مجله علمی خبری اینفو
معنی نام آلان
آلان : (= الان، اران) [اران/arrān/ = آران، آلان و الان: آر (= آريا) + ان (پسوند مكان)]، 1- روي هم به معني سرزمين آرياييها؛ 2- (اَعلام) نام سرزميني در شمال غربي ايران كه روسها به آن نام آذربايجان را دادهاند. اعراب نام پارسي اين شهر (آران) را تغيير داده و اران (بر وزن شداد) ناميدند.
معنی نام آمین
آمين : (معرب از عبري) 1- (در حالت شبه جمله) برآور، بپذير، اجابت كن؛ 2- از نامهاي خداوند جل شأنه. [معمولاً پس از دعا بر زبان ميآورند]؛ 3- (در عبری) محکم، امین، حقیقی.
معنی نام آیدین
آيدين : (تركي) 1- به معني روشنايي، روشن، آشكار، شفاف، نوراني، صاف، معلوم، واضح؛ 2- روشنفكر؛ 3- (اَعلام) 1) نام شهري در جنوب شرقي ازميرِ تركيه؛ 2) نام سلسلهاي از امراي ولايت ليديا.
معنی نام آیین
آيين(آئین) : 1-(پهلوي)كيش، روش، دين، شيوهي مناسب و مطلوب؛ 2- (در قديم) جلال و شكوه، عادت و خوي.
معنی نام اِبراهیم
اِبراهيم : (عبري) 1- پدر عالي؛ 2- (اَعلام) 1) سورهي چهاردهم از قرآن كريم داراي پنجاه و دو آيه؛ 2) ابراهیم: از پيامبران بنی اسراییل، ملقب به خلیل الله، پدر اسحاق و اسماعیل، که گفته می شود معاصر همورابی بوده است و عربها و یهودیان خود را از تبار او می دانند. بنای کعبه منسوب به اوست؛ 3) ابراهیم: [قرن اول هجری] نام فرزند پیامبر اسلام(ص) كه در كودكي وفات يافت؛ 4) ابراهیم: شاه عثمانی [1049-1058 قمری]، که جنگی طولانی با ونیز آغاز کرد، سرانجام خلع و کشته شد؛ 5) ابراهیم ابن ادهم: (= ابراهیم ادهم) [قرن 2 هجری] عارف و زاهد ایرانی، از پیشگامان و بزرگان نهضت تصوف، که گفته می شود از شاهزادگان بلخ بود؛ 6) ابراهیم ابن اغلب: بنیانگذار و نخستین امیر [184-196 قمری] سلسله ی بنو اغلب؛ 7) ابراهیم ابن منصور نیشابوری: [اوایل قرن 6 هجری] نویسندهي ایرانی، مؤلف کتاب قصص الانبیا، در سرگذشت پیامبران؛ 8) ابراهیم ابن ولید: سیزدهمین خلیفهي اموی [126-127 قمری]؛ 9) ابراهیم تیموری: [796-838 قمری] شاهزاده ی گورکانی، پسر شاهرخ، حاکم بلخ و تخارستان؛ 10) ابراهیم شاه قاجار: [قرن12 هجری] شاهزادهي سلسلهي افشاریه، برادرزادهي نادرشاه و از مدعیان سلطنت، که بر ضدّ برادرش عادل شاه در اصفهان قیام کرد و او را مغلوب و متواری کرد و خود به سلطنت نشست؛ 11) ابراهیم صفوی: (= سلطان ابراهیم میرزا) [946-984 قمری] شاهزادهي صفوی، نوهي شاه اسماعیل اول، شاعر، خوشنویس، هنردوست و گرد آورندهي اثرهای هنری. گفته میشود کتابخانهاش شامل 4000 جلد کتاب بوده است؛ 12) ابراهیم غزنوی: دهمین شاه [451-492 قمری] سلسلهي غزنویان پسر سلطان محمود. [این نام در اصل «ا ب ر ا م» به معنی «کسی که پدرش والامقام است» بوده و بعدها «ابراهام» به معنی «پدر حمایت بسیار» شده است و در قرآن 69 بار به صورت «ابراهیم» آمده است. (برهان قاطع به اهتمام دکتر معین، ص81 پاورقی نام ابرهام)].
معنی نام ابوالفضل
ابوالفضل : (عربي) 1- پدر فضل؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالفضل عباس(ع): (= عباس بن علي)، ) عباس. 4- 1) ؛ 2) ابوالفضل جعفر: (= مقتدر) خلیفهي عباسی [295-320 قمری]، که در زمان او قرمطیان مکه را غارت کردند، حاجیان را کشتند و راه حج را بستند. او دو بار از خلافت خلع شد و باز به خلافت رسید. تا بار سوم در جنگ با شورشیان کشته شد.
معنی نام ابوالقاسم
ابوالقاسم : (عربي) 1- پدر قاسم؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالقاسم: كنيهي پیامبر اسلام(ص)، محمّد 3- 1) ؛ 2) ابوالقاسم محمّد ابن حسن عسکری(ع): (= حضرت مهدی)، ح مهدی 2- 1) ؛ 3) ابوالقاسم احمد (= مُستَعلی)، خلیفهي فاطمی مصر [487-495 قمری] که برادرش ابومنصور نزار را برکنار کرد و موجب پیدایش اختلاف میان اسماعیلیان شد. هواداران او که بیشتر در آفریقا هستند مستعلویان و هواداران برادرش نزاریان نامیده می شدند؛ 4) ابوالقاسم خان قراگُوزلو : (= ناصرالملک) [1244-1306 شمسی]، دولتمرد ایرانی، نایب السلطنهي احمدشاه قاجار [1289- 1295 شمسی] و صدر اعظم محمّدعلی شاه [1285 شمسی]؛ 5) ابوالقاسم زهراوی: (= خَلَف ابن عباس) [قرن 3 و 4 هجری] جراح آندلسی، مؤلف دایرةالمعارف پزشکی اَلتَصریف، که ترجمهي لاتینی آن در پیشرفت جراحی در اروپا تأثیر زیادی داشت؛ 6) ابوالقاسم عبدالله: (= مستکفی) خلیفهي عباسی [333-334 قمری]، که در زمان او احمد ابن بویه بغداد را گرفت و مستکفی به او لقب معزّالدوله داد. مستکفی به دست سپاهیان دیلمی معزول و کشته شد؛ 7) ابوالقاسم فضل: (= مطیع)، خلیفهي عباسی [334-363 قمری]، که در زمان او دیلمیان بر بغداد و فاطمیان بر مصر و یمن دست یافتند؛ 8) ابوالقاسم قزوینی: (= عارف قزوینی)، عارف 4- ؛ 9) ابوالقاسم قشیری: (= عبدالکریم ابن هَوازن) [376-465 قمری] فقیه و صوفی ایرانی، که تصوف و شریعت را باهم جمع کرد. از جمله آثار معروف او رسالهي قشیریه است.
معنی نام ابوبکر
ابوبكر : (عربي) 1- پدر بَکر؛ 2- (اَعلام) 1) ابوبکر: (= عبدالله ابن ابی قحافه) [قرن اول هجری] نخستین خلیفه از خلفای راشدین [11-13 قمری] و از یاران نزدیک پیامبر اسلام(ص)، ملقب به صدّیق؛ 2) ابوبکر: سومین اتابک لر کوچک [اوایل قرن 7 هجری]؛ 3) ابوبکر ابن سعد: ششمین اتابک [623-658 قمری] از اتابکان زنگی فارس، پسر سعد ابن زنگی که سعدی گلستان و بوستان را به نام او تألیف کرده است؛ 4) ابوبکر سیف الدین: (= ملک عادل دوم) شاه ایوبی مصر [635-637 قمری]، که برادرش ملک صالح بر او شورید و او را خلع کرد؛ 5) ابوبکر عبدالله ابن عمر بلخی: [زنده در 610 قمری] واعظ اهل بلخ، مؤلف کتابی عربی به نام فضایل بلخ، دربارهي ویژگیهای بلخ همراه با زندگینامهي عدهاي از بزرگان و فضلای بلخ تا قرن 7هجری؛ 6) ابوبکر عبدالله ابن محمّد رازی: (= نجم الدین دایه)، ی نجم الدین. 3- 1) ؛7) ابوبکر محمّدابن عبدالکریم: (؟) از جانشینان شیخ مرشد، صوفی ایرانی، مؤلف کتاب عربی در شرح حال او که بعدها محمود ابن عثمان فردوس المرشدیه را با اقتباس از آن تألیف کرد؛ 8) ابوبکر محیی الدین محمّد: (= ابن عربی)، ا محیی الدین. 2- 2)
معنی نام ابوتراب
ابوتراب : (عربی) 1- پدرِ خاک؛ 2- از کنیههاي حضرت علی(ع)، امام اول شیعیان [قرن اول هجری].
معنی نام ابوذر
ابوذر : (عربي) (= اباذر) (اَعلام) جُندُب ابن جُناده (= ابوذر غفاری): [قرن اول هجری] يكي از مشهورترين صحابه پیامبر اسلام(ص) كه ميگويند او پس از چهار كس ايمان آورده است و در زمان عثمان خلیفه به خاطر مخالفت با تجمل و ثروت اندوزی مسلمانان به روستای رَبَذه در بیرون شهر مدینه تبعید شد و در آنجا درگذشت.

