مجله علمی خبری اینفو

اسم کردی اسم ترکی اسم عربی اسم لری

معنی نام مُعيد

مُعيد : (عربي)1- بازگشت دهنده، بازگرداننده؛ 2- ماهر، زبردست، کارآزموده؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- (در قديم) آن كه در مدرسه‌هاي قديم بعد از استاد درس را براي شاگردان دوباره شرح مي‌داده و يا در غياب استاد جلسه‌ي درس را اداره مي‌كرده است.


معنی نام مُعين

مُعين : (عربي) ياريگر، كمك كننده، ياور.


معنی نام مُفيد

مُفيد : (عربي) 1- داراي فايده، سودمند، رساننده؛ 2- (در منطق) داراي معني در مقابلِ مهمل.


معنی نام مقتدا

مقتدا : (عربی، مقتدی) 1- آن که مردم از او پیروی می کنند، پیشوا؛ 2- (در ادیان) پیش نماز؛ 3- (اعلام) لقب ابوالقاسم عبدالله، خلیفه ی عباسی [467-487 قمری] داماد ملکشاه سلجوقی.


معنی نام مِقداد

مِقداد : (عربي) 1- بسيار قطع كننده‌ي چيز؛ 2- (اَعلام) نام يكي از اصحاب بزرگ پیامبر اسلام(ص) كه مردي فاضل و دانشمند و شجاع بود و يكي از هفت نفري است كه در آغاز بعثت اسلام آوردند.


معنی نام مقصود

مقصود : (عربي) آنچه كسي قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد.


معنی نام مُكَرم

مُكَرم : (عربي) 1- گرامي و عزيز كرده، عزيز و محترم؛ 2- (در حالت قيدي) (در قديم) با عزت و بزرگي.


معنی نام مُلك‌آرا

مُلك‌آرا : (عربي ـ فارسي) 1- (در قديم) (به مجاز) مايه‌ي زينت و آراستگي سلطنت يا مملكت؛ 2- (اَعلام) ملک آرا: [1255-1316 قمری]، لقب عباس میرزا نایب السلطنه، شاهزاده‌ي ایرانی، برادر ناصرالدین شاه، مؤلف کتابی در شرح حال خود.


معنی نام منصور

منصور : (عربي) 1- (در قديم ) ياري داده شده، پيروز شده، پيروز و موفق؛ 2- (درحالت قيدي) به صورت غلبه يافته، پيروزمندانه؛ 3- (اَعلام) 1) نام دو تن از امیران سامانی. منصور اول: امیر [350-366 قمری]، محمّد بلعمی وزیر او بود. منصور دوم: امیر سامانی [387-389 قمری]؛ 2) منصور: لقب ابوجعفر عبدالله، دومین خلیفه‌ي عباسی [136-158 قمری] معروف به دوانیقی، که به دستور او پایتخت عباسیان در بغداد ساخته شد، ابو مسلم کشته شد و قیام مقنع و چندین قیام علویان سرکوب شد. در زمان او آندلس از خلافت عباسی جدا شد؛ 3) منصور (= شاه منصور): شاه بخشی از جنوب ایران و آخرین شاه [790-795 قمری] سلسله‌ي آل مظفر، که در جنگ با امیر تیمور گورکان کشته شد؛ 4) منصور (= منصور ابن ابی عامر): لقب محمّد ابن عبدالله: [قرن 3 هجری] وزیر و سردار امویان آندلس، از فاتحان معروف آن سرزمین، که در برابر مسیحیان پیروزیهای درخشانی داشت؛ 5) منصور بالله: [قرن 4 هجری] لقب قاسم ابن علی، پیشوای زیدی یمن؛ 6) منصور دشتکی: (= غیاث الدین منصور) [قرن 5 هجری] فقیه و حکیم ایرانی. وزیر شاه تهماسب اول صفوی [936-937 قمری]، که استعفاء داد و برای ادامه‌ي کار تدریس به شیراز بازگشت. از آثار اوست: اخلاق منصوری، الاشارات والتَلویحات (حکمت)، تعدیلُ‌المیزان (منطق) و مَعالِمُ الشَفا (طب)؛ 7) منصور حلاج (= حسین ابن منصور): [قرن 3 و 4 هجری] اندیشمند ایرانی، از مردم فارس، از بزرگان صوفیه و مؤلف چندین کتاب، که تنها یکی از آنها به عربی در دست است، به نام کتاب الطَّواسین. او در بغداد هشت سال زندانی و پس از آن تکفیر و سنگسار شد و جسدش را سوزاندند.


معنی نام مُنعم

مُنعم : (عربي) 1- (در قديم) داراي مال و نعمت بسيار، ثروتمند، توانگر؛ 2- آن كه به ديگران احسان مي كند، بسيار بخشنده.




1 .. < 19 20 21 22 23 24 25 > .. آخرین



نام های دخترانه شروع شده با



نام های پسرانه شروع شده با