مجله علمی خبری اینفو
معنی نام عارف
عارف : (عربي) 1- (در تصوف) آن كه از راه رياضت و تهذيب نفس و تفكر، به معرفت خداوند دست مييابد؛ 2- آن كه نسبت به چيزي آگاهي دارد، شناسنده؛ 3- دانا، آگاه، دانشمند؛ 4- (اَعلام) [1261-1312 قمری] تخلّص ابوالقاسم قزوینی، شاعر و موسیقیدان ایرانی، سازندهي نخستین تصنیفهاي سیاسی و ملی. ده سال پایان عمرش را در همدان به حال تبعید گذراند. در جوار مقبره ابن سینا دفن شده است.
معنی نام عاصِف
عاصِف : (عربي) 1- (در قديم) تند، سخت، شديد؛ 2- باد تند و شديد، تندباد.
معنی نام عاصِم
عاصِم : (عربي) 1- (در قديم) نگهدارنده، محافظ؛ بازدارنده (از خطا)، منع كننده؛ 2- (اَعلام) 1) يكي از قُراء سبعهي [قاريان هفت گانه] قرآن؛ 2) نام يكي از ياران امام كاظم(ع).
معنی نام عاطِف
عاطِف : (عربي) 1- مهربان؛ 2- برگرداننده.
معنی نام عاقِل
عاقِل : (عربي) 1- آن كه از سلامت عقل برخوردار است؛ 2- آن كه عقلش خوب كار ميكند؛ 3- داراي بهرهي هوشي بالا؛ 4- خردمند.
معنی نام عاکِف
عاكِف : (عربي) 1- (در قديم) آن كه در جايي مقدس براي عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتكف؛ 2- (به گونهاي احترام آميز) حاضر و مقيم.
معنی نام عامِر
عامِر : (عربي)1- (در قديم) آباد كننده، معمور، آبادان؛ 2- بسيار عمر كننده [تفألاً فرزندان خود را به اين نام موسوم مينمودند].
معنی نام عِباد
عِباد : (عربي) (جمع عَبد)، بندگان. [اگر عَباد / abbad/ تلفظ شود به معني بسيار عبادت كننده ميباشد].
معنی نام عباس
عباس : (عربي) 1- (در قديم) (صيغهي مبالغه)، اخمو، عبوس؛ 2- شيري كه شيران از او بگريزند؛ 3- (به مجاز) بسيار شجاع و دلير؛ 4- (اَعلام) 1) عباسِ بن علي، ابوالفضل: [قرن اول هجری] برادر ناتنی امام حسين(ع)، معروف به علمدار کربلا، قمر بنی هاشم و حضرت عباس(ع) که در جنگ کربلا همراه برادرش و پیش از او شهید شد؛ 2) نام سه تن از شاهان صفوی. عباس اول: ملقب به کبیر [996-1038 قمری] که در 18 سالگی پادشاه شد و سه سال بعد سرداری را که بانی سلطنت او شده بود کشت. پایتخت را از قزوین به اصفهان برد، ازبکان را از خراسان، ترکان را از غرب ایران و پرتغالیان را از خلیج فارس بیرون کرد؛ عباس دوم: [1052-1077 قمری] که در زمان او حملهي روسها به مازندران دفع شد؛ عباس سوم: آخرین شاه صفوی [1145-1148 قمری] که کودک هفت ماهه بود و نادرشاه پس از برکنار کردن پدرش، تهماسب دوم، او را به سلطنت برداشت و سپس او را هم بر کنار کرد و خود پادشاه شد [1148 هجری] و پسر نادر بعداً او و پدرش را کشت [1152هجری] ؛ 3) عباس ابن المطلب: [قرن اول هجری] عموی پیامبر اسلام(ص) و جد خُلفای عباسی، که در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و مبلغ گزافی برای آزادی خود پرداخت. او اندکی پیش از فتح مکه مسلمان شد؛ 4) عباس میرزا نایب السلطنه: (= عباس میرزا ولیعهد) [1203-1249 قمری] شاهزاده، دولتمرد و سردار ایرانی، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار، فرمانفرمای آذربایجان و فرماندهي کل سپاه ایران در جنگ با سپاه روسیه. نخستین دولتمرد ایرانی که در صدد نوسازی نظام حکومتی ایران برآمد.
معنی نام عبدالله
عبدالله : (عربي) 1- بندهي خدا؛ 2- (در تصوف) به معني انسان كامل است؛ 3- (اَعلام) 1) عبدالله ابن عبدالمطلب: [حدود 554-579 میلادی] پدر حضرت محمّد(ص) پیامبر اسلام، که اندکی پیش از تولد وی بر اثر بیماری در مدینه وفات یافت؛ 2) عبدالله ابن جحش: [قرن اول هجری] صحابی و پسر عمهي پیامبر اسلام(ص) و از مهاجران به حبشه، در جنگ احد کشته شد؛ 3) عبدالله ابن عمر: [10 پیش از هجرت – 73 قمری] صحابی پیامبر اسلام(ص) و پسر عمر خلیفه. که در همهي جنگهای پیامبر و بسیاری فتوحات اسلام شرکت داشت؛ 4) عبدالله ابن طاهر: سومین امیر [213-230 قمری] سلسلهي طارهیان در خراسان، از حامیان ادبیات و هنر؛ 5) عبدالله تیموری: شاه [854-855 قمری] سلسلهي تیموری که پس از کشته شدن عبداللطیف در ماوراءالنهر بر تخت نشست و در جنگ با ابوسعید گورکانی کشته شد؛ 6) عبدالله ازبک: امیر [991-1006 قمری] سلسلهي شیبانیان در ماوراءالنهر و ترکستان که بر بخارا، بلخ، سمرقند، تاشکند، فرغانه، بدخشان، خوارزم و خراسان دست یافت و دولت نیرومندی تأسیس کرد.

