فارسي به صورت پري درآمده است. در هر صورت اينان متفقاند كه اين واژه وارد زبان عبري شده و در عربي به صورت بلقيس درآمده است.
معنی نام اِلآی
اِلآي : (تركي) 1- ماه ايل؛ 2- (به مجاز) زيباروي ايل.
معنی نام اُلدوز
اُلدوز : (ترکی) (= اولدوز)، اولدوز.
معنی نام اِلسانا
اِلسانا : (تركي ـ فارسي) [ال = آل، شهر و ولايت، خويشي + سان (پسوند شباهت) + ا (الف اسم ساز)]، مثل ايل، مثل مردم ايل و شهر و ولايت، چون خويشان.

