مجله علمی خبری اینفو
معنی نام قادر
قادر : (عربي) 1- داراي قدرت، توانا؛ 2- از نامها و صفات خداوند.
معنی نام قاسم
قاسم : (عربي) 1- (در قديم) بخشكننده، مقسم؛ 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن: [حدود 44-61 قمری] فرزند امام حسن(ع) و از نخستین یاران امام حسین(ع) كه در واقعهي كربلا شهيد شد؛ 2) نام يكي از فرزندان پیامبر اسلام(ص).
معنی نام قانع
قانع : (عربي) 1- آن كه به دارايي خود يا آنچه در اختيار دارد، راضي است و بسنده ميكند، قناعت كننده، خرسند؛ 2- راضي و خرسند از جواب يا از سخني كه شنيده است، مُجاب.
معنی نام قائد
قائد : (عربي) 1- آن كه جمعي از مردم را رهبري ميكند، رهبر، پيشرو، پيشوا؛ 2- (در قديم) رئيس قافله، كاروان سالار؛ 3- (در قديم) (در نجوم) نام ستارهاي در انتهاي دُم صورت فلكي دُب اكبر.
معنی نام قائم
قائم : (عربي) 1- ايستاده، به حالت عمودي قرار گرفته؛ 2- (در اديان) لقب امام دوازدهم شيعيان كه غايب است (عج)؛ 3- (در قديم) اقامه كنندهي حق، برپادارندهي دين؛ 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده؛ 5- (اَعلام) 1) دومین خلیفهي فاطمی مغرب [322-334 قمری]، لشکر کشی او به کرانههاي فرانسه، ایتالیا و اسکندریه توفیقی نداشت؛ 2) خلیفهي عباسی [422-467 قمری]، که در زمان او بساسیری در بغداد قیام کرد. طغرل سلجوقی به دعوت خلیفه به بغداد رفت و قیام را سرکوب کرد [450 هجری].
معنی نام قباد
قباد : 1- محبوب، شاه محبوب، سرور گرامي؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قارِن، که به دست پهلوانی تورانی کشته شد؛ 2) (در شاهنامه) (= كيقباد) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسلهي کیانیان و از تبار فریدون، که در البرزکوه به سر میبرد. زال پس از مرگ گرشاسپ، رستم را به جستجوی او فرستاد و او را به پادشاهی خواند. او صد سال پادشاهی کرد و پایتختش شهر استخر بود؛ 3) نام دو تن از شاهان ساسانی ایران. قباد اول: شاه [488-494؛ 498-531 میلادی]، که پس از خلع بلاش از سوی بزرگان ایران به شاهی برداشته شد. در زمان او مزدک ظهور کرد و قباد آیین او را پذیرفت. در نتیجه بزرگان او را خلع و زندانی کردند [594 میلادی]. او پس از مدتی از زندان گریخت و با کمک هپتالیان به سلطنت بازگشت [598 میلادی] و این بار به تدریج از مزدکیان دور شد و سرانجام به یاری پسرش انوشیروان به قتل عام مزدکیان پرداخت. [529 میلادی]. قباد دوم، معروف به شیرویه: شاه [628 میلادی]، که پدرش خسرو پرویز را همراه با 17 تن از برادران خودش کشت و پس از 6 ماه سلطنت بر اثر مسمومیت کشته شد.
معنی نام قدرت
قدرت : (عربي) 1- توانايي، توان، سلطه و نفوذ؛ 2- (در فلسفه قديم) توانايي ويژهي موجود زنده كه با آن از روي قصد و اراده عملي را انجام ميدهد يا ترك ميكند.
معنی نام قدوس
قدوس : (عربي) (در قديم) 1- پاک و منزه؛ 2- از نام ها و صفات خداوند.
معنی نام قدیر
قدیر : (عربي) 1- (در قديم) توانا، قادر؛ 2- از نامها و صفات خداوند.
معنی نام قطب الدین
قطب الدين : (عربي) 1- محور آيين و كيش؛ 2- (اَعلام) 1) قطبالدین شیرازی: (= محمود ابن مسعود) [634-710 قمری] دانشمند و حکیم ایرانی، شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی و استاد کمالالدین فارسی. سفرهای زیادی کرد. پیدایش رنگین کمان را توضیح داد. بر قانون ابن سینا و حکمت اشراق سهروردی شرح نوشت. تحریر اصول اقلیدس خواجه نصیرالدین طوسی را به فارسی به نام دُرَةالتّاج، تألیف کرد و کتابهای نَهایَتُ الاِدراک و تُحفهي شاهی را در نجوم نوشت؛ 2) قطبالدین رازی: (= محمّدابن محمّد) [قرن 8 هجری] حکیم ایرانی، که در دمشق سکونت داشت، مؤلف کتاب محاکمات به عربی، در مقایسهي شرح نصیرالدین طوسی و شرح فخر رازی بر کتاب اشارات ابن سینا و شرح شمسیه؛ 3) قطبالدین شاهجهان: آخرین امیر قراختایی کرمان [702-703 قمری]، که از سوی الجایتو ایلخان مغول معزول شد؛ 4) قطبالدین مبارکشاه: آخرین شاه دهلی [716-720 قمری] از سلسلهي خلجی، که به دست غلام محبوبش کشته شد و او را هم چند ماه بعد غیاث الدین تغلق کشت. 5) قطبالدین آیبک: [قرن 6 و7 هجری] امیر ترک، که از سوی معزّالدین محمّد سام امیر سلسلهي آل شنسب، حکومت متصرفات او را در هند به دست گرفت [592 هجری] و سپس بدائون، قنوج و قلعهي کالنجر را تسخیر کرد و پس از کشته شدن معزّالدین [602 هجری]، مرکز حکومتش را از دهلی به لاهور منتقل کرد.